هزاران غیر نظامی در شهر مختلف ایران بر اثر بمبارانهای قوای متفقین جان باختند. بر اثر کمبود آذوقه و قحطی بسیاری از مردم از شهرهای خود آواره شدند و عده بسیاری نیز براثر گرسنگی و بیماری جان خودرا از دست دادند.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، زینب نظری؛ * روزهای ابتدایی شهریور ماه سال ۱۳۲۰ در تاریخ سیاسی ایران پایان دوران سیاه استبداد رضاخانی و آغازگر سالهایی است که سایه ویرانگر جنگ جهانی دوم بر خاک این مرز و بوم افکنده شد؛ سیر اشغال نظامی ایران توسط قوای متفقین و بمباران شهرهای بی دفاع ایران آنچنان به سرعت انجام شد که ارتش شاهنشاهی پهلوی بیش از چند ساعت در برابر آن دوام نیاورد و علیرغم هزینههای سنگین تجهیز ارتش سه گانه و فرماندهی نظامی متمرکز و یکپارچه، در ساعات ابتدایی بامداد سوم شهریور اسمیرنوف سفیر کبیر شوروی و سر ریدر بولارد وزیر مختار بریتانیا با ارسال نامهای به حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت حمله قوای خود را به کشور ابلاغ کردند.
نمایندگان روس و انگلیس که علت حمله قوای خود را وجود تعداد زیادی از کارشناسان آلمانی در ایران ذکر کرده بودند در روزهای ۲۵ و ۲۸ مرداد هشدارهای خود را نسبت به حضور کارشناسان آلمانی اعلام کردند، اما نکته قابل توجه اینجاست که چرا با وجود اعلامیه بی طرفی ایران درنخستین روزهای جنگ جهانی دوم یعنی شهریورماه سال ۱۳۱۸ ایران بعد از دوسال از آغاز جنگ جهانی دوم به اشغال نظامی قوای روس و انگلیس درآمد؟
نخست آنکه اعلام بی طرفی ایران در سالهای ابتدایی جنگ به نفع طرفین جنگ یعنی متحدین و متفقین بود و از این اعلام بی طرفی در مجامع بین المللی حمایت شد؛ اما استراتژی سالهای بعدی جنگ یعنی چشم داشت ارتش هیتلر به ایران، تمایل رضاخان نسبت به آلمانها و از سوی دیگر اشغال شهرهای استراتژیکی مثل استالینگراد در جبهه شوروی و ناممکن بودن پشتیبانی قوای متفقین از راه اقیانوس منجمد شمالی موجب شد تا ایران به عنوان کوتاهترین و امنترین راه پشتیبانی اقتصادی و نظامی قوای متفقین از طریق راه آهن ۹۰۰ کیلومتری خلیج فارس تا دریای خزر انتخاب شود علاوه بر این با اشغال نظامی ایران و تصرف چاههای نفت جنوب نیاز متفقین به نفت در سراسر سالهای جنگ جهانی دوم تامین میشد. با اشغال نظامی ایرانی و اخراج کارشناسان آلمانی امکان هرگونه خرابکاری و ایجاد کودتا توسط آلمانها نیز از بین میرفت و از تشکیل گروههای فاشیستی توسط آلمانها در ایران ممانعت به عمل میآمد.
اشغال مرزهای ایران در جنگ جهانی دوم از شمال و جنوب صورت گرفت و ارتش در شهرهای تبریز، بندر پهلوی، اردبیل، مشهد و کرمانشاه به سرعت متلاشی شد نیروی دریایی در شمال و جنوب در همان ساعت ابتدایی جنگ منحل شد و فرماندهی آن نیز کشته شد. اشغال نظامی ایران که بر مبنای عهد نامه مودت به صورت غیر قانونی توسط قوای روس و انگلیس انجام گرفته بود موجب سردرگمی رضاشاه شد.
وی برای برقراری ارتباط با متفقین اقدام به کنار گذاشتن حسنعلی منصور کرد و محمد علی فروغی که تمایل بیشتری به انگلیس داشت را جایگزین او کرد فروغی هم بلا فاصله اقدام به تشکیل کابینه نمود و مذاکرات با انگلیسیها را آغاز کرد. پس از مذاکره فروغی با نمایندگان انگلیس در ششم شهریور رضا شاه دستور ترک مقاومت به کلیه واحدها را ابلاغ کرد و به بدون هرگونه تلاش و حمایت از نیروهای نظامی تسلیم قوای متفقین شد و اینگونه بود که استبداد داخلی سر تسلیم در برابر ظلم و اشغال استکبار خارجی فرو آورد.
پس از مذاکره با قوای متفقین، این هشدار به دولت ایران داده شد که هرچه سریعتر اتباع آلمانی را تسلیم متفقین سازند؛ اما رضاشاه از این درخواست متفقین سرباز میزد به همین دلیل در نوزدهم شهریور این اولتیماتوم به ایران داده شد که اگر از اتباع آلمانی را تسلیم متفقین نکند و سفارت خانههای دولتهای متحد را در ایران منحل نکند ظرف چهل و هشت ساعت پایتخت را به اشغال کامل نیروهای متفق در میآورند. چون رضا شاه جواب صریحی به اولتیماتوم نیروهای متفق نداد در بیست و پنجم شهریور قوای روس و انگلیس از شمال و جنوب به سمت تهران حمله کردند و رضا شاه را مجبور به کناره گیری از قدرت کردند و ولیعهد او یعنی محمدرضا را بر قدرت نشاندند.
شهریور بیست، اشغال نظامی ایران و برکناری رضاشاه از چند جنبه قابل توجه است نخست آنکه طرفداران امروزی پهلوی اول یعنی رضاخان به عنوان پدر نوین ایران! را با این چالش رو به رو میکند که با وجود تمام دبدبه و کبکبهی ارتش شاهنشاهی و سایر مظاهر تجدد و نوسازی شکل گرفته در این دوران، ارتش شاهنشاهی در کمتر از بیست و چهار ساعت تسلیم قوای متفقین شده و از لشکر ۱۲۷ هزار نفری شاهنشاهی تنها دریادار بایندر بود که در جبهه جنوب با ۶۵۰ نفر از نیروهایش تنها ۲۴ ساعت در برابر انگلیسیها مقاومت کرد و در پایان همگی آنها مردانه کشته شدند و این در حالی است که در دوران فتحعلی شاه قاجار و بی کفایتی سران حکومت، قشون ایران طی دوجنگ بزرگ و بیشتر ۱۲ سال توانستند در برابر روسیهی تزاری مقاومت کنند در حالی که ارتش رضا شاه چند ساعت هم توان مقاومت نداشت.
نکته بعد طریقه روی کارآمدن رضاخان و برکناری او از حکومت است که در کودتای انگلیسی سوم اسفند ۱۲۹۹ به روی کار آمد و با کنار گذاشتن غیرقانونی پادشاه قاجار در ۲۱ آذر سال ۱۳۰۴ به عنوان سر سلسلهی دودمان پهلوی تاج گذاری کرد و جالبتر آنکه با هجوم نیروهای متفق در سوم شهریور ۱۳۲۰ به تدریج از حکومت کنارگذاشته شد و این تغییر و تحولات در حالی صورت گرفت که مردم ایران هیچ گونه اراده و اختیاری نه در روی کار آمدن سرسلسلهی دودمان پهلوی و نه در برکناری آن داشتند و تمام عزل و نصبها از جمله جانشینی ولیعهد توسط بیگانگان انجام شد. سالهای سلطنت رضاخان معروف به دوران خفقان و استبداد بود که با سرکوبگری شدید نظامی با اتکا به نیروهای شهربانی انجام میگرفت و این سرکوبگری به ویژه در مورد اقوام و عشایر توان نظامی آنها را برای مقابله با نیروهای نظامی متفقین به شدت محدود کرد، مردمی که بیست سال در خفقان و استبداد دوران رضاخانی تحت سرکوب شدید قرار گرفته بودند و خاطره تلخ کشتار خونین مسجد گوهرشاد و تخته قاپو کردن عشایر را در ذهن هایشان حفظ کرده بودند و ناامیدانه به ایرانی میاندیشیدند که بیگانگان آن را به یغما میبردند.
رضاخان پس از برکناری به ژوهانسبورگ تبعید شد، اما اوضاع نابسامان ایران تا سالها بعد از جنگ جهانی دوم ادامه داشت. هزاران غیر نظامی در شهر مختلف ایران بر اثر بمبارانهای قوای متفقین جان باختند. بر اثر کمبود آذوقه و قحطی بسیاری از مردم از شهرهای خود آواره شدند و عدهی بسیاری نیز براثر گرسنگی و بیماری جان خودرا از دست دادند؛ علاوه بر اینها تحقیر عظیمی که بر اثر اشغال نظامی ایران توسط قوای متفقین به مردم ایران تحمیل شد و رفتار متجاوزانهی ارتش متفقین با مردم شهرها و روستا که با اذیت و آزار آنها همراه بود خوشههای خشم را در وجودشان شعله ور ساخت تا ۳۷ سال بعد دست غارتگر مستکبران خارجی و عمال دست نشانده شان را از دامان این مرزو بوم کوتاه سازند و حکومتی را برقرار سازند که چکمههای هیچ اشغالگری جرئت گام نهادن بر آن را نداشته باشد.
زینب نظری، دانشجوی کارشناسی جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.