به دنبال تخریب آلونک مادر بندرعباسی به دست عوامل شهرداری جمعی از دانشجویان بسیجی دانشگاه تهران و دانشگاه شیراز با حضور در محل تخریب این آلونک پای روایتهای مردم از این ماجرا نشستند.
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، به دنبال تخریب آلونک مادر بندرعباسی به دست عوامل شهرداری جمعی از دانشجویان بسیجی دانشگاه تهران و دانشگاه شیراز با حضور در محل تخریب این آلونک پای روایتهای مردم از این ماجرا نشستند. روایت دانشجویی از این ماجرا را که توسط بسیج دانشجویی دانشگاه تهران منتشر شده است در ادامه میخوانید:
۲۹ آبان ماه ۱۳۹۹، کلیپی به سرعت در فضای مجازی دست به دست میشد. تصاویری عجیب و ناراحت کننده از تخریب آلونک محقری توسط ماموران شهرداری؛ که صدای نالههای دخترک حزن آن را چند برابر میکرد.
بسیج دانشجویی دانشگاه تهران بنای اجرای مراسمی در تهران به مناسبت هفتهی بسیج را داشت. با انتشار گستردهی این کلیپ و انتشار خبر خودسوزی بانوی بندرعباسی، تصمیم بر عزیمت به بندرعباس و برگزاری مراسم هفته بسیج در کنار همان آلونک شد. پس از اطلاع، بسیج دانشجویی دانشگاه شیراز هم تصمیم به حضور و برگزاری مراسم در بندرعباس را گرفت. پیگیر همکاری با بعضی چهرهها و گروههای داخل بندرعباس بودیم که در محل حضور پیدا کنند. قول دادند که ما هم میآییم.
سیل عذرخواهیها و وعدهوعیدهای مسئولین شهرداری و فرمانداری و ... بود که سرازیر میشد. دشمن هم البته روی زخم نشستهبود. گروههای جهادی به سبب جبران کمکاری مقامات و نهادهای مسئول، جهت ساخت خانه برای این خانم اعلام آمادگی کردند. البته طبق پرسشهای انجام شده، تا تاریخ ۲ آذر شهرداری هیچ زمینی را جهت ساخت خانه در اختیار جهادگران قرار نداده. استانداری، اما ظاهرا پس از فشارها راضی شده که زمین ۲۰۰ متری را برای ۴ خانوار تحویل گروه جهادی قرار بدهد.
به محل حادثه رفتیم که مراسم را برگزار کنیم. قبل برنامه خیلیها سعی کردند مانع اجرای مراسم بشوند. از ارائه تحلیلهای امنیتی گرفته تا گفتن اینکه اگر بروید، مردم آنجا سنگتان میزنند، چون با غریبهها ارتباط خوبی ندارند. توانشان را گذاشته بودند که بسیجیها سر و صدا نکنند. در این جلسات که سعی داشتند قانعمان کنند که به آن محل نرویم، ما هم در کنار قانع نشدن گفتیم حواستان باشد قولهایتان به آن خانم را فراموش نکنید. خیلیها هم قول حضور داده بودند، اما بعدش تلفنشان را از دسترس خارج کردند. از مسئول گرفته تا عنواندار.
قبل شروع مراسم تصمیم گرفتیم با اهالی محله گفت و شنودی داشته باشیم. در همان محلهی کوچک هم نقلهای متناقضی پیرامون واقعه شنیده میشد. از قبیل اینکه این خانم چند خانهی دیگر داشتهاست؛ یا دختری که در فیلم ناله سر میدهد دختر آن زن نیست و این کار شغل آنهاست. طبق پرسشوجوی ما البته، هم آندختربچه که نامش کیمیا بود، دختر آن زن بود و هم بعید به نظر میآمد که شغل یک زن خودسوزی باشد.
بعضی افراد محل نسبت به اقدام شهرداری معترض بودند. عجیب بود که بعضی از هم محلیها مدافع اقدام شهرداری بودند. یکی از نزدیکان آن زن میگفت: اینها خودشان گزارش دادهاند برای تخریب. چرا دفاع نکنند؟
نزدیک خانهی مخروبه، با آشنایان آن خانم هم صحبت شدیم. به علت مشکلات خانوادگی، آن زن با دو فرزندش کیان و کیانا از زندگی در خانهی پدرشوهر منع شده و بالاجبار مجبور به ساخت یکشبه و پنهانی خانهای در زمین باتلاقی متعلق به شهرداری شدهاست. البته اگر بشود گفت خانه...
یک نفر از دور به سمتمان آمد و گفت زمین برای شهرداری هست، ولی الان ۲۵ سال است این زمین توسط شهرداری دیوارکشی شده و هیچ اقدامی برای آن انجام نشدهاست. شهرداری میخواهد با این زمین رها شده چه کند که آن آلونک را تخریب کرد؟ به کنار خانه که رفتیم مشاهده شد که حتی بلوکهای خانهی تخریب شده را هم از زمین جمع نکردهبودند. انگار جناب شهردار، رسالت خود را صرفا تخریب آنچه ساخته شده بود میدانست.
به گفتهی اهل محل، هیچ یک از خانههای اطراف هم سند نداشتند. قبض برق و گاز را، ولی باید پرداخت میکردند و پرداخت مالیات هم که وظیفهی همگانی مردم است.
یکی از هممحلیها گفت اگر میخواهید کمک کنید به این خانم بیوه که چند فرزند معلول دارد کمک کنید. خانهشان سر کوچهی همان آلونک است و وضع خوبی ندارند. گفتند بهزیستی و کمیتهامداد کمکشان میکنند، ولی زندگیشان سخت است. گرم صحبت بودیم که خواهر آن خانم هم رسید. همکلام شدیم. محزون بود. میگفت خواهرم هنوز به هوش نیامدهاست. قسم خورد که جانِ خواهرش طیبه به لبش رسیدهبود که اینکار را کرد. خودش هم البته رنج دیده بود و خانه نداشت.
همهی اهالی از اتفاق ناراحت بودند؛ از اینکه آبروی محله و بندرعباس رفتهبود. برای ما البته صحبت از آبروی بندرعباس نبود. آبروی آن افرادی برای ما مطرح بود که در کنار کاخهای اشرافی شهر، آلونک نهایتا ۲۰ متری، آن هم در گوشهای از خوری که حشرات مختلف در آن جولان میدادند، مزاحمشان بود.
از گوناگونی نقلها کلافه شده بودیم. بالاخره تصمیم گرفتیم تا خیلی تاریک نشده برنامه را برگزار کنیم. گفتیم سوای از قانونی یا غیرقانونی بودنِ این اتفاق، آنقدر اینجا مسئله هست که بشود برای هرکدامش یک برنامهی بزرگ برگزار کرد. تبعیض در اجرای قانون البته دال اصلی صحبتهای ما بود.
اعتراض به اینکه برای ویلای لاکچری داماد فلان مسئول، با حفظ کرامت و احترام متخلف، هفتخوان سخت فرآیند قضایی با گذر زمان و موانع متعدد انجام میشود، اما برای تخریب آلونک کسانی که صدایشان به جایی نمیرسد میتوان فوری و در روز تعطیل هم اقدام به تخریب کرد.
پس از برگزاری برنامه و صحبت مسئول بسیج دانشگاه تهران و سایر نمایندگان بسیج تهران و بسیج شیراز، تلفن چند نفر از اهالی هم گرفته شد تا در تهران هم اخبار را پیگیری کنیم؛ چون همچون بسیجیهای خمینی بر بسیجیهای خامنهای واجب است از حقوق مستضعفین صیانت کنند.