پدیده دستفروشی و رقابت دستفروشان به حدی افراطی شده که دیگر محدود به مردان میانسال و پیرمردان نیست و در معابر، چهارراهها، خطوط مترو زنان و مردان پیر و جوانی را میتوان دید که به این حرفه مشغول اند طوریکه ...
گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو_ سیده زهرا حسینی؛ زندگی همه ما فیلمی سینمایی است که «سکانس»های زیادی را در خود جای میدهد و امروز در تهران، این پایتخت شلوغ و پر سر و صدا، مترو یکی از سکانسهای زندگی ماست که هر روز، هر کس در آن نقشی را ایفا میکند؛ از افرادی که بر روی زمین در این سکانس نقش دارند چون اعضای شورای شهر، شهردار و ... تا افرادی که زیر پوست شهر، این چرخه سینمای زندگی را میچرخانند؛ از راهبر که قطار را در مسیر، هدایت میکند تا مدیران ایستگاهها و مسافران؛ گاهی در نقش کارمندی که با مترو به محل کار خود میرود، گاهی در نقش دوستانی که برای گردش از مترو استفاده میکنند و گاهی همان مسافر کارمند با این تفاوت که این مسافر، مترو را برای رسیدن به محل کارش انتخاب نمیکند، مترو خود، محل کارش است البته شاید غیر قانونی و در قالب دستفروشی.
«نما»ی اول: ظهر تابستان است با هوایی گرم و کلافه کننده با همان ترافیک همیشگی تهران بزرگ و البته درکمال تعجب همراه با آلودگی بی سابقه هوا در تابستان!
از گرما و آلودگی هوا و از سر و صدای ترافیک شهر پناه میبریم به زیر زمین، به ایستگاه مترو؛ جایی که قرار است بدون ترافیک و معطلی و رها یافته از گرما و آلودگی هوا، به مقصدمان برسیم البته این روزها شاید مترو بتواند پناهگاه خوبی برای رهایی یافتن از ترافیک و گرما و آلودگی هوا باشد اما قطعا جای خوبی برای رها شدن از شلوغی شهر نیست؛ چرا که مترو فرصتی شده برای عدهای تا بدون پرداخت مالیات و بدون نظارتهای لازم به فروش اجناس و لوازمی با قیمت ارزان بپردازند و در نهایت شلوغی و آشفتگی شهر را به زیر زمین هم منتقل کنند؛ این روزها مترو جای خوبی شده برای دستفروشی برای خرید و فروشی شاید غیر قانونی.
«نما»ی دوم: وارد ایستگاه میشویم و منتظر آمدن قطار، همه نگاهها یا دوخته شده است به تابلوی اعلان قطارهای ورودی و خروجی و یا به انتهای تونل تاریک ایستگاه، بلکه نوری، هم تونل را روشن کند و هم گمان رسیدن مترو به ایستگاه را، با شنیده شدن صدای قطار از دل تونل، ازدحام بیشتر شده و قطار وارد ایستگاه میشود.
«نما»ی سوم:مسافران سوار قطار شده، ایستگاه بعدی اعلام میشود و قطار حرکت میکند. این میان ناگهان مسافری با چمدانی بزرگ، توجه همه را به خود جلب میکند و با باز کردن چمدان و بیرون آوردن اجناسش شروع میکند با صدای بلند تبلیغ کردن.
«نما»ی چهارم (مسافران): در این نما مسافران دو گروهاند، گروهی نه هر روز که هر از چند گاهی از مترو استفاده میکنند و با حضور دستفروشان در مترو مشکلی ندارند و میگویند: میتوانیم وقتی با مترو به خانه برمیگردیم آنچه را که لازم داریم، بخریم؛ و گروه دوم، افرادی که هر روز را از مترو استفاده میکنند و هر روز با این معضل مواجه هستند. این گروه میگویند: در برخی از ساعات شلوغ، حضور دستفروشان آزار دهنده است؛ چون فضای زیادی را بی مورد اشغال میکنند. یا معتقدند: صدای دستفروشها با صدای قطار آمیخته، و باعث آزار و اذیت میشود.
«نما»ی پنجم (دستفروشان): در نمای دستفروشان هم، افراد دو گروهاند، گروهی که از بیکاری و نبود بازارکار مناسب بالاجبار به دستفروشی در مترو روی آوردهاند و گروهی دیگر اما برای اینکه میتوانند بدون دغدغهی گرفتن مغازه و اجاره و مالیات، خیلی راحت اجناسی را از راههای مختلف، ارزان بخرند و با هزینهای بالاتر در بین مردم بچرخانند و با تبلیغات چهره به چهره بفروشند، وارد این کار شدهاند، این گروه عموما افراد با درآمد پایین جامعه محسوب نمیشوند و از ظاهر و نوع برخورد با فرد مقابلشان کاملا قابل تشخیص است؛ دختران جوان با لباسهای مد روز که تنها برای فرار از مصائب مغازه و مالیات و هزار امضا و قرارداد دیگر به دستفروشی در مترو روی آوردهاند و در اولین نگاه، از دیدن آنها متعجب میشوی که چرا و چطور با این ظاهر، در مترو دستفروشی میکنند؟
پای حرفهای دستفروشان مینشینیم، یکی از درآمد بالایی که از این راه در میاورد میگوید، یکی از کم و کسریهای زندگی، دیگری از اینکه سالهاست از همسرش جدا شده و خرج دو دختر محصل دم بختش را از این راه، کسب میکند، میگوید و دیگری از اینکه از این راه، پول جمع میکند تا به رویایش برسد؛ رویا یا سودای مهاجرت.
دستفروشی میگوید: روزهایی که مردم تازه حقوق گرفتهاند، روز فروش ماست؛ درآمد ما به درآمد مردم بستگی دارد، مردم که اوضاع مالیشان خوب باشد و تازه حقوق گرفته باشند، از ما بیشتر خرید میکنند، آرزو میکنم همیشه جیب مسافران مترو پر پول باشد تا چیزی نصیب ما هم بشود.
دختر جوانی میگوید دانشجو است و برای اینکه بخشی از هزینههای خود را تامین کند، لوازم آرایش میفروشد؛ در قطارها راه میرود و تک تک اجناسش را تبلیغ میکند، به ایستگاه که میرسیم، اجناسش را از ترس اینکه توسط ماموران ایستگاه ضبط شود با عجله در کولهاش میریزد و همراه ما و دیگر مسافران از قطار خارج میشود.
کات. سکانس بعدی: سطح شهر؛ پارک شهر - خیابان بهشت - ساختمان شورای اسلامی شهر تهران
برای چندمین بار طرح و معضل دستفروشی در مترو، در جلسه شورای اسلامی شهر تهران مطرح میشود و هر بار نیز اعضا، طرحی را تنظیم یا تدوین میکنند، اما یا اجرا نمیشود یا به نظر خودشان اجرا شدن آن، تاثیری در رفع این معضل ندارد.
گروهی مقابله با این معضل را در وظایف خود نمیبینند و معتقدند مترو نمیتواند خود به تنهایی با دستفروشان برخورد کند و باید نیروی انتظامی در برخورد و مجلس، برای ایجاد طرح و قانونی برای برخورد با دستفروشان، وارد عمل شود. آنها میگویند: مدیریت شهری در برخورد با دستفروشان مترو تنهاست و حتی قانونگذار نیز در این مسئله از آنها حمایت نمیکند بطوریکه مسئول یا نیروی مترو نمیتواند به دستفروشان اجازه ورود ندهد؛ چراکه آنان بعنوان مسافر و با پرداخت بلیت وارد ایستگاه میشوند که اولا قابل تشخیص از دیگران مسافران نیستند ولو با همراه داشتن چمدانی بزرگ چراکه شاید قصد سفر از ایستگاه راهآهن تهران یا پایانه جنوب را دارند و دوما اگر در این میان، درگیری صورت بگیرد، هیچ قانونی از برخوردکننده با دستفروش، حمایت نمیکند.
اعضای شورای شهر میگویند: اگر دستفروشی در مترو، خلاف قانون شناخته شود و نهادهای مرتبط نیز به کمک شهرداری بیایند، میتوان این موضوع را ساماندهی کرد اما در حال حاضر ما تنها بر اساس بند ۳۳ قانون شهرداریها میتوانیم با سد معبر مقابله کنیم و امکان برخورد با فرد را نداریم؛ دستفروشی یک پدیده اجتماعی است که به خاطر ضعف قانون در حال رشد است.
مدیران شهری معتقدند تا زمانی که قوانین در مجلس اصلاح نشود و ضابط قضایی، قانون را اجرا نکند مدیرعامل مترو نیز نمیتواند مانع ورود دستفروشان به واگنهای مترو شود چراکه با شرایط فعلی پلیس، مسئول را به عنوان فرد تعرضکننده میگیرد و دستفروش را رها میکند.
البته بازهم با تصویب قانون و مقررات لازم، مسئولان باید به شکلی برنامههای ساماندهی خود را اجرا کنند که در کنار نبود شغل مناسب و درآمد، مشکلات بیشتری گریبان آن گروه از دستفروشان را که از این طریق در پی روزی حلال هستند را نگیرد.
پدیده دستفروشی و رقابت دستفروشان به حدی افراطی شده که دیگر محدود به مردان میانسال و پیرمردان نیست و در معابر، چهارراهها، خطوط مترو زنان و مردان پیر و جوانی را میتوان دید که به این حرفه مشغول اند طوریکه گاهی فراوانیشان روی اعصاب مردم است و از فعالیت بیضابطه آنها در قطارهای مترو گله دارند و در واقع این واقعیت تلخ نتیجه مدیریت نشدن دستفروشی در مترو است زیرا اگر مدیران بموقع این مشکل را جدی میگرفتند اکنون با چنین پدیدهای که آرام آرام به بحران تبدیل شده است، نبودیم و حالا دیگر کارهایی فرهنگی مانند ساخت کلیپ، چاپ بنر، استفاده از ابزارهای نمایشی مانند تئاتر و سرود و انتشار نشریه در مترو کارساز نیست و نخواهد بود.
در نهایت اما برخورد سلبی با مسئله دستفروشی بدون در نظر گرفتن نیازهای این افراد، میتواند آسیبهای اجتماعی بیشتری را به جامعه تحمیل کند البته که باید خرید، فروش و عرضه محصول بدون مجوز در مترو، تخلف محسوب شود و با قانون شکنان برخورد قضایی و انتظامی صورت گیرد اما در کنار آن لازم است به ابعاد اجتماعی این موضوع و تبعات در نظر نداشتن شرایط جامعه و معیشت سخت مردم توجه کرد.
قطار وارد ایستگاه میشود، مسافری پیاده میشود و دستفروشان هم، و بازهم مسافرانی خسته میمانند با قطاری که هنوز تا مقصد راه زیادی دارد.
واقعا غیرقابل تحمل شدن، بعضیاشون معلومه از سر نیاز اومدن خیلی با اونا مشکلی نیست ولی اونایی که برای کسب درآمد و بقول نویسنده برای فرار از مالیات اومدن توی مترو دستفروشی، اولا که خیلی پررو و بی ادبانه با آدم برخورد میکنن و انگار نه انگار که دارن کار غیر قانونی میکنن دوما خیلی اجناسشون بی کیفیت و گاهی حتی مضره!
ارسال نظرات
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.