به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- یادداشت دانشجویی* در روزهای گرم مبارزه در کش و قوس مبارزات فکری سیاسی طیف های مختلف فکری در قالب های مختلف و با استفاده از ابرازهای گوناگون ابراز عقیده می کردند و آینده ی جمهوری اسلامی را در جزوات و یادداشت هایی ترسیم میکردند، از عباس گودرزی طلبه ی 16 ساله گرفته تا دانشجوهای نخبه ای همچون شریف واقفی و تیپ های نوین اسلامی مانند دکتر شریعتی ، همه و همه در آن روزهای فراموش نشدنی، می نوشتند، سخنرانی می کردند و پرورش می دادند.
آن روزها هدف یکی بود و مسیرها فراوان، همه یکپارچه سرنگونی رژیم را فریاد می زدند، یک نفر با تشکیل گروهک شبه اسلامی، یک نفر با ارایه ی تفاسیر مارکسیستی از قرآن و شخص دیگری با نوشتن کتاب هایی در باب اقدامات ضد امپریالیستی« ابوذر!»
این هدف مشترک آن روزها تمام این اختلافات را در خود حل می کرد، به واقع هدف آن قدر بزرگ و مقدس بود که همه ی این تیپ های فکری خود را موظف می دانستند این حجم اختلافات را در حد انتقادات کتبی نگه دارند تا انقلاب به ثمر برسد.
امّا پس از انقلاب روایتی دگر:
با فرو پاشی هیمنه ی سلطنت پهلوی و استقرار نظام جدید، حجم عمیق کارهای برزمین مانده خود نمایی می کرد، تمامی تیپ های فکری اکنون، سر در گم و حریص بدنبال سهم خود از نونهال تازه به بار نشسته بودند سفره پهن بود و گربه گرسنه!، بلاخره مهدی بازرگان به پست خطیر سکان داری رسید و ریاست دولت موقت را زیر پرچم ولایت فقیه برعهده گرفت، امِا غافل از این که دیگر هدف مشترک قبلی وجود خارجی ندارد زمانی همه میگفتند شاه به هر قیمتی برود امّا اکثرا یا فکری برای ادامه ی راه ندشتند و یا آنقدر اختلافات وسیع و ریشه ای بود که ناگزیر یکی می بایست یکّه تازی کند و مدیریت و هدایت کشور را برعهده بگیرد.
شاید استقرار دولت مهدی بازرگان زیر بیرق رهبری امام خمینی ، به عنوان مکتبی ترین و اصلی ترین مهره ی مبارزه، از همان ابتدا مهم ترین عامل برای نمود هر چه بیشتر این حجم اختلافات بود که هر روز بارز تر و بارز تر می شد و در رسانه های کتبی و ابتدایی آن روز ضرب بیشتری می گرفت، به گفته ی صادق زیبا کلام:« آن روزها همه تحت تاثیر جوّ انقلاب بودند و دولت کند و نخبه گرای مهدی بازرگان توان همپایی با حرکات و جنبش های انقلابی مردم را نداشت» این جمله شاید جامع ترین تحلیل در مورد مواضع و موانع دولت موقت بود همان مسیله ای که بازرگان بعدها در نامه های متعدد از آن یاد کرد و مهمترین دلیل استعفای خود را «تعدد مراکز قدرت» دانست!
انقلاب دوّم، غربال گر انقلاب اول!
تیپ تجددطلب و تخصص گرای مطلوب مهندس مهدی بازرگان به هبچ عنوان یارای همپا شدن با شور مردمی که بعد از سالها موفق به تشکیل حکومت اسلامی بر پایه ی دموکراسی ای که از یک سو زیر بیرق ولایت فقیه و از سویی دیگر متعهد به پیاده سازی اسلام در نظام مدیریتی، حقوقی باشد را نداشت، و در نهایت جنبش بزرگ دانشجویان پیرو خط امام در تاریخ سیزده آبان سال 58 دیگر جایی برای باقی ماندن تیپ فکری مهندس مهدی بازرگان بر جای نگذاشت و شاید لیبرال های مسلمان را بتوان اولین گروه فکری منشعب شده از مراکز قدرت در حکومت جمهوری اسلامی دانست.
انقلاب دوم، تضاد ها و شکاف های دفن شده در انقلاب اول را به خوبی نمایان کرد، تسخیر سفارت آمریکا «اری» بزرگ به سیاست های ضد امریالیستی امام خمینی نسبت به آمریکا و در نگاهی دیگر «مهر ابطال» قاطعی از جانب دانشجوهای مسلمان پیرو خط امام و در گام های بعد مردم خسته از استبداد جهانی، بر تفکرات و خطّ و مشی سیاسی مهندس مهدی بازرگان بود.
مردم سال 58، از یک سو استفاده از مهره های رژیم محمدرضا پهلوی را برنمی تابیدند و از سوی دیگر اعتقادی به مذاکره و سازش در قبال دولت آمریکا که برای سال ها همچون زالویی از خون و پوست و گوشت ایشان تغذیه می کرد را نداشتند و این مسیله را صد در صد و به طور قاطع رد می کردند.
بعد ها تعداد زیادی از سردمداران جنبش تسخیر، از این حرکت برائت جستند.
بهنام منصورزاده، دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد