گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو، یادداشت دانشجویی* پنهان شدن پشت نقاب بیت امام و تلاش برای سوء استفاده سیاسی از انتساب به امام (ره) برای پیشبرد اهداف سیاسی خاص امری است که از روزهای آغازین انقلاب اسلامی در دستور کار فرصت طلبان قرار داشته و به نظر میرسد همچنان تاریخ استفاده از این رویکرد منقضی نشده است.
بررسی شیوه رفتار برخی از طیفهای سیاسی با بیت امام راحل از ابتدا انقلاب تا کنون، حکایت از تلاش آنها برای استفاده حداکثری از جایگاه این خانواده در میان مردم دارد. چرا که این جریانات با در نظر گرفتن جایگاه اجتماعی این خانواده در میان جامعه که تنها به موجب انتساب به امام خمینی(ره) ایجاد شده است، در صدد بوده اند تا با داشتن پشتوانه حمایت این خاندان از خود، وسیله ای برای پیشبرد اغراض سیاسی خود بیابند.
از سوی دیگر کارنامه مواضع برخی از افراد و جریانهایی که بعضا ادعا در خط امام و انقلابی بودن داشتند نشان گر هدف دار بودن این حمایت ها است. این تلاش ها برای سوء استفاده ریاکارانه از منسوبین به امام در مقاطعی از تاریخ انقلاب اسلامی به حدی بوده است که در مواردی واکنش شدید حضرت امام (ره) علیه را بدنبال داشته است.
یکی از این واکنش های حضرت امام مربوط میشود به نامه بنی صدر مبنی بر نخست وزیری حاج احمدآقا بدلیل شایستگیهایی که ایشان داشتند؛ اما حضرت امام در جواب نامه بنی صدر می نویسند:« بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدى این امور شوند. احمد، خدمتگزار ملت است و در این مرحله با آزادى بهتر مىتواند خدمت کند. و السلام علیکم.»
مرور سیرهی عملی بنیانگذار کبیر انقلاب در برهه های حساس تاریخی نیز میتواند به عنوان الگویی راهگشا در گره های تاریخی عصر حاضر مورد استفاده قرار گیرد. امام در نامه ای به حسین خمینی می نویسند: «پسرم، حسین خمینی! جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت آنها انسان متوجه میشود . من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کورانهای سیاسی وارد نشوند، من امید دارم که شما با مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی و با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس اماره بالسوء، برای آتیه مورد استفاده واقع بشوی».
و در ادامه نامه نیز با تاکید بر عدم ورود سید حسین به بازی های سیاسی به عنوان واجب شرعی تاکید میکنند: «من علاوه بر نصیحت پدری پیر، به شما امر شرعی میکنم که در این بازیهای سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی؛ من به شما امر میکنم به حوزه علمیه قم برگرد و با کوشش، به تحصیل علوم اسلامی و انسانی بپرداز.»
اینکه نام حضرت امام برای مردم ایران نامی مقدس و به تبع آن منسوبین به ایشان به همین واسطه مورد احترام مردم و رهبر انقلاب هستند، امری غیر قابل کتمان است، و اتفاقا همین جایگاه است که از ابتدای انقلاب تا کنون سیاست بازان حرفه ای را بر آن داشته تا با استفاده از این نام و جایگاه به مقاصد سیاسی خود نائل شوند.
اما آنچه که مایه تعجب همگان را ایجاد کرد سخنان حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در آغاز دهه فجر بود روزهایی که باید با وحدت و هم دلی همراه باشد متاسفانه توسط استوانه نظام باعث تشویش اذهان گردید و بار دیگری ایشان به تبع سایر اصلاح طلبان حملات خود را به شورای نگهبان انجام داد و به دلیل نسبت ایشان با حضرت امام خواستار تایید صلاحیت سیدحسن خمینی شد!
در حالی که تلاش حجت الاسلام هاشمی و جریان تحریف امام طی دوسال گذشته برای تحریف اصول انقلاب و دیدگاههای امام آنقدر بالاگرفته بود که رهبرانقلاب هم به آن واکنش نشان دادند؛ اینبار هم حضرت مستطاب کوشید با «مساویدانستن امام و بیت امام» عدم احراز صلاحیت حسن خمینی را «توهین به امام و قدرناشناسی از ایشان» معرفی کند!
فارغ از اینکه «اشبهالناس به امام» بودن را باید با ملاکها و اصول امام سنجید و صِرف انتساب فامیلی به یک نفر منجر به اشبهالناسبودن به او نخواهد بود؛ باید گفت حتی اگر فرض هاشمی مبنی بر «اشبهالناس دانستن سیدحسن خمینی» به «امام» را درست بدانیم، آیا باید صرفا به خاطر این «انتساب»، قانون و چارچوبهای قانونی زیرپا گذاشته شود؟ به تعبیر دقیقتر قرار است یک فرد چون نوهامامراحل و بنیانگذار کبیر انقلاب است از همه قوانین وچارچوبهای قانونی استثنا باشد و درب هیچکجا به رویش بسته نباشد؟
خوب است آقای هاشمی که علاقهزیادی به ذکر خاطرات از امام دارد به جای فرافکنی و توهین به شوراینگهبان به جرم استثنا نکردن «اشبهالناس به امام» از قانون و چارچوبهای قانونی؛ تنها یک مورد از سیره امام را نقل کنند که امام استثنا شدن خویشاوندانشان از قانون را تایید کرده باشند. شکی نیست که مردم و نظام به امام بدهکار هستند اما حجت الاسلام هاشمی عامدانه دوست ندارد به خود بقبولاند که بیش از مردم، این خویشاوندان و منتسبین به امام هستند که مدیون امام هستند، چرا که اگر امام انقلاب نمیکرد امروز علاوه بر آنکه نظام و جمهوریاسلامی در کار نبود، «بیتامام و یادگار امامی» هم در میان نبود.
در میان سخنان حجت الاسلام هاشمی حمله ایشان به شورای نگهبان پس از رئیس جمهور باعث تعجب بیشتر گردید وی در سخنی عجیب گفت: صلاحیت فقهای شورای نگهبان را چه کسی تایید کرده است؟
اگر منظور ایشان صلاحیت این اعضا برای انتخابات خبرگان است که راهکار قانونی آن مشخص است که اگر اعضای شورای نگهبان عضو خبرگان شوند چگونه و چطور صلاحیتشان تایید می گردد و اگر عضوی از یک استان نامزد شود حق اظهار نظر در مورد خودش و سایر نامزدهای آن استان را ندارد.
اما اگر منظور اقای هاشمی این است که صلاحیت این افراد برای عضویت در شورای نگهبان چگونه احراز شده است که نشان از این دارد که مطالبی که در مورد سطح هوشیاری اقای هاشمی گفته می شود صحت دارد. اگر این امر را قبول نکنیم باید آنگاه ایشان را جز ضد انقلابیون و اپوزیسیون حساب کنیم که این با ادعای ایشان مبتنی بر حمایت از بیت امام مطابق نیست.
لذا بر مبنای فرض اول و جهت یادآوری ایشان باید گفت همان فرایندی که شما را جانشین فرمانده کل قوا؛ امام جمعه تهران و سالهاست رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام نموده است همان فرایند که در قانون اساسی هم ذکر شده است در مورد فقهای شورای نگهبان هم اعمال شده است. اگر این فرایند مشکلی دارد جایگاه شما در کرسی ریاست مجمع هم مشکل دار است. اگر خاطرات خود را مرور کنید و یا اگر خودتان توانایی ندارید از فرزندانتان بخواهید تا مناصبی که در نظام داشتید برایتان بگویند.
یقینا در این فرایند قانونی نظر امثال شما ملاک نیست و قانون این امر را مشخص کرده است. صلاحیت شما و اعضای شورای نگهبان و ... را قانون تایید کرده است. لذا خوب است به قانون اساسی که میراث امام و شهداست حداقل به اندازه بیت امام احترام بگذارید.
خوب است آقای هاشمی بیش از این مسیر خلاف خط خمینی کبیر را ادامه ندهند و منتظری دومی از خود نسازند و در این سال های پایانی زندگی خود و زندگی سیاسیشان خود را رسواتر نسازند بگذارید حداقل آبرویی که در نزد مردم بدلیل مبارزات انقلابی داشته اید حفظ شود.
مرتضی محمدپور مقدم- فعال دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
هل هل هل