به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از ایلام، پنجشنبه، ۱۲ شهریورماه. ساعت هفت صبح بود که با صدای ارکستر سمفونیک مرغ، خروس، گوسفند، بز، سگ و الاغ همسایه که در مسابقه گذاشتن با یکدیگر، صدایشان را در حد انفجار حنجره بالا می بردند از خواب بیدار شدیم، هیچ وسیله ای برای استراحت با خود به همراه نبردم؛بنابراین چادرم که هم روانداز بود؛ هم زیرانداز و کار اتاق پرو، بادبزن، متکا و حوله را با هم انجام می داد را از خودم جدا نمی کردم، به قربان بی بی دو عالم (س) شوم که میراثش، آرامش را در وجود ما تضمین می کند.
صبحانه را که آوردند خیلی از دخترها به تریموس نزدیک هم نشدند؛ تاکید داشتند که محتویات آن از نظر بهداشتی و سلامت مشکوک است، راست هم می گفتند، چایی به همه چیز شبیه بود جز چایی. بیش از ۲۴ ساعت کافئین مصرف نکرده بودم؛ بنابراین گوشم به این حرف ها بدهکار نبود؛ با توکل به خدا و اطمینان از اینکه این صبحانه آخرین وعده غذایی زندگی ام نخواهد بود، دو لیوان را سر کشیدم. راستی! از همان لیوان آبی که روز اول نوشیدم، متوجه شدم که آب گوراب بالا بو می دهد و غیربهداشتی است؛ به بچه ها که انتقال دادم گفتند: بچه شهری بازی درنیاور، بهورز روستا تاکید می کند که هر هفته آب را کلر می زند، مهندس گروهمان که از بچههای بهداشت محیط بود پس از آزمایش آب مصرفی این روستا، غیربهداشتی بودن آن را تایید کرد.
یاسمی، مسئول واحد خواهران اردوی جهادی دانشگاه ایلام به همه آماده باش داد تا برای گرفتن آمارهایی مانند نام سرپرست، تعداد فرزندان، تحصیلات، مشاغل، رده سنی و غیره که در راستای احاطه بر شرایط حیاتی و برنامه ریزی متناسب با جو قریه صورت می گرفت؛ بسیج شوند، جهادی ها به گروه های دو نفره تقسیم شدند و به روستاهای گوراب بالا، فرخ آباد و گوراب پایین رفتند؛ همچنین دو نفر از برادران با خودرو برای انتقال خانم ها به روستاهایی که از گوراب علیا دور بودند؛ به خط شدند.
از مهین یاسمی، فرمانده دختران جهادی دانشگاه ایلام (خاکیان بی ادعا) آمارشان را جویا شدم، گفت: ۱۳ دختر هستیم و از تعداد برادران اطلاعی ندارم.
وی با تاکید بر این مطلب که امسال کارگروه اقتصاد مقاومتی نداریم، تصریح کرد: براساس پاره ای از مشکلات که بر سر راهمان وجود داشت تمام فعالیت هایمان در ۹۰ دقیقه آخر انجام شد؛ بنابراین وقت برای فراخوان دادن و ثبت نام از دانشجوهای علاقه مند نداشتیم بدین ترتیب تیممان را با ارزیابی توانمندی های بچه های بسیجی دانشگاه ایلام که بیشتر آن ها باتجربه هستند، تکمیل کردیم؛ البته پنج نفر از جهادی هایی که اینجا حضور دارند سال اولی هستند؛ اما نتوانستیم از آن ها چشم بپوشیم زیرا دارای پتانسیل های بالایی بودند.
مسئول واحد خواهران اردوی جهادی دانشگاه ایلام با اشاره به اینکه برای سه رده سنی کودکان، نوجوانان و بزرگسالان برنامه داریم، افزود: کارگروه های این مرکز به دو بخش آموزش و فرهنگی تقسیم شده اند، برای کودکان یک تا ۹ سال برنامه هایی مانند کلاس ورزش، قصص قرآنی، زبان انگلیسی، بهداشت، تئاتر، کاردستی، آموزش قرآن خوانی، سرود، مکبری و موذنی، احکام، آموزش نماز و نقاشی داریم.
یاسمی کلاس های بزرگسالان را شامل احکام، نهج البلاغه، مهدویت، سبک زندگی، قرآن، خیاطی، بافندگی و عروسک سازی عنوان کرد و بیان داشت: جهادگران دانشگاه ایلام هر روز از ساعت هشت تا ۱۹ برای خدمت به سه روستای گوراب بالا و پایین و فرخ آباد اعزام می شوند.
وی ادامه داد: گوراب بالا ۶۵ خانوار، فرخ آباد ۱۴ خانوار، زرآب ۵۸ خانوار و هفت کده ۶۰ خانوار دارند، بر اساس مطالعاتی که در این دهکده ها انجام داده ایم برخی از این مناطق حتی یک فعال فرهنگی ندارند، اذان صبح از مسجد مهجور گوراب علیا پخش نمی شود، مردم روستای فرخ آباد نمی دانند مسجد چیست! برخی از مردم این قریه ها نماز را اشتباه می خوانند و نمی توانند قرآن را تلاوت کنند.
این دانشجوی دانشگاه ایلام با تاکید بر آسیب شناسی خلاء های روستاهای نامبرده، گفت: کارمان را از امروز به صورت ارتباط چهره به چهره با مردم و انجام تبلیغات، آغاز کرده ایم، دمیدن بر روح مسجد امیرالمومنین(ع) اولین فعالیت جهادگران دانشگاه های ایلام و علوم پزشکی در روستای گوراب بالا خواهد بود.
ساعت ۹ بود و برخی از بچه های بهداشت و مامایی با وجود سر و صدای بالای آمارگیران، نهمین پادشاه را به خواب می دیدند، یواش یواش سروکله برخی از بچه ها که از شدت گرما لپ هایشان گل انداخته بود پیدا شد، گفتند که تعداد خانوارهای فلان روستا کم بود؛ بنابراین ما کارمان زود تمام شد، همه بچه ها به این مطلب که روستاییان تصور می کنند جهادگران برای اعطای کمک های نقدی و غیرنقدی در این مناطق حضور یافته اند، اذعان داشتند.
با آمدن یک دانشجو تازه وارد از دانشگاه ایلام که در روستای پایین ساکن بود تعدادمان رو به فزونی رفت، میزبان تازه وارد به محض آمدن با سلیقه و عشق ۴۰-۳۰ کتاب تپل و لاغر را بر روی طاقچه خانه کوچکمان جا داد، خیلی زود همه بچه ها دست به کتاب شدند، کدبانوها نیز منزل را مانند دسته گل تر و تمیز کردند، دانشجویان بهداشت در گوشه ای جمع شدند و به مرور مطالب مهمی که قرار بود به صورت خانه به خانه یا در کلاس های درس به مردم ارائه دهند؛ پرداختند، آب حمام به طرز باورنکردنی سرد بود، هرکس که به حمام سلام علیک می گفت با قندیل و دندان های لرزان برمی گشت.
خانم مرادی، مستندساز صدا و سیما ساعت ۱۲ با در دست داشتن کیسه ای نایلونی پر از بستنی میوه ای به ما ملحق شد، و گفت: سوژه ای دارم که باید با کمک یکدیگر به سرانجام برسانیم.
وی ادامه داد: در حال ضبط فیلمی از حال و هوای روستا بودم که با چند نفر از جوانان گوراب بالا به صورت اتفاقی دیدار کردم، در حین گفتگو متوجه شدم که اکثر مشکلات روستاییان به راحتی قابل رفع است، یکی از آنان می گفت: درختان انارم به آفتی مبتلا شده اند که در سایه توجه جهاد کشاورزی درمان می شوند، دیگری از عدم تقسیم زمین های مشاع شان می نالید، یکی از جوانان دار قالی طلب می کرد و دیگری به درخواست وام برای راه اندازی کارگاه تولید مرغ خانگی اشاره داشت.
مستند ساز صدا و سیمای ایلام با تاکید بر این نکته که بخش عظیمی از مشکلات روستاها که علی الظاهر سنگ بزرگ می نمایند با پیگیری قابل رفع هستند، افزود: سپاه، وام کم بهره می دهد، جهاد کشاورزی می تواند کارشناسانش را به این مناطق گسیل دارد، چند نفر از مسئولان ایلامی به صورت غیردولتی در بخش قالی بافی غوغا کرده اند، ما باید دست مردم را در دست مدیران بگذاریم.
مرادی رسالت رسانه ها در گفتمان سازی و مطالبه گری را بسیار خطیر دانست و بیان داشت: اصحاب رسانه مهمترین نقش را در نمایاندن امور مغفول و برزمین مانده مانند اردوهای جهادی و وادار کردن مسئولان به جامه عمل پوشاندن به وظایفشان در راستای خدمت به مستضعفین به دوش می کشند، مدیران «باید» پاسخگو باشند در غیر این صورت یقه شان را با ابزار رسانه می گیریم.
این مستند ساز به ساخت لوگو و باکس برای پرداختن اختصاصی به موضوع «روستانشینان» در تمام رسانه های ارزشی استان اشاره کرد و بیان داشت: این طرح در ماه های آینده بسیط تر می شود، در این راه تعارفی با هیچ مسئولی نداریم، تنها هدفمان رفع محرومیت و تعدیل آن باشد.
من نیز با بیان اینکه «خبرگزاری دانشجو» در پرداختن به این مسائل که برای برخی از رسانه ها تازگی دارد؛ علاوه بر داشتن ید طولا، با کارنامه ای ۱۵ ساله گوی سبقط را ربوده است، گفتم: ما با هیچ کس عقد اخوت نبسته ایم، برای استیلای حق از اخم و خشم هیچ مسئولی هراسی به دل راه نمی دهیم، «دکتر سلام» به عنوان گل سرسبد کلیپ های طنز سیاسی در کشور، بهترین الگو برای افرادی است که می خواهند از طریق فیلم و کلیپ صدایشان را به گوش مردم یا مسئولین برسانند، البته میدان جهاد این رسانه فراتر از موارد مطروحه است.
سخت گرم برنامه ریزی برای آینده و شرح وظایف بودیم که صدای الله اکبر و حی علی الصلاه ما را به خود آورد.
با چادر چاقچول کردن در ساعت چهار به سمت مدارس، مساجد و خانه های بهداشت سه روستا شتافتیم، عده ای با ماشین رفتند، روستا مانند سونای خشک بود و کولر کوچک ما از کولر بودنش فقط ژست گرفتن به سبک وسایل سرمایشی را بلد بود، جهادی ها مشغول تمیز کردن مسجد بودند که دختربچه های روستایی با حیا و خجالت وارد شدند، کار که تمام شد آزاده مونوپادش را آتش کرد و از بچه های روستا عکس با طعم سیب و هلو گرفت، دانشجوها برای نظافت مدرسه رفتند من نیز کنار بچه های روستا ماندم تا به درد دل هایشان گوش فرا دهم، از عشقشان به روستا گفتند و اینکه هیچ سرگرمی ندارند، آنقدر عزت نفسشان بالا بود که از مشکلاتشان دم نمی زدند.
هانیتا، یک کودک از روستای گوراب به اوقات فراغت بیش از حد کودکان روستایی اشاره کرد و افزود: از صبح تا شب بیکار هستیم، درست است که در خانه به پدر و مادرمان کمک می کنیم؛ اما این کارها زود تمام می شود، نهایت سرگرمی ما این است که با دوستانمان به پای کوه برویم و با یکدیگر صحبت کنیم، اینجا فقط چهار کانال تلویزیون را پوشش می دهد، ما دوست داریم شبکه پویا را ببینیم. از اینکه خاله های جهادی به ما خیاطی و قلاب بافی یاد می دهند؛ خوشحالیم.
بعد از بوسیدن روی ماه تک تک شان به محل اسکان بازگشتم، در راه به سه بانو که در کنار درب منزلشان مشغول خوش و بش بودند برخوردم، بچه های کوچکشان با جیغ و داد گوشمان را کر کردند، خانم ها خونگرم بودند و بدون شیله پیله به پرسش هایم پاسخ می دادند.
یکی از خانم های روستای گوراب بالا از آمدن جهادی ها ابراز خوشحالی کرد و گفت: خیلی دوست داریم که زیاد بیایید، سه سال پیش بود که اولین و آخرین گروه به اینجا آمدند، ما از اینکه بچه هایمان سرگرم می شوند و خودمان قرآن، خیاطی، احکام و صنایع دستی را یاد می گیریم یا اینکه به صورت رایگان معاینه می شویم؛ خرسندیم.
وی به فقر مالی بیشتر روستانشینان اشاره کرد و افزود: خشکسالی باعث نابودی باغات و دام های ما شده است، اکثر جوانان تحصیل کرده گوراب به تهران و ایلام مهاجرت کرده اند، آب بهداشتی نداریم، نماز به صورت جماعت برگزار نمی شود، شبکه دیجیتال روستاهای زرین آباد را پوشش نمی دهند، دختران و پسران ما به صورت مختلط در مدرسه درس می خوانند و معلم هایشان پسرهای جوان هستند.
این بانو در حالی که از لباس های کهنه، کاموا می ریسید، تاکید کرد: هیچ سرگرمی جز نشستن به دور یکدیگر نداریم، زندگی در روستا خیلی سخت است.
به منزل نقلی مان که برگشتم برخی از جهادگران علوم پزشکی را در حالی که در گوشه ای کز کرده بودند و زانوی غم در بغل داشتند؛ دیدم، از نداشتن دارو و بیتوجهی مسئولین می نالیدند، بغض کرده بودند و با هم درد دل می کردند، یکی از آن ها گفت: دانشگاه علوم پزشکی میلیون ها تومان برای برگزاری جشن هایی که فساد را ترویج می دهند خرج می کنند؛ اما محرومین را فراموش کرده اند.
وی خاطرنشان کرد: فرهنگ، تنها موضوعی است که در دانشگاه ما مورد توجه قرار نمی گیرد، برخی از پزشک ها با ناخن های لاک زده و غیربهداشتی بیمارانشان را جراحی می کنند، تمام مخارجی که باید صرف انسان سازی شود برای انسانیت سوزی خرج می شود.
در داخل خانه، بچه ها هر خوراکی را که از شهر با خود آورده بودند در طبق اخلاص گذاشتند و به همه تقدیم می کردند، یکی از دانشجوها که دو عروسک را با خود به همراه آورده بود تصمیم داشت آن را به اولین بچه ای که مهمان خوابگاه ما می شود هدیه کند. مدرسه، چند کوچه پایین تر از ما بود، سه نفر از جهادی ها دستی به سرو گوش مدرسه سه کلاسه گوراب بالا که اندازه اش قد یک کف دست بود، کشیدند.
علی محمدی، مسئول سابق اردوی جهادی دانشگاه ایلام در حالی که فکرش مشغول فراهم کردن بهترین شرایط برای جهادگران و مردم روستا بود را دیدم و باب صحبت را با او باز کردم، ظاهرا آرام بود؛ اما غوغایی در دل و سر داشت.
وی با تاکید بر این مطلب که برادران جهادگر صرفا به فعالیت های عمرانی می پردازند، تصریح کرد: تاکید ما بر این است که تمام جهادگران، اعم از دختر و پسر در هر کارگروهی که مشغول به فعالیت هستند باید نحوه برخورد، پوشش، رفتار و سبک زندگی شان را به مردم روستا نزدیک کنند، عدم رعایت این اصل باعث می شود روستاییان از جهادگران فاصله بگیرند و رفتار یا کردارشان را نپذیرند.
این دانشجوی دانشگاه ایلام به حضور تیم رسانه ای برای تولید مستندی از عملکرد جهادگران در پنج روستای زرین آباد اشاره و فعالیت جهادگران را تشریح کرد.
یکی از دانشجویان مرا صدا زد و گفت: این شیداست، ۱۰ سال دارد، چشمانش دچار آستیگماتیسم شدید شده و انگشتان مرا از فاصله یک متری نمی بیند، مرتب میگوید: خاله! یه ابری همیشه روی چشمامه که نمی ذاره جلوم رو ببینم، پدرش چوپان است و استطاعت مالی ندارند؛ اگر اینگونه پیش برود تا یک سال دیگر فروغ چشماهایش به سیاهی می نشیند و خدایی نکرده بیناییش را از دست می دهد.
آنقدر مظلوم و ساکت بود که خودش را بدون هیچ تقلایی و با یک نگاه در دل مخاطبانش جا می کرد، مغزم با شنیدن این حرف ها سوت کشید، من نیز زمانی چشمانم ضعیف بود و آستیگماتیسم داشتم، می دانم چه دردی است، زمین نخورده ای تا از درد نگاه این و آن سر زانوهایت که هیچ، دلت آتش بگیرد، خانم سترگ به بسیج کردن بچه ها برای جمع آوری کمک نقدی اشاره کرد، پیشنهادش را رد کردم و گفتم: خودم نوکرشم.
بعد از گرفتن عکس از بچه ها که حالا یخشان باز شده و دستان جهادگران را سفت می فشردند، وضو که گرفتیم؛ همگی دسته جمعی به سوی مسجد راه افتادیم، ۴۰- ۳۰ نفری خیابان را قرق کردیم، در مقابل چشمان مردم به سوی خانه خدا مشرف شدیم، در بین راه به کودکان و خانواده هایشان تاکید می کردیم که با حضورشان دیدگان ما را روشن کنند تا با آن ها آشنا شویم، هوا در حالی تاریک شد که گوسفندان نیز از چرا آمدند، صدای بع بع، مع مع و زنگوله هایشان برایمان تازگی داشت؛ زیبا می نمود و ما را به وجد می آورد، اهالی روستا که در عالم خودشان سیر می کردند با دیدن ما راهی خانه خدا شدند، کودکان با دست و جیغ و هورا در حالی که چادرهای گل گلی شان را زیر بغل زده بودند پشت سر ما رژه می رفتند و شاد بودند، ما نیز سر از پا نمی شناختیم.
در حین نماز، پسربچه های سه و چهارساله که با مادرهایشان آمده بودند لابه لای نمازگزاران می دویدند، تنه می زدند و بازی می کردند، حضورشان هیچ کس را ناراحت نمی کرد، همه از روشن شدن چراغ مسجد خوشحال بودند، جهادگرها مرتب به بچه های روستا تاکید می کردند که به مادران و خواهرانشان بگویند فلان برنامه آموزشی یا معاینه سلامت داریم.
هنوز دست به شام نشده بودیم که تیم پشتیبانی برادران زنگ زدند و گفتند: شربت لیموناد درست کنید؛ چونکه امشب با اهالی دهکده جلسه داریم، یکی از بچه ها گفت: هیییی روزگار! شربت هم شربت های قدیم، یک زمانی این شربت ها بوی شهادت می داد، انگار شربت شهادت هم چینی شده.
به اتفاق ۱۰ نفر از دانشجوها به مسجد بازگشتیم، زنان و مردان روستای ۱۰ بالا منتظر بودند تا ببینند این چند دانشجو چه می گویند و برایشان چه می کنند؟
پس از تلاوت قرآن، علی محمدی میکروفن را به دست گرفت و گفت: قصد سخنرانی ندارم البته خودم را در این جایگاه نمی بینم. دانشجویان چهار دانشگاه بزرگ ایلام با یکدیگر متحد شده اند تا مشکلات مردم در مناطق محروم را بررسی و رسیدگی کنند و نتیجه را به مسئولان انتقال دهند.
وی به تهاجم فرهنگی دشمن اشاره کرد و ادامه داد: براساس بررسی های ما، روستاهای گوراب بالا، فرخ آباد و گوراب پایین بافت فرهنگ خود را حفظ کرده اند و کمتر دچار آسیب شده اند، این روستاها پاک مانده اند.
مسئول سابق اردوی جهادی دانشگاه ایلام به مساعدت رسانی به روستاییان در زمینه اقتصاد مقاومتی اشاره کرد و افزود: برای برادران، کلاس های خوداشتغالی داریم، آن هایی که در زمینه پرورش قارچ، قالی بافی، جوجه کشی، پرورش بلدرچین، پرورش مرغ شاخدار و دام های چندقلوزا دوره دیده اند با معرفی به مراجع زیربط درخواست وام دهند.
علی محمدی خاطرنشان کرد: در زمینه های مختلف مانند بهداشت- درمان، پزشکی، تعلیم و فرهنگ در خدمتتان هستیم، امیدوارم از اینکه دو هفته مزاحمتان میشویم ما را ببخشید.
در ادامه دو نفر از بزرگان روستا ضمن خوش آمدگویی به دانشجویان به بیان برخی از مشکلاتشان پرداختند.
بعد از اتمام برنامه که در تواضع و وقار جهادگران برگزار شد به مکان اسکان برگشتیم، در بین راه دخترها با هم پچ پچ می کردند...
***-: اون خانمی که پای ستون نشسته بود رو دیدی؟ تمام دندون هاش رو کشیده بود، فقط دو تا دندونش مونده، گفت که بعد از یک سال تونسته ۳۰ هزار تومن جمع کنه تا بره شهر و اون دوتا رو هم بکشه.
-: ... می گفت: شش ماهه که گوشت مرغ نخورده...
-: سقف خونه همون خانمی که کنار من نشسته بود داره میریزه...
-: اون دختر جوونه گفت: امشب شام نداشتن ...
از خستگی نای راه رفتن نداشتیم، اشتهایمان کور شده بود، برخی از دخترها از شدت ناراحتی اشک می ریختند یا آنچه را که شنیده بودند برای غائبین واگویه میکردند.
چراغ ها خاموش شدند؛ اما صدای لرزان جهادی ها که از شنیدن گوشه ای از مشکلات مردم وا رفته بودند تا ساعت یک و نیم بامداد به گوش می رسید، برخی ها که خواب از سرشان پریده بود به نماز شب ایستادند.
اینجا روستای گوراب است، شما خواننده خاطرات دانشجویان دانشگاه های ایلام و علوم پزشکی که هم اینک مفتخر به خدمت در محروم ترین مناطق ایلام هستند؛ میباشید.
ای کاش صدای فریاد این مردم را مسئولیم میشنیدند......
به خدا ما در برابر این بی عدالتی مسئولیم.
اما فک میکنم این کارتون ک عکس شیدا خانومو هم نشون دادین کاملا غیر اخلاقی بوده...
دولت که گرفتار مذاکرات و اصولا مسئولیتی در این موارد نداره!!!!!!!!
پس وظیفه ما بچه بسیجیاست که هر کاری میتونیم بکنیم.
(خسته نباشی جهادگر)