به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر (۱۹۷۷-۱۹۸۱) یکی از تأثیرگذارترین و پرچالشترین دورههای روابط ایران و آمریکا در قرن بیستم به شمار میرود. سیاست خارجی کارتر در برابر ایران، بهویژه در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، سرشار از تناقضهایی میان تأکید بر حقوق بشر و تلاش برای حفظ منافع استراتژیک آمریکا در منطقه بود.
کارتر با ورود به کاخ سفید، حقوق بشر را بهعنوان محور اصلی سیاست خارجی خود معرفی کرد. این رویکرد، فشارهای زیادی را بر رژیم محمدرضا شاه پهلوی برای کاهش سرکوبهای سیاسی و بهبود وضعیت حقوق بشر به همراه داشت.
کارتر با توصیه به شاه برای انجام اصلاحات سیاسی و اجتماعی تلاش کرد تا اعتراضات مردمی را مهار کند.
اما ناتوانی شاه در پاسخ به این فشارها و همچنین تأخیر در اجرای اصلاحات، به افزایش ناارضایتیهای عمومی و گسترش اعتراضات دامن زد.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند تأکید کارتر بر حقوق بشر، مشروعیت شاه را نزد متحدان داخلی و بینالمللی تضعیف کرد و زمینهساز سقوط او شد.
با وجود فشارها برای رعایت حقوق بشر، ایران در زمان کارتر همچنان یکی از مهمترین شرکای استراتژیک آمریکا باقی ماند. نقش ایران در تأمین نفت غرب و مقابله با نفوذ شوروی، موجب شد کارتر به حمایت نظامی و اقتصادی از رژیم پهلوی ادامه دهد.
فروش تجهیزات پیشرفته نظامی مانند جنگندههای F-۱۴ و سیستمهای راداری به ایران در این دوره تصویب شد.
ایران بهعنوان ستون فقرات سیاستهای آمریکا در خلیج فارس، در برابر تهدیدات منطقهای و بینالمللی نقش کلیدی ایفا میکرد.
در سال ۱۹۷۸، با تشدید اعتراضات مردمی و کاهش مشروعیت رژیم شاه، سیاست خارجی کارتر دچار سردرگمی استراتژیک شد. دولت آمریکا ابتدا تلاش کرد از شاه حمایت کرده و او را به اصلاحات تشویق کند. اما با افزایش بحران، ایالات متحده به بررسی گزینههای جایگزین پرداخت.
عدم پیشبینی تحولاتی مانند انقلاب اسلامی، به انتقادهای گستردهای از دولت کارتر منجر شد.
این سردرگمی در سیاستگذاری، موجب از دست رفتن کنترل آمریکا بر یکی از مهمترین متحدان خود در منطقه شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تسخیر سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان انقلابی در نوامبر ۱۹۷۹، دولت کارتر با یکی از بزرگترین بحرانهای سیاست خارجی خود روبهرو شد: بحران گروگانگیری.
این بحران ۴۴۴ روز به طول انجامید و به اعتبار بینالمللی آمریکا لطمه شدیدی وارد کرد.
عملیات نافرجام نظامی برای آزادی گروگانها (عملیات طبس) نیز به ناکامیهای دولت کارتر افزود و انتقادها از مدیریت وی را تشدید کرد.
میراث سیاست خارجی کارتر در قبال ایران
سیاست خارجی کارتر در برابر ایران، نمایانگر تقابل میان ارزشهای حقوق بشری و منافع استراتژیک بود.
ناتوانی در پیشبینی و مدیریت انقلاب اسلامی و نیز بحران گروگانگیری، موجب شد روابط ایران و آمریکا وارد دورهای طولانی از تنش و خصومت شود که هنوز ادامه دارد.
میراث کارتر در این زمینه، همواره بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ روابط دو کشور مورد بررسی قرار میگیرد.
تحولات دوران کارتر در رابطه با ایران، اهمیت تعادل میان ارزشها و منافع را در سیاست خارجی نشان میدهد. این تجربه تاریخی همچنان در تحلیل سیاستهای منطقهای و جهانی مورد توجه قرار دارد و پیامدهای آن در معادلات خاورمیانه به وضوح دیده میشود.