گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی*؛ تفکر و اندیشه مهمترین و ارزشمندترین بخش وجود انسان هاست و همانست که انسان را از سایر حیوانات ممتاز کرده است که در آیات و روایات وسخنان بزرگان بر آن بسی تأکید شده است و حتی ثواب یک ساعت تفکر را بیش از هفتاد سال عبادت می شمرند و شاعری گفته " ای برادر تو همان اندیشه ای مابقی استخوان و ریشه ای "
اما یک سؤال اساسی این است که مواد تفکر را از چه منبعی و یا از چه کسی بگیریم؟ آیا می توان همزمان دو تفکر متضاد را با هم پذیرفت؟ و اگر کسن تفکرش التقاطی شود چه آسیب هایی بر شخص و جامعه خواهد داشت؟
این سؤالات، فقط سؤالاتی انتزاعی نیستند که در ذهن نگارنده باشند، بلکه ازابتدای این ترم شاهد آن بوده ایم که در آیین بازگشایی یک تشکل، تأکید بر استفاده از متفکرانی دارد که هم در مسائل نظری و هم در مسائل فرهنگی و سیاسی به اندازه ای در تضاد با هم هستند که تأکید بر همه آنها یعنی: "التقاط در حوزه بینش و تفکر و فرهنگ"
انجمن اسلامی در مقالات خود از افرادی همچون شهید مطهری، سروش، بازرگان، شهید بهشتی، و گاهی شهید آوینی و محمود شبستری به عنوان متفکرینی نام می برد که گویا در یک سنخ تفکر قرار دارند و ازهمه آنها باهم در همه زمینه ها می توان استفاده کرد و در این نوشته تفاوت هایی از شهید آوینی و شهید مطهری با آقای سروش قلم زده می شود که نشان دهیم تفکر التقاطی در بین برخی افراد چگونه در حال شکل گیری است.
اگر کسی با الفبای تفکرات شهید آوینی و شهید مطهری و آقای سروش آشنایی داشته باشد خواهد فهمید که تفاوت های فاحشی در اساسی ترین موضوعات دارند که حتی در دعواهای مطبوعاتی دهه های ۶۰و ۷۰ بین شهید آوینی وآقای سروش قابل پیگیری است و اشاره ای گذرا بر چند مورد خواهیم داشت:
دکتر سروش درباره وحی و قرآن می گوید: قرآن نه تنها محصول شرایط تاریخی خاصی است که در بستر آن شکل گرفته، بلکه برآمده از ذهن حضرت محمد (ص) و تمام محدودیت های بشری او نیز هست و در جایی دیگر گفته است که وحی الهامی است که شاعران و عارفان دارند، هر چند که پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه می کند و وحی بالاترین درجه شعر است و در جای دیگر قرآن را رؤیاهای پیامبر می داند؛ گفته های آقای سروش اقتضائات زیادی همچون خطاپذیری قرآن و وحی، کامل و جامع نبودن دین اسلام، دین اسلام برای همه زمان ها نیست و .... دارد که مجال آن در این نوشته نیست اما هر کس شهید مطهری و شهید آوینی را کمی بشناسد خواهد فهمید که تفکرات دو شهید بزرگوار در تضاد با این اندیشه دکتر سروش است و البته این تفکر به خوبی تیشه بر ریشه اسلام می زند و یک سؤال اساسی باقی می گذارد که چگونه تشکلی که پسوند اسلامی بودن دارد آقای سروش را متفکر اصلی اسلام و انقلاب و جبهه فکری تشکلش معرفی می کند!!
آقای سروش در کتاب "تفرج صنع" علوم انسانی را اینگونه تعریف می کند: علوم انسانی علومی هستند که رفتارهای جمعی و فردی و ارادی و غیر ارادی و آگاهانه و نا آگاهانه انسان را به قالب نظم های تجربه پذیر می ریزند و شهید آوینی در مقاله "بنیاد سفسطه بر باد است" آورده است: "این قول از یک طرف ناظر بر این است که ملاک اتفاق این علوم تجربه است و از سوی دیگر متضمن عدم وجود رابطه تولیدی منطقی میان نظر و عمل است."
مصادره به مطلوب شهید مطهری
شهید آوینی می گوید: پرسش این است که مگر استاد مطهری این اعتقادی را که به ادعای آقایان در فهم شریعت و تفسیر خویش از آیات قرآن دخالت داده از کجا آورده است ؟
خود شهید مطهری صراحتآ ابراز می دارد که این اعتقادات را از قران کسب کرده است و نه از هیچ ماخذ دیگر . و البته این توقع نیز از مدعیان نمی رفت که حکم خویش را بر دیگران بار کنند و چنین بینگارند که استاد مطهری نخست معتقدات خویش را از جامعه شناسی و فلسفه علم به دست می آورد و بعد آنها را بر قرآن و روایات بار می کند _ یعنی آنچه مدعیان می کنند. به راستی آیا چنین حکمی درباره شهید مطهری رواست ؟
سید شهیدان اهل قلم می گوید:شهید مطهری در کتاب « پیرامون انقلاب اسلامی » در صدد اثبات دموکراسی به مثابه یکی از صفات حکومت اسلامی بر آمده است ، نه به مثابه سیستم حکومتی در تقابل با انقلاب اسلامی و ولایت فقیه . ایشان به لفظ «دموکراسی» از آن لحاظ که در معنای مردمی بودن نظام محدود می شود نظر داشته است ، نه بیشتر و نه کم تر ، اما مراد مدعیان درک واقعیت آنچه استاد مطهری می فرموده اند نیست، بلکه اقوال ایشان را دستاویز اثبات نظرات و مجادلات خویش قرار داده اند.
شهید آوینی در نقد جدی به آقای سروش در مقالاتش آورده است: و اما شناخت ضرورت ها و اقتضائات زمان و مکان را نباید به مفهوم «بازسازی معرفت دینی» و قبض و بسط تئوریک شریعت گرفت . حقیقت این است که معرفت دینی در خود کامل است و نیازی به استمداد از خارج خویش ندارد و علوم روز نه درتکامل معرفت دینی ، که در شناخت موضوعات و ضرورت ها به مدد فقیه می آیند .
ودر یک هشدار می فرماید: در آغاز دهه هفتاد، و سومین دوره انتشار ماهنامه « سوره »، هنوز هم ما در مطبوعات داخلی، در نسبت با انقلاب اسلامی به دو تلاش عمده بر می خوریم که در تعرض جدی با یکدیگر در جریان هستند:تلاشی هدفدار و هوشمند که می خواهد انقلاب اسلامی را در درون نظام گسترده فرهنگ جهانی ببلعد و جذب و هضم کند؛ و تلاش دیگری که در جریان است تا انقلاب را از این خطر حفظ کند و می فرماید: نظرات افرادی مانند عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری، با قاطعیت مجاز بودن تجدید نظر در شریعت را مطرح کرده و زمینه مناسبی را در اختیار روشنفکران سکولار قرار می دهد تا نقطه نظرات خود را مطرح کرده و تضادهایی که دینی نمودن حوزه سیاسی جامعه به وجود می آورد مورد تأکید قرار دهند.
آقای سروش انتقاداتی را به نظریه ولایت فقیه مطرح کرده که آن را عین استبداد دینی می داند و در نامه های شدیداللحنی (به ویژه پس از فتنه ۸۸) گفته ولایت فقیه شرعاٌ و عقلاٌ هیچ اعتباری ندارد وانتقادات ناجوانمردانه ای به امام خامنه ای ورهبری ایشان کرده است.
البته آقای سروش را در زمینه شیوه رهبری امام خامنه ای به سخنان اخیر بزرگمردان سیاسی ارجاع می دهم و البته آقای سروش درجاهایی هم اظهار پشیمانی کرده اند که در ابتدای انقلاب ، مسئولیت هایی را پذیرفته و گفته است که از کارهایی که برای انقلاب کرده توبه می کند...
گفتنی است که شهید آوینی درباره حکومت ولایت فقیه مقالات زیادی نوشته ، و در باره امام خامنه ای فرموده:" خون دادن برای امام خمینی (ره) زیباست اما خون دل خوردن برای امام خامنه ای از آن هم زیباتر است".
مرتضی سعیدی-فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
توسیه میکنم برای یک بار هم که شده کتاب سیری در اثار شهید آوینی رو بخونید
سر و ته هم نداشت!بنظرم کپی بود نه خروجی تفکر خود نویسنده...!
الله العالم