به گزارش خبرنگار دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»-یادداشت دانشجویی؛ میکائیل دیانی«دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل» پیرامون اظهارنظرهای اخیر توسط رسانهها و شخصیتهای اصولگرا یادداشتی به شرح زیر نوشت: میکائیل دیانی/ دبیر اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه های سراسر کشور
تحلیل درست مسائل و شناخت پیش فرض های هر تحلیل؛ اولین قدم در راه شناخت درست کنش و واکنش های نسبت به آن و فضای موجود است و در این مسیر تنها کسانی میتوانند به کنشی درست اقدام کنند که واقعیت های موجود را درست شناخته باشند و پیش فرض های درستی را برای تحلیل عرصه اختیار نمایند. مهمترین پیش فرض غلطی که بسیاری مبتنی بر آن تحلیل های غلط ارائه میدهند گذاردن تحلیل بر این مبنا است که «مذاکرات به نتیجه نمیرسد» و مبتنی بر این گزاره تحلیل های ثانویه از مسئله را ارائه میدهند که با توجه به آنکه مسیر این مذاکره بن بست خواهد بود، پس «چرا ما هزینه به نتیجه نرسیدن آن را بدهیم» حال آنکه واقعیات موجود چنین گزاره ای را تأیید نمیکنند.
در شرایط موجود از طرفی با دولتی مواجه هستیم که همه سرمایه های خود را در سبد مذاکرات گذاشته و همه مسائل را با تحریم هایی گره زده که تنها راه رفع آن را نیز مذاکره و توافق به هر قیمتی میداند؛ حتی در پس زمینه فضای ذهنی دولت، مسئله فراتر از مذاکره و توافق بر سر هسته ای قرار گرفته چنانچه معاون سیاسی رئیس جمهور میگوید: «ارزش آغاز تعامل ایران و آمریکا، بیش از موضوع پرونده هستهای است» به معنای دیگر اصل برقراری ارتباط و همگرایی با غرب –بهویژه آمریکا- موضوعیت دارد نه حل مسئله هسته ای. و در طرف دیگر مذاکرات کند کردن مسیر پیشرفت ایران و همچنین ایجاد یک ذهنیت مثبت برای ایرانیان از آمریکا مسئله است و در این مسیر طرف مقابل از دادن امتیازات متوسط در مذاکرات که هم فضای اجتماعی را در تعلیق نگه دارد و هم راه گشایی برای کشور نباشد را در گزینه های خود قرار داده است. در این مسئله مهمترین گزاره را میتوان مصاحبه بسیار مهم اوباما که کمتر مورد توجه نیز قرار گرفت را باید مطالعه کرد؛ آنجا که رئیس جمهور آمریکا در گفتگو با توماس فریدمن؛ ستون نویس معروف روزنامه نیویورکتایمز رسماً تاکید میکند که «یکی از سیاست کلان و اصلی آمریکا در این مذاکرات، “تغییر ذهنیت” ایرانیها نسبت به آمریکا و به عبارت روشنتر و به تعبیر نگارنده “استکبار زدایی ذهنی” از ایرانیان نسبت به چهره این رژیم است.»
مبتنی بر پیش فرض «مذاکره به نتیجه نمیرسد»؛ جریان های سیاسی –بهویژه جریانات اصولگرا- بهواسطه در پیش بودن دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی حاضر به بیان نقدهای خود به روند موجود نیستند و حتی گاها در خطاهای استراتژیک به "تأیید و تبریک راه طی شده" نیز میپردازند؛ رفتاری که سر زدن آن؛ بیش از جریانات سیاسی، از سمت مسئولین رده اول امنیتی نظامی کشور متعجب کننده است.
این راهبرد غلط و عدم نقادی وضع موجود تحلیل های پسینی دیگری نیز به همراه دارد که مهمترین آنها حذر کردن از نقد است، تا آنکه به دو قطبی شدن جامعه دامن زده نشود، «شکاف بین رهبری و دولت»؛ «شکاف بین دولت و نیروهای ارزشی» و «شکاف بین نیروهای ارزشی و مردم» زده نشود و ... ساطع میشود که اینها نیز بهواسطه اشتباه محاسباتی رخ داده است.
آنچه در ابتدا بایستی کنار گذاشته شود پیش فرض «مذاکره به نتیجه نمیرسد» است و بایستی شرایط را واقع بینانه تحلیل کرد. با نگاه واقع بینی شرایط امروز متفاوت از آن چیزی است که برخی تحلیلهای خاص ارائه میدهد. امروز در شرایطی هستیم که:
دولت:
• تمام قد تلاش میکند که مذاکره به هر قیمتی به یک توافق ولو بد ختم شود
• همه مسائل کشور را به مذاکره گره زده و همه سرمایه خود را در سبد مذاکره گذاشته است
• هیچ راهکاری برای شرایط "عدم توافق" و "باقی ماندن تحریمها" ندارد
• صدای همه منتقدین و مخالفین مسیر توافق بد را خفه کرده و اجازه برگزاری هیچ گونه اجتماع نقادانه ای به روند غلط خود نمیدهد.
• وعده های دولت در حوزه های دیگر نیز محقق نشده و دولت در یک بحران کارآمدی به سر میبرد
آمریکا:
• تلاش دارد ذهنیت اجتماعی ایرانیان نسبت به خود را تغییر دهد
• هیچ عایدی مشخصی از مذاکرات به ایران نمیدهد
• مردم ایران را در یک پروسه ۱۰ الی ۱۵ ساله از مذاکرات، هسته ای و... خسته و ناامید میکند
• به مردم ایران میفهماند که واقعاً آمریکا کدخدا است و هر اتفاقی زیر نظر وی باید رقم بخورد-حال آنکه می دانیم در واقعیت چنین نیست-
• خباثت آمریکاییها بیش از گذشته شده است و هیچ تغییر رفتاری در عمل از آنها شاهد نبودهایم
نتایج بهدست آمده تا اینجای مذاکرات:
• وعده متوقف کردن عمده دستاورد های هسته ای را دادهایم و بعضی از فعالیت های هسته ای ایران بهصورت بازگشت ناپذیر و بعضی با پروسه های بازگشت پذیر چند ساله معامله شده است
• هیچ یک از تحریمها رفع نمیشود و مکانیزمی طراحی شده که ما را فقط شرطی مذاکره میکند و در حالت تعلیق بین لغو و عدم لغو نگه میدارد تا فشار اقتصادی از ایران برداشته نشود و فشار روانی و اجتماعی نیز بر آن اضافه گردد
• درخواست بازرسیها از مراکز نظامی و بازجویی از دانشمندان و مسئولین امنیتی، کشور مورد نظر طرف مقابل است که به موجب پروتکل الحاقی مندرج در متن لوزان امکان پذیر خواهد بود و در آن شرایط استقلال، تمامیت ارضی و امنیت ملی را از بین خواهد برد
در این شرایط دو کنشگر دیگر نیز داریم که از قضا کنشگران اصلی این معادله هستند. مردم و رهبر معظم انقلاب که نقش شان تعیین کننده است.
رهبری انقلاب:
• ضمن حمایت از تیم مذاکره کننده هسته ای، خطوط قرمزی را برای مذاکره کنندهها قرار داده که به موجب رعایت آنها که همانا –منافع ملی و حقوق ملت است- این مذاکرات با شروط عزت، اقتدار و حفظ منافع ملی پیش خواهد رفت
• رهبری انقلاب به هیچ کس چک سفید امضا نداده و هر جا عملکرد ضعیفی را دیده ورود پیدا کرده و تذکر دادهاند
• در مورد مسیر مذاکرات؛ ایشان نگرانیها و دغدغه های جدی دارند که بخشی از آنها را در دیدار مداحان و بعد از آن بیان کردند.
• در برخی موارد مثل بازرسیها و بازجوییها ورود مصداقی داشته و اعلام کردهاند اجازه نخواهند داد این اتفاقات صورت گیرد
و مردم:
• از عدم حل مشکلات اقتصادی و عدم تحقق وعده های دولت خسته و ناراضی هستند
• به گواه همه نظرسنجیها و رفتار های اجتماعی مشخص این ماهها بدبینی و بی اعتمادی آنها به آمریکا بیشتر از قبل شده
• نسبت به روند مذاکرات هسته ای و نحوه عمل دولت که نتیجه خاصی را در بر نداشته و در برخی مسائل مانند همگرایی به عربستان و آمریکا که منجر به توطئه نفتی شده و یا در مورد بازرسی و بازجویی اعتراضات صریح نسبت به دولت دارند.
• مخالفت صریح خود را با انعقاد یک توافق بد هسته ای اعلام کردهاند
• معتقدند مسیری غیر از رفع تحریم هم برای حل مشکلات کشور وجود دارد و همه مسائل با تحریمها گره نخورده است
در شرایط موجود افرادی معتقدند که نباید اعتراض کنند تا هزینه به نتیجه نرسیدن مذاکرات بدوش ایشان نیفتد و انتخابات مجلس شورای اسلامی را با پیروزی پشت سر قرار دهند. این عزیزان باید بدانند که در صورت به نتیجه رسیدن این مذاکرات و انعقاد یک توافق بد هسته ای-که مبتنی بر شرایط توضیح داده شده امر غیر معقولی هم نیست- هم انتخابات را از دست دادهاند، هم منافع و امنیت ملی و هم پایگاه اجتماعی ای را که تا به امروز آنها را به عنوان مرجع سیاسی بهحساب میآورد. این عزیزان باید بدانند که خواهناخواه بار توافق بد یا عدم توافق بر دوش "قاطبه مردم" است و نه قطبهای سیاسی.
مردم مشکلات اقتصادی و معیشتی دارند، مردم نیازهای اقتصادی و امنیتی دارند. قطعاً طرفین موافق و مخالف دولت هر دو محترمند اما آن چه برای قطب سوم مذاکرات-مردم- اهمیت دارد کارآمدی دولت است. مردم نیاز های اساسی و توقعات به حقی دارند که جدای از بازی های سیاسی است و اگر اینها تأمین بشود مردم دلسوزان خود را خواهند شناخت.
در شرایط موجود آن کسانی که معتقدند "حرف زدن آنها باعث هزینه تراشی برای رهبری خواهد شد" باید بدانند حرف نزدن آنها باعث شده رهبری مستقیماً به مسئله ورود پیدا کرده و تماماً از خویشتن هزینه کنند و اگر ماجرا به همین منوال پیش رود، هزینههای ایشان بیش از این نخواهد بود؟
وقتی خود را از جایگاه مردم و بدنهی اجتماع جدا کرده و به عنوان طبقه نخبگانی تعریف کنیم؛ تحلیل های غلط به سراغمان خواهد آمد تا جائی که مع الأسف و با تعجب، نقد علمی و اعتراض دلسوزانه به روند غلط موجود –که وظیفهی هر نخبهی حقیقی و هر دلسوز واقعیست- به عنوان ایجاد «شکاف بین رهبری و دولت»؛ «شکاف بین دولت و نیروهای ارزشی» و «شکاف بین نیروهای ارزشی و مردم» تلقی میشود.
فاصلهی دیدگاه رهبری و دولت بر سر مسئله پیشرفت بر کسی پوشیده نیست-البته این به معنای عدم حمایت رهبری از دولت جمهوری اسلامی نیست که ایشان از همه دولتها بهواسطه آنکه دولت جمهوری اسلامی بوده حمایت کردهاند- اما همچنان که فرمودهاند و ذکر شد، به کسی چک سفید امضا ندادهاند و نقد های صریح شان را همواره ابراز داشتهاند.
اما تفاوت بین مردم و نیروهای ارزشی کجاست و شکاف آنها در چه مسائلی است؟ مگر نه آن است که مردم ایران، انقلاب کردهها، جنگ رفتهها، شهید و جانباز دادهها، همانها هستند که فشار تحریمها بر گردهی ایشان است و همواره در سختترین شرایط پای این انقلاب ایستادهاند؟ اگر چنین است-که هست- سخن گفتن از فاصلهی بین مردم و نیروهای ارزشی بیمعناست که ارزشها را این مردم حراست کرده و میکنند. در این میان میماند دولت؛ که مبتنی بر چهارچوبه جمهوری اسلامی، باید خود را با آرای مردم هماهنگ کند و همدلی خود را با مردم و مبتنی بر خواست و اراده مردم نشان دهد.
در انتخابات ۹۲ اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه های سراسر کشور بدون ورود مصداقی، اقدام به گفتمان سازی و ترسیم زمین بازی انتخابات کرد و چهارچوب انتخابات را مبتنی بر «پیشرفت درون زا» گذارد که هر که نسبت خود را با آن تعریف کند و پس از انتخابات نیز زمانی که برخی افراد با پر رنگ کردن دو قطبی «عزت-سازش» مقدمات شرایط فعلی را در شنیده نشدن صدای منتقدان رقم زدند و باعث شدند حتی نقدهای کارشناسی کارشناسان خبره در سایه ی برچسب های رسانه های حامی دولت شنیده نشود، اولین گروهی بودیم که که فریاد زدیم «توافق خوب هسته ای حق مسلم ماست» و بازی را از «توافق و عدم توافق» به سمت «توافق خوب و توافق بد» آوردیم و در جلسات با مسئولین وزارت خارجه و معاونین آقای ظریف نیز این نکته را طرح کردیم؛ اما امروز کار به جایی رسیده است که دشمنان ملت ایران با هدف گذاری بازدید از مراکز نظامی و بازجویی از دانشمندان و نفرات ارشد امنیت کشور بر اساس آنچه تا کنون بیان شده است؛ تلاش دارند فضایی درست کنند که امنیت ملی، استقلال و تمامیت ارضی کشور خدشه دار شود و کشور به جنگ نزدیک تر شود. در این شرایط سکوت و عدم نقادی، اشتباهی دیگر و بزرگتر است.
آیا کسانی که می گویند نباید اجازه دهیم از مراکز نظامی مان بازدید و از دانشمندان هسته ای مان بازجویی شود، دنبال دوقطبی کردن فضا هستند؟ بر خلاف تحلیل غلطی که میگوید «اعتراض به این مسئله، باعث دو قطبی شدن جامعه میشود»؛ اگر از دل مردم به مسئله نگاه شود متوجه میشویم که حفظ دستاوردهای کشور، رفع همه تحریمها و از همه مهمتر حفظ امنیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال کشور مورد وفاق ملی است. امنیتی که با بازرسی و بازجویی به چالش جدی کشیده میشود. در این شرایط قطبی از جامعه وجود ندارد که قائل و راضی به بازرسی از مراکز نظامی و بازجویی از دانشمندان هسته ای شود، البته اگر مسئله واضح و شفاف برای مردم مطرح شود و بهر دلیل از بیان آن سر باز نزنیم.
استدلال نحیف و رنجورِ «دو قطبی کردن» ناظر به منافع ملی نیست و هیچ یک از طرفین آن نگران مردم نیستند. اصلاً اگر قرار است دوقطبی ایجاد شود، بگذارید بشود تا ببینیم چه کسی مدافع بازجویی از دانشمندان هسته ای و نفرات ارشد امنیت ملی کشور و بازرسی از مراکز نظامی است؟ اتفاقاً ما میخواهیم مدافعان تاراج امنیت کشور هم ابراز وجود کنند تا مشخص شود چه کسی میخواهد غرورعزتمندانهی شهدای غواص و سیصد هزار شهید دیگر را به حراج بگذارد؟ برادران بزرگوار صاحب نظریه «دوقطبی»، عاملان محترم «سکوت» درباره منافع ملی، «بایکوت کنندگان» خواستهای مردم؛ آنچه اقتضای واقعبینی معین مینماید، آن است که اعتراض به این مسئله نه تنها خواست عمومی جامعه است و موجبات وفاق ملی را فراهم میکند، بلکه یاری گر دولت خواهد بود تا پای خود را از یک مسیر غلط خارج کند. در این میان حرف اصلی ما آن است که قطب اصلی این ماجرا مردماند؛ و "نباید از چاله «دو قطبی کردن» به چاه «در خطر افتادن منافع ملی» بیفتیم!"
میکائیل دیانی- دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.