گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، امیر مهدی عبدی؛ اولین بار در هفتم آذر ١٣۶٨ بود که مقام معظم رهبری در دیدار با فضلای حوزهی علمیهی قم از واژهی «تهاجم فرهنگی» استفاده کرد. معظم له در آن دیدار از «خنثی سازی شبیخون دشمن با استفاده از تدبیر» و تعابیر این چنینی سخن به میان آوردند. البته که این تهاجم به هیچوجه دور از ذهن نبود؛همان بلایی که بلوک غرب بر سر شوروی و همپیمانان شرقیاش میآورد. زمانی که دشمن در نبرد تن به تن به عقب رانده میشود، به دنبال حیله و مکر میرود. رهبر انقلاب این عرصه را میدان نبرد آیندهی این امت میدید.
اما حالا. چهارشنبه، بیست و سوم مهر سال هزار و سیصد و نود و نه. تقریبا سی و یک سال از اولین هشدار میگذرد. ما در کجای این نبرد ایستادهایم؟ رسانهی ملی که پس از انقلاب قرار بود جزو اولین ابزارهای فرهنگی مورد استفاده باشد کجای نبرد ایستاده؟ اکنون صدا و سیما با حدود ۵٠٠٠٠ کارمند و بدنهای فَشل و بزرگ چه نقشی در دفاع از مرزهای ذهنی این محور داشته؟ در واقع خروجی این سازمان در نهایت ترول شدن اخبار «بیست و سی» به علت بیاعتمادی مردم و برنامههایی مانند «عصر جدید». عصر جدیدی که خود نمونهی بارز غربزدگی رسانهای و استفاده از آن به مثابهی «اینترتیمنت» است.
آرمانهای فرهنگی انقلاب این بود؟ که یک برنامه با سیاست و هدف تبلیغاتی و درآمدزایی بشود ترند صداوسیما؟ بحث دیگر این است که همین برنامه با خوراندن اینکه برای یافتن و احیای استعدادها آمده و اصالت را به آرزوها میدهد، ظاهری فریبندهتر به خود میگیرد. اما آرزوها چیست؟ پول درآوردن، معروف شدن، موفقیت و... همان ارزشهای نظام نئولیبرالیستی در ساحت یک حکومت اسلامی!
اما کاش عقب بودنمان در این بازی فقط بخاطر ضعف دفاع بود. ما خوب هم گل بهخودی میزنیم. اساسا صداوسیما تخصص خاصی در تحویل گرفتن چوب خشکها و تبدیل کردن آنها به ابزار اقناع دارد. بعد هم دو دستی این چوب را تحویل جبههی کفر و باطل میدهد. این نهاد حتی از کنترل جوجههایی که خود روی تخمشان خوابیده عاجز است! نمونهاش لشکری از سلبریتیهاست که هربار تاثیرشان را در حرکت جبههی رسانهای دشمن میبینیم. سازمانها و نهادهای فرهنگی روی انتخاب چوب فکر میکنند. نه در نوع استفاده و پرورشش.
پس از وقایع «هواپیمای اوکراینی» ته ماندهی اعتمادی که به صداوسیما بود از بین رفت. از آن موقع بود که عرصهی خبررسانی برای «پروپاگانداهای غربی» و «فیک نیوز»ها بازتر شد؛از باخت تیمهایمان در لیگ قهرمانان آسیا تا اخبار و مستندهای جعلی درمورد دفاع مقدس.از هیچ تلاشی برای ایجاد پاندمی ناامیدی دریغ نکرده و نخواهند کرد.
این شرایط به آغاز بحران کرونا گره خورد و نقش شبکههای خبررسانی بيش از پيش شد. وضعیت اقتصادی و مدیریت دولت هم مزید بر علت... اما رسانهی ملی چه کرد؟ در برابر آمار جعلی مرگ و میری که بیبیسی پخش میکرد سکوت کرد. عصر جدید را با رعایت پروتکلهای بهداشتی ادامه داد و تبلیغ رب و ماکارونی را با بدلهای «مستربین» و «گادفادر» از سر گرفت.
جایگاه ما در جنگ فرهنگی در حوزهی دفاع هم نیست، چه برسد به تهاجم. هر چه اقناع هم صورت بگیرد از برکت خون شهدا و عقاید جهان شمول اسلام است. ما باید در این حوزه به ارزشهای انقلاب خود برگردیم و خود را بر اساس آنها احیا کنیم. چرا که باخت در جبههی فرهنگی به منزلهی شکست در تمامی جبهههاست.
امیر مهدی عبدی - عضو بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.