
جنبش دانشجویی در کادرسازی نمره قابل قبولی گرفته / تشکلها؛ تنها جریان اجتماعی که نسبت به انقلاب و مردم موضع تخصصی میگیرد
حسین زینلیان بروجنی: اینکه بالاخره ما در کشور با اتحادیهها و تشکلهای دانشجویی طرف هستیم که یکی از ارکان اصلی شورای مرکزی آنها واحد آموزش است؛ یعنی مساله تربیت نیرو و کادرپروری از ابتدای شروع فعالیت این تشکلها اهمیت داشته و حتی در اتحادیهای مثل اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان به این مساله در اساسنامه این تشکل نیز اشاره شده است و به دلیل سیال بودن فضای دانشجویی که یک دانشجوعموما بین ۴ تا ۶ سال امکان حضور در تشکل را برای خود مهیا میبیند و حتی شاهد این هستیم که انتخاباتهای شورای مرکزی دفاتر یا اتحادیههای دانشجویی سالانه برگزار میشود. این رفت و آمد افراد و دانشجویان مختلف امکان بن بست رسیدن تربیت نیروی تشکیلاتی را کم مینماید که این مساله در مقایسه با دیگر گروههای سیاسی و اجتماعی مثل احزاب یا سندیکاهای صنفی مسالهای بی نظیر است؛ به طور مثال شما ۱۰ سال پیش به اسامی شورای مرکزی یک حزب نگاه میاندازید اکثر افراد بدون تغییر هنوز در کادر مرکزی حزب حضور دارند، اما در طول همین ۱۰ سال، ۱۰ شورای مرکزی در تشکلهای دانشجویی برسر کارآمده و تجربه کار جمعی را به صورت جدی اندوخته اند.

اما این مساله که این کادر سازی کمکی به کشور کرده یا نه سوالی چند وجهی می باشد، از نظر بنده آنقدر که یک جوان دانشجو بر اساس فهم و درک خود از محیط پیرامونی خود در مواجه با جمهوری اسلامی ایران و معضلات کشور احساس تکلیف و نیاز می نماید از دوران دانشجویی سعی به توانمندسازی خود برای حل مشکلات کشور می کند و در زمینه های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و رسانه ای مشغول فعالیت تخصصی در این زمینه ها می شود و آنچه در بضاعت خود می بیند را سعی می کند انجام دهد و در نمودهای این دغدغه مندی مثل توجه به کتاب، مسائل جهادی و محرومیت زدایی، جهاد علمی، توجه به اقتصاد مقاومتی، لیدرهای این مسائل همین فعالان سابق جنبش دانشجویی هستند که به سراغ مباحثی رفته اند که کمتر مورد توجه دیگر ارکان دولتی و حاکمیتی بوده است.
اگر بخواهیم جایگاه جریان دانشجویی انقلاب اسلامی را در توفیق کادرسازی در نظر بگیریم جایگاه بسیار قابل قبولی دارد. هرجایی که انقلاب اسلامی بخواهد دست به جوانگرایی بزند و بخواهد نیرویی را روی کار بیاورد که بتواند روی آن حساب کند تکیهاش برروی جنبش دانشجویی است. اینکه جنبش دانشجویی در برخی ابعاد ضعف هایی هم داشته ولی من کارنامه جنبش دانشجویی را در بحث کادرسازی قابل قبول میدانم و شاهد مثال حرف من هم همان استفاده و اتکاء جمهوری اسلامی به جنبش دانشجویی است.
این کادرسازی در جنبش دانشجویی چرا مهم است؟ یکی از دلایلش این است که اهمیت کادرسازی در جنبش دانشجویی به رسمیت پذیرفته شده است و نه تنها به رسمیت شناخته شده بلکه در بازه کوتاهی که جنبش دانشجویی تغییر نسل میدهد برای او یکتغییر حیاتی است به این معنا که اگر نتواند کادرسازی جدی انجام دهد با تغییر نسل دچار مشکلات جدی میشود. برای همین یک پارامتر جدی برای کادرسازی در نظرگرفته شده و برای خود این جایگاه را در جمهوری اسلامی قائل است و معتقد است که دانشگاه برای من اصالت دارد ولی من به دنبال اهداف بزرگتر هستم و زندگی من قرار نیست در این ۴سال یا ۶سال خلاصه شود و در واقع یک مسیر رشد برای خود میچیند.
این مسیر رشدی که دانشجو برای خودش میچیند نتیجهاش این میشود که کادر متناسب با نیازهای جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی هم در آن تربیت میشود. اگر بخواهیم بدانیم این موضوع آسیب داشته یا نه باید بگوییم بله آسیب هم داشته است و بخش اندکی از این آسیبها به جنبش دانشجویی برمیگردد. تشکیلات جنبش دانشجویی حتی اگر صددرصد هم ایدهآل نباشد یک تشکیلات آرمانگراست اما معضلات دیگری هم در آن وجود دارد مثل خیلی از محیطهای دیگر. در محیطهای دانشجویی رقابت تشکیلاتی گاهی وجود دارد، گاهی رقابتهای حزبی دیده میشود که به محیط دانشگاه کشیده شده و گاهی مسائل اخلاقی مثل تفرقه و مباحثی از این نوع وجود دارد. اما حجم بالای صدمهای که جریان دانشجویی میخورد از داخل دانشگاه نیست بلکه از فضای بیرونی است.
چه چیزی به جنبش دانشجویی در کادرسازی برای آینده جمهوری اسلامی صدمه میزند؟ تصویری که جنبش دانشجویی از سازوکارها و یا عرفیات فضای سیاسی در فضای داخل نظام برداشت میکند بیشترین صدمه را به کادرسازی جنبش دانشجویی میزند. به این معنا که وقتی شما در مناسبات سیاسیتان به دنبال افراد نرمال برای پرکردن جایگاهها میگردید،(نرمال نه به معنای معتدل بلکه به معنی فردی که مناسبات ناپسند فضای سیاسی را میپذیرد و در آن شرکت میکند و یا سکوت میکند) وقتی چنین چیزی شرط لازم ورود یک فرد به مختصات سیاسی و مسئولیتها تعریف میشود آن موقع بخشی از جنبش دانشجویی نیز در این فضا تربیت میشود به این معنی که این تلقی برای او پیش میآید که اگر بخواهد در جایگاههای آتی مسئولیت در جمهوری اسلامی قرار بگیرد باید بعضی از نقاط منفی این فضای رفتاری را برای خودش بپذیرد. اگر انحصارگرایی، باندبازی و ...که شاید در کادرسازیها بروز پیدا میکند درجریان دانشجویی وجود دارد حجم عمده آن برمیگردد به تربیتی که از سمت فضای بیرونی دریافت میکند. تا کنون جریان دانشجویی به نسبت مقاومت خوبی دربرابر این فضای بیرونی داشته است و در مقایسه با ساختارهای تربیتی دیگر نمره قابل قبولی دارد.
اگر بپذیریم که جمهوری اسلامی هنوز در مسیر انقلاب باقی مانده نتیجه این است که کادرسازی نیروهای جوانش توانسته این فضا را حفظ کند. ایدهآل نیست اما آنقدر بوده که جمهوری اسلامی را در مسیر خودش نگه دارد و وقتی عرصه های مختلف را نگاه کنیم افرادی را ببینیم که جمهوری اسلامی میتواند به عنوان نخبههای این عرصهها نام ببرد و این افراد بالغ بر ۶۰درصد سابقه جدی در جنبش دانشجویی داشتهاند.
جریان دانشجویی امروز چه نسبتی با آرمان های اصیل انقلاب دارد؟حسین زینلیان بروجنی: جنبش دانشجویی به عنوان یکی از خالص ترین مجموعه های کشور که نه آلوده به زر شده و نه زور و تزویری دارد مطمئنا آزادانه تر از دیگر اقشار در پیگیری آرمان های انقلاب پیش می رود و عملکرد 4 دهه گذشته نیز این را به ما نشان می دهد که آنجایی که دیگر جریانات سیاسی و حزبی کشور در خوانش واقعیات دست از آرمان ها کشیده و محافظه کار شده است، این جنبش دانشجویی بوده که با آرمانخواهی واقع بینانه بیرق دفاع از ارزش های امام و رهبری را رها ننموده است و درمطالبه گری همین آرمانها در خط مقدم مواجه با سازشکاران قرار گرفت هاست.
قائد شرف: جنبش دانشجویی امروز به دنبال عدالت اجتماعی و دفاع از عزت ملی و پیشرفت و... است وقتی اینها را میبینیم متوجه میشویم ریشهها یکی است و هنوز همان ریشهها دنبال میشود و بنابراین جنبش دانشجویی از دل مردم برآمده و رویشها و ریزشها هم همیشه وجود داشته داشته است.
اینکه چقدر مردم جنبش دانشجویی را صدای خود میدانند بیش از هرچیزی به توان رسانهای جنبش دانشجویی برمیگردد. اگر واقع بینانه نگاه کنیم مردم شناخت چندانی از انقلاب ندارند درحالیکه اوایل انقلاب مردم شناخت کافی از جنبشها و اخبار آنها داشتند چرا که روزنامهها هم روزانه اخبار تشکلها را پوشش میدادند اما امروز این مسئله کمرنگ شده و جنبش دانشجویی چون خودش را مستقل میداند قطعا نمیتواند برابری در رسانه ایجاد کند. البته نمیخواهم منکر ضعفهای جنبش دانشجویی شوم. جنبش دانشجویی در یک زمانی گول یک عنوان را خورد. عنوان "نخبه" بودن و این که خودش را یک قشر خاص بداند و ارتباطش را با مردم از دست بدهد در دهه ۷۰اتفاق افتاد و اثرات آن هنوزهم ادامه دارد و جنبش دانشجویی که در کنار کارگر و سپاهی و مسجدمحل و... بود امروز فاصله گرفته از آن فضا و البته نمیتواند مثل سابق جایگاهش را بدست بیاورد چون مختصات امروز تغییر کرده ولی هنوز حرفش اثرگذار است چون نقاطی که مثل قوه عاقله فعالند میدانند که این جریان دانشجویی است که آینده نظام را میسازد.
چقدر جریان دانشجویی ناظر به مسائل مردم نقش آفرینی کرده است؟ و مردم چه میزان با جریان دانشجویی و کارکردهای او آشنایی دارند؟
حسین زینلیان بروجنی: از نظر بنده همانطور هم که اشاره کردم نقش آفرینی جنبش دانشجویی به اقتضای امکانات و شنیده شدن حرف اش در لایه های مختلف حکومتی کم و بیش در حال انجام است و در اکثر موارد تنها جریان اجتماعی که نسبت به مسائل انقلاب و مشکلات معیشتی مردم موضع تخصصی می گیرد و یا تجمعی و نشستی برگزار می کند همین دوستان جنبش دانشجویی مسلمان هستند و به خصوص در سالهای اخیر آنقدر در ورود به مباحث تخصصی توانمند شده اند که توان مباحثه تخصصی با نمایندگان مجلس و مسئولین دولتی را هم دارند مثل قضیه برجام و fatf و پالرمو و ده ها مورد دیگر.
و همین غرق شدن جنبش دانشجویی در مسائل خارج از دانشگاه، جنبش دانشجویی را از مشکلات اصلی قشر خود مانند پیگری مسائل دانشگاه، معضلات صنفی، بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی، فرار مغزها و... دور کرده است و اگر در دهه هشتاد پیگیری مسائلی مانند دانشجوی پولی یا مساله دانشگاه آزاد و ریاست آقای جاسبی کنشگری جنبش دانشجویی را به همراه داشت اما الان دیگر صدایی از جریان دانشجویی در پیگیری جدی مسائل دانشگاهی شنیده نمی شود و با هل دادن رسانه ها و بعضی جریانات سیاسی و اجتماعی، دانشجویان دیگر کمتر فرصت کنشگری در کف دانشگاه را پیدا می کنند، چون در نبود تشکلهای کارگری و صنفی مجبورشان کرده اند لباس دانشجویی خود را درآورده و لباس دیگر تشکل های صنفی را بپوشند.
از آنجایی که این لباس و دغدغه ی پیگیری شده عاریه ای و قرضی است حتی اگر با حمایت رسانه ای حضور دانشجویان در این قبیل موارد توسط مردم دیده شود اما متاسفانه موجب حمایت اجتماعی چشمگیر قاطبه ی مردم از دانشجویان نمی شود، چون اگر مردم بخواهند در حمایت اجتماعی از یک صنف مثل کارگران هفت تپه یا دیگر اقشار مستضعفی که حق شان پایمال شده مفاهمه ای طولانی مدت و غیر نقطه ای داشته باشند مطمئنا به جای دانشجویان می روند و با اصل جنس که خود کارگران مظلوم اند ارتباط برقرار می نمایند، همانطوری که مردم اگر بخواهند و به این نتیجه برسند که مثلا در حمایت از مشکلات صنفی دانشگاه ها و دانشجویان اقدام میدانی و عملی انجام دهند می آیند و با دانشجویان مفاهمه می کنند نه با فلان حزب خارج از دانشگاه که حالا در پیگری مسائل دانشجویی هم دارد نقشی ایفا می نماید و کنشگری می کند.
حسین زینلیان بروجنی: با آنکه مساله گام دوم تنها مختص جوانان و دانشجویان نیست اما بالاخره محور اساسی آن پیام جوانان و دانشجویانی هستند که باید در آینده ی انقلاب نقش آفرینی خود را به منصه ظهور بگذارند و مسیر انقلاب را بر اساس نیاز کشور و آرمانهای انقلاب پیگیری نمایند، جنبش دانشجویی نیزبه عنوان قسمتی از بدنه جوان کشور در ادامه مسیر انقلاب نقش جدی می تواند برای خود تصویر نماید، ما امروز در کشور متاسفانه به دلیل عدم دستیابی به دولت اسلامی به معنای واقعی آن و نرسیدن به حکمرانی خوب در اغلب مسائل، سرعت حرکت مان به سمت رسیدن به اهداف انقلاب کم شده است و اینجا است که نقش جنبش دانشجویی در بیان دوباره آرمان های زیبا و روشن برای مردم اهمیت می یابد و مهمتر از آن تربیت کادری توانمند که از لایه های اولیه زیست اجتماعی مانند مدیریت یک خانواده انقلابی تا اثرگذاری فعال در محیط شغلی و کار بتواند در موقعیت های حضور خود اثرگذار انجام وظیفه نماید اهمیت می یابد و اگر خوانش دوباره ای از آرمان های فراموش شده صورت نگیرد برآوردی ندارم که دیگر ارکان سیاسی و اداری کشور این امر را انجام دهند و با فراموش شدن ارزشهای اساسی حتی در گام دوم انقلاب شاهد قشری جوان و با ظاهر مذهبی و مسلمانی هستیم که شباهتی با خلوص و مجاهدت نیروهای اول انقلاب ندارند و در نبود جنبش دانشجویی آرمانگرا در گام دوم، قدرت طلبان جوانی که تنها این واژه های آرمانی و منویات رهبری بر زبانشان است بر سر کارآمده و گام دوم را بدتر از گام اول به رخوت می کشانند.
پس جنبش دانشجویی باید با باز نمودن چشمان خود بیش از پیش بروز انحرافات درگام دوم را شناسایی نموده و برنده تر از دوران گام اول در مقابله با جریان زر و زور و تزویر نقش تاریخی خود را ایفا نماید .

امروز جریان دانشجویی در مقام رهبری و مرجعیت دانشجویان دانشگاه خود هست؟ چه مشکلات و موانعی سد راه لیدری و مرجعیت تشکل ها شده است؟
حسین زینلیان بروجنی: متاسفانه خیر، جریان دانشجویی چون واکنش محور شده و حرف جدیدی از نظر گفتمانی برای محیط پیرامونی خود ندارد و صرفا می خواهد در مواجه با رخدادها و مشکلات مثل خصوصی سازی ها ظهور و بروز خود را به اثبات بگذارد، در عین حالی که حضور فعال و تخصصی دارد اما توان لیدری جریانان اجتماعی را از دست داده و از طرف دیگر چون با دانشجویان درون دانشگاه کمتر مفاهمه می کند و بیشتر وقتش را به مسائل خارج دانشگاه و پیگیری مشکلات فراوان عموم مردم اختصاص داده و مطالبات دانشجویی را کمتر پیگیری می کند حمایت بدنه دانشگاه از خود را نیز از دست داده است و متاسفانه با آنکه رهبری در دیدار سال 94 و سال 95 راهکارهای حل این معضل را بیان داشتند اتفاق جدی از طرف تشکل های دانشجویی صورت نپذیرفته و این مشکل با وجود تخصصی تر شدن جنبش دانشجویی هنوز ادامه دارد.
قائد شرف: جنبش دانشجویی الان توان راهبری مردم را ندارد. میتواند تذکر بدهد و وارد عرصه بشود و به عنوان پارامتر اصلی در حفاظت آرمانهای انقلاب اسلامی ایفای نقش کند اما نمیتواند راهبری مردم را به طور کامل داشته باشد . یکی از آن بازی هایی که جنبش دانشجویی در آن گرفته شد این بود که در یک بازهای یا به دلیل ضعف در تحلیل و یا به دلیل هدایت اشتباه به جنبش دانشجویی اینگونه القا شد که اگر بخواهی در فضای کشور اثر گذارباشی باید بروی در دل جامعه منهای دانشگاه و همین موضوع به جنبش دانشجویی ضربه زد و وقتی جنبش دانشجویی در دانشگاه اثرگذاریاش را از دست داد در جامعه هم تضعیف شد و ما هنوز ضربه همان را داریم میخوریم و باید برگردیم آن جایگاه را در دانشگاه بگیریم و نقش راهبری کامل را در دانشگاه داشته باشیم.
تنوع و فعالیت تشکلهای همسو، منتقد عملکرد حاکمیت و بعضاً رادیکال چه تاثیری بر رفتار دانشجوها، مشارکت آنها، تحلیل سیاسی و کنشها خواهد گذاشت و چگونه؟
حسین زینلیان بروجنی: متاسفانه امروزه به دلیل هجمهی رسانهای و فضای روانی ایجاد شده به جنبش دانشجویی که چرا کاری نمیکند و مثلا تجمع چند هزار نفری برگزار نمیکند و یا جایی را تسخیر نمیکند که رفتار سابقون جنبش دانشجویی در دهه ۶۰ و ۷۰ میباشد، شاهد افزایش حس ناکارآمدی و ضعف نسبت به گذشتگان در لایههای مختلف جریان دانشجویی هستیم، که به نظر بنده اصلا اینگونه نیست ما بالاخره با یک مسالهای تحت عنوان تغییر نسل مواجه هستیم نمیشود از دانشجو و جوان دهه هشتادی که اوج حضور جمعی اش در بازیهای آنلاین کامپیوتری است انتظار داشته باشیم مثل جوانان دهه شصتی و هفتادی کنش اجتماعی عظیمی را رقم بزنند و به خصوص آنکه خانوادههای ایرانی نیز به دلیل عملکرد رادیکال بعضی تشکلهای دانشجویی در دهه ۷۰ دیگر اجازه کنشگری سیاسی و اجتماعی به فرزندانشان را در محیط دانشگاه نمیدهند و مدام محافظه کاری را به ایشان تاکید مینمایند.