به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، ابوالفضل لطفی؛ صداوسیما یا رسانه ملی که نام آشنایی برای هر فردی در کشور است، امروزه به دوران بلوغ خود پس از گذشت حدود چهل سال رسیده است و دوران مدیریتی این سازمان بعد از چندین دوره و رویکردهای متفاوت امروز به پیمان جبلی رسیده است.
رسانه ملی که از همان ابتدا قرار بود به عنوان سازمانی برای هدایت مردم و برای مطالبات آنان باشد، در دورههای مختلف بعضاً دچار استراتژیهای دیگری شد. از بعد از انقلاب و جنگ و عدم ثبات کشور و نبود برنامه راهبردی برای صداوسیما تا دهه هفتاد و ایجاد ثبات نسبی و مدیریتی در آن و همچنین دهه هشتاد و افزایش تعداد شبکهها و درگیریهای آن دوران و در نهایت دهه نود و تغییر ریاست آن برای دو بار در طی چندسال و هجمههای زیادی که در نهایت به خاطر عملکرد صداوسیما علیه آن شکل گرفت، همه نشاندهنده اهمیت این سازمان و تجربههای مختلف آن در هر دوره مدیریتی بود.
در این باره تصمیم گرفتیم که به گفتگوی ویژه با فعالین دانشجویی بپردازیم و عملکرد رسانه ملی را در دورههای مختلف با محوریت دوره اخیر یعنی مدیریت عبدالعلی علیعسگری و رئیس چدید آن یعنی پیمان جبلی بپردازیم. سیدحسن موسویفرد، دبیر قرارگاه شهید احمدی روشن و محمدرضا شیری مشعوف، رشته مدیریت رسانه و دبیر جامعه رسانه اسلامی دانشگاه صداوسیما به گفتگوی تفضیلی با خبرگزاری دانشجو در این مورد پرداختند که بخش دوم گزارش این گفتگو به شرح زیر است:
سید حسن موسوی فرد، دبیر قرارگاه احمدی روشن سازمان بسیج دانشجویی در ادامه صحبتهای قبلی خود گفت: آقای جبلی آدمی است که از گذشته در بخشهای محتوایی و خبری سازمان بوده است و تجربه اطلاعرسانیهای حساس مانند شورای عالی امنیت ملی و معاونت خبر سازمان صداوسیما را نیز داشته و حتی سفیر در کشور تونس نیز بوده است. در حال حاضر نیز تجربه متفاوت مدیریتی آقایان مختلف جلوی چشم ایشان وجود دارد و البته خود ایشان نیز دارای فکر و نظریه است و افرادی را که ایشان آوردند، سالها جزؤ مغضوبین رسانه ملی بودند. به عبارتی افرادی بر سر کار آمدند که ایدههای نو داشته و به رسانه ملی متفاوت نگاه میکنند و اینها فرصتهای جدی برای تحول در سازمان صداوسیما است.
در رسانه ملی تحول ایجاد کردن، کار سختی نیست و مدیر میتواند از همان شب اول در آنتن تحول ایجاد کند و آقای جبلی توانست این کار را بکند و در قضیه آبانماه امسال با مدیریت درست، مسئله به درستی خاتمه پیدا کرد. اینها موضوعی بود که سالها ما آن را میگفتیم اما رویه قبلی در سازمان در برابر اتفاقات این بود که صبر کنیم تا شورای عالی امنیت ملی نظری دهد یا رهبری موضعگیری کنند. این یعنی همه هزینهها را رهبری و نظام بدهد و رسانه ملی هیچ هزینهای نپردازد.
در حال حاضر یک نگاه مسئلهمحور در حال تزریق به رسانه ملی است که در گذشته نبوده است. به نوعی در گذشته یک نگاه روزمرگری و روابط عمومی دولت در صداوسیما وجود داشت. با اینکه دولت عوض شده و مواضع دولت و رسانه ملی همسوتر شده است اما همچنان ذینفعان وضع موجود در وزارتخانهها و نهادهای مختلف وجود دارند و مسئلههای مزمن همچنان پابرجاست. رسانه ملی باید جلوی ذینفعان وضع موجود بایستد و مقاومتها را بشکند و مسئلهها را از نامسئلهها تمیز دهد و روی آنتن پیگیری کند.
یکی از مسائل بسیار مهم این است که سازمان صداوسیما قانون اداره ندارد. از سال ۶۷ که قانون اساسی اصلاح شده است و کلیه اختیارات شورای سرپرستی تا زماتی که قانون اداره صداوسیما نوشته میشود، به رئیس سازمان صداوسیما از طرف رهبری منتقل شده است. به نوعی سازمان صداوسیما تبدیل به یک سازمان کاملاً ریاستی شده است و با تغییر مدیران کاملاً رویکردهای آن تغییر میکند و ما با تغییر ریاست سازمان و آمدن آقای جبلی این تغییرات را به صورت محسوس دیدیم. اینها ناشی از این است که سازمان قانونی که ساختارهای مشخصی را بر آن مسلط کند و جلوی تلورانسهای شدید را بگیرد، ندارد. اصلیترین مؤلفهی قانون اداره سازمان این است که اصلیترین سیاستگذار رسانه ملی چه کسی یا نهادی است؟ واقعیت این است که وقتی قانونی برای صداوسیما و همچنین شورای برای سیاستگذاری آن وجود نداشته باشد، از بیرون برای سازمان تعیین و تکلیف و تصمیمگیری میشود و هر کسی به خود اجازه دخالت در کار صداوسیما را میدهد. اگر آقای جبلی و مدیران بعد از ایشان میخواهند رسانه ملی یک مسیر درستی را طی کند، باید برای آن یک سیاست مشخص و ضربهگیر جدی تعیین کنند تا به افکار عمومی پاسخگو باشند.
مسئله مهم بعدی این است که باید جایگاه سازمان صداوسیما در بین رسانههای رسمی کشور معلوم باشد. در هیچ کجای قانون اساسی نوشته نشده است که سازمان صداوسیما متصدی تولید محتوا است؛ بلکه صداوسیما اختیاردار پخش گسترده در رسانهها است. ما نمیتوانیم ساترا را داشته باشیم و از سمت دیگر خود نیز تولیدکننده بزرگ محتوا باشیم. به نوعی اگر بنا به مدیریت فضای تولید محتوا در کشور هست، باید تولید محتوا توسط خود را کنار بگذارد و رقیب سایر مجموعههای رسانهای تولیدکننده محتوا نباشیم. این مسئله را بارها داشتهایم که رسانه ملی به خاطر حجم تبلیغات گرفته شده از عدهای، توانایی تبلیغ محتواهای دیگر مجموعهها را ندارد. بنابراین در ساترای سازمان صداوسیما انحصار وجود داشته و اجازه فعالیت به نهادهای مختلف رسانهای وجود ندارد.
آقای جبلی و دوستانشان باید سازمان صداوسیما را به یک سازمان قدرتمند در عرصه رسانه تبدیل کنند. هر کسی تولید محتوای خوبی در عرصه عمومی میکند، سازمان باید قواعد مشخصی برای نظارت بر آنان داشته باشد و هر کسی هست، باید قوانین این سازمان را بپذیرد. ما نهاد ناظر دیگری نداریم و وزارت ارشاد یا شورای عالی فضای مجازی اینقدر توانایی ندارند. بالاخره سازمان باید رویکر خود با محتوا را تغییر دهد و ما همیشه نمیتوانیم حرف دولتها را بزنیم و باید حرف مردم زده شود. حرف مردم چیزی جز دردهای جامعه نیست و باید پیگیری شود. چرا شکاف بین دولت و مردم یا رسانه ملی و مردم زیاد است اما بین رهبری و مردم زیاد نیست؟ چون دولتها و رسانه ملی حرف مردم را پیگیری نمیکنند اما رهبری بارها از پیگیری حرف مردم، سخن گفتهاند.
در عرصه نمایشی، سازمان باید رویه تأمین محتوای خود را تغییر دهد. رویه تأمین سازمان صداوسیما در حال حاضر انحصاری و از بالا به پایین است و افرادی برای آن تعیین تکلیف میکنند. صداوسیما ابتدا باید نیازهای خود را تعریف کند و متناسب با آن محتوا تولید کند. همچنین باید از ایدهها و طرحهای افراد دیگر نیز استفاده کند؛ اما در حال حاضر معلوم نیست که این قضایا در دست چه کسانی است و آنتن هر روز با چه چیزی و کسانی پر میشود. باید شناسنامه جدی از کارگردانان و نویسندگان و امثالهم در سازمان وجود داشته باشد و برای آنان برنامهریزی و دستهبندی صورت گیرد. آنتن دادن به آدمها به شدت رانت بزرگی است و باید رویههای بهمریخته را اصلاح کرد. در حال حاضر افرادی هر کاری در سازمان میکنند و بعد از آن علیه رسانه ملی هر حرفی را هم میزنند و کسی جلودار آنان نیست. بنابراین باید این اکوسیستم و رویهها تغییر اساسی کند.
سازمان صداوسیما در چهل و دو سال گذشته تا به حال یک نشست خبری برای پاسخگویی عملکرد خود، نداشته است. صدها ساعت آنتن زنده و ضبطی پخش شده و جلوی خیلی بخشهای دیگر گرفته میشود اما حداقلیترین پاسخگویی در برابر مردم وجود نداشته است. به نوعی سازمان صداوسیما اخبار همه نقاط و نهادهای کشور را تولید میکند؛ اما خود خیلی در معرض اخبار نیست. این عدم پاسخگویی مدیر بزرگترین مجموعه رسانهای کشور، منجر به این میشود که یک کانال تلگرامی میتواند آن را سرکار بگذارد و ما در زمان آقای سرافراز این مسئله را به عینه دیدیم که با این همه آنتن زنده، یک کانال تلگرامی میتواند همه چیز را بهم ریزد. رهبری مدیر سازمان را منصوب میکنند اما این مسئله نباید موجب عدم پاسخگویی مدیران باشد. بنده خاطرم نیست که در هر دورهای، دانشجویان به صداوسیما و عملکرد آن نقد نکنند. رئیس سازمان صداوسیما در حال حاضر در کدام دانشگاه حاضر شده تا پاسخگوی عملکرد خود باشند؟ این مسائل باید در زمان آقای جبلی حل شود و لازم است که به مردم پاسخگو باشند و این کاملاً به نفع رسانه ملی است.
محمدرضا شیری مشعوف، رشته مدیریت رسانه و دبیر جامعه رسانه اسلامی دانشگاه صداوسیما نیز در ادامه صحبتهای قبلی خود بیان کرد: شاید افرادی که از بیرون سازمان صداوسیما باشند، خیلی نتوانند مقتضیات آن را به صورت کامل درک کنند و وضعیت بدین نحو نیست که یک نفر بتواند یک شبه همه چیز را تغییر دهد. سازمان صداوسیما مانند یک هواپیمایی است که حدود چهل سال در حال پرواز بوده و اتفاقات زیادی نیز برای آن افتاده است و باید در همان هوا نیز تعمیر شود و نمیتوانیم آن را فرود آورده یا صبر کنیم و مجبوریم آنتن را حتی با محتوای ضعیف پر کنیم.
بنده انتظار تغییر و تحول کوتاه مدت را از صداسیما ندارم و نیاز به زمان درازمدتتری دارد. بدنهای که در حال حاضر در سازمان وجود دارند، بسیار مجکم بوده و تغییر دادن آنان سخت است. تغییرات باید نرم اتفاق بیفتد و بدنه سازمان نیز با این قضیه همراه باشند. به عنوان مثال یکی از نقدهایی که به آقای سرافراز وارد بود، این است که بدنه سازمان را نتوانست با خود همراه کند و خیلی از فشارها را خود بدنه و معاونین به آقای سرافراز میآوردند. بنابراین تغییرات نیاز به زمان طولانی دارد.
سازمان صداوسیما تعارض منافع دارد و رئیس آن یک شبه نمیتواند آن را حل کند. بلکه بسیاری از ساختارهای نظام باید این مسئله را حل کنند. به عنوان مثال برای بخشهای خبری سازمان، نباید شورای عالی امنیت ملی تعیین تکلیف کند یا برای گفتن برخی مسائل مهم، درگیر سازوکارهای اداری و سخت شویم. باید این اختیار به سازمان داده شود که به صورت مستقل کار و فرای از نهادهای دیگر نظام کار کند.
ما یک نهاد سیاستگذار برای صداوسیما که بتواند تصمیمگیری کند، نداریم. البته در دولت یا نهادهای دیگر نیز این مسئله را داریم. در حال حاضر یک ساترایی به وجود آمده است تا این کار را انجام دهد اما زمانی که زیرمجموعه صداوسیما است، نمیتواند این کار را به درستی انجام دهد و خود سازمان صداوسیما در اینجا تعارض منافع دارد. همچنین ساترا با شورای عالی فضای مجازی نیز تعارض منافع دارد و هر دو تصمیمگیر هستند. نظر بنده این است که ساترا باید از ذیل صداوسیما بیرون بیاید و بر کل بخش صوت و تصویر کشور نظارت کند.
بسیاری از شبکههای ما سریع شکل گرفته و در حال حاضر شبکههایی داریم که نمیتوانیم آنتن آن را پر کنیم و مجبور به گرفتن اسپانسر یا انتشار محتوای نامناسب در آن هستیم. برای اینکار بهتر است که شبکههای مختلف به وزارتخانههای دولت سپرده شود تا آن اداره کند و مطالبه از دولت وجود داشته باشد. به نوعی بین شبکهها در حال حاضر تعارض منافع وجود دارد. همچنین در بسیاری از بخشهای سازمان صداوسیما شفاف نیست و باید سند شفافیت وجود داشته باشد. تقریباً هیچ سند توافقی بین اعضای سازمان و کارگردانان و امثالهم شفاف نیست. این مسئله باعث میشود که در بسیاری از بخشها دچار خطا شویم.