اخبار دانشگاهی را از «کانال اخبار دانشگاهی SNN.ir» دنبال کنید
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، یادداشت دانشجویی؛* صحبتها که تمام میشود و رهبر انقلاب میروند در دل آرامش و امیدی مییابم که مرا بر ادامه راهم استوارتر میکند و ناراحت میشوم که «دیدار یار» چه زود تمام شد.
تا ساعت ۵:۳۰ خودمان را هر طور بود به قطار رساندیم و تا ساعت ۶:۱۵ که حرکت قطار بود، محمدی که رابط دانشجویی ما بود را پیدا کردیم و سوار قطار شده و حرکت کردیم. طبق معمول جمع های بسیج دانشجویی رفاقت ها خیلی زود شکل گرفت تا بیشتر بتوانیم از تجربیات هم استفاده کنیم. هر کس از مشکلات و معضلات خود می گفت؛ یکی از پراکندگی دانشگاه ها و دیگری از کمبود بودجه می نالید و آن یکی از مخالفت ها و ناسازگاری های متعدد روسای دانشگاه ها می گفت.
از آنجا که جمع فرماندهان بسیج دانشجویی های مختلف استان جمع بود پیشنهاد دادن یک بیانیه مطرح شد. موضوع هم شد موضوع داغ رسانه ای یعنی لغو سخنرانی مطهری در مشهد و حمایت از امام جمعه انقلابی این شهر.
چیزی که بین سخنان دوستان نظرم را جلب کرد، صحبت یکی از بچه ها که دانشگاهشان بنا بود میزبان سخنرانی مطهری باشد، یعنی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، بود. می گفت تالار دانشکده را یک حزب از خارج دانشگاه بدون اجاره و رزرو قبلی، از اموال بیت المال و غذای سلف دانشگاه استفاده کرده است. و دیگر آنکه لغو مجوز سخنرانی را دادستان مشهد حدود ۲۰ ساعت قبل صادر کرده بوده و حرکات اتفاق افتاده در روز سخنرانی صرفا نمایشی از یک جریان خاص جهت بر هم زدن اتحاد نیروهای انقلابی در مشهد بوده است.
حوالی عصر به تهران رسیدیم و بلافاصله به محل اسکان که در شهرک غدیر واقع بود رفتیم. شور عجیبی بین بچه ها حاکم بود برای دیدار رهبری که توضیح و تفصیل آن در این مجال نگنجد. شب را در همانجا سپری کردیم و صبح بعد از نماز صبح راهی حسینیه شدیم.
ساعت ۷:۳۰ به درب حسینیه رسیدیم و پس از گذراندن مراحل مختلف و متعدد بازرسی حوالی ساعت ۸:۳۰ به داخل حسینیه راه یافتیم و نشستیم. خیلی متاثر شدم وقتی دیدم که اگر لباس نظامی می داشتیم می توانستیم به قسمت های جلوتر حسینیه برویم. تاحوالی ساعت ۹:۳۰ با شعارها و مداحی های خودجوش مردمی گذشت و پس از آن مراسم با تلاوت آیات الهی شروع شد. سپس مجری با حال خاصی دعای سلامتی امام زمان (عج) را خواند که حقیقتا دسته جمعی خواندن آن در حسینیه حال و هوای عجیبی داشت و بار اولی بود که تجربه می کردم.
پس از آن شاعر ارجمند، کلامی شعر خوانی اش را شروع کرد. شعری بسیار حماسی با ردیف «را به آتش می کشیم» که با لحنی طنز آلود از حضار خواست به جای تشویق های معمول ردیف شعر را دسته جمعی تکرار کنند. که البته بعضی ابیات تکبیر حضار را هم در پی داشتند:
گو گر آمریکا توافق نامه را پاره کند / ما خود برجامِ برجا را به آتش می کشیم
برد موشک های ایرانی کم از سجیل نیست / با همانها فوج اعدا را به آتش می کشیم
مرگ اسرائیل باشد قبل بیست و پنج سال / هر کجا ظلم است آنجا را به آتش می کشیم
گر زیادی دشمن غاصب رجز خوانی کند / شهر تل آویو و حیفا را به آتش می کشیم
مطابقِ معمولِ جلسات، به دیدار که نزدیک می شویم حرارت و شور تک تک افراد زیاد می شود که موجب ازدحام در محفل است. «آقا» که وارد می شوند جمعیت به جلو هجوم می آورند و آن خط کشی ها و نظمی که مسئولین دیدار به دنبال ایجادش بودند تقریبا نابود می شود. من هم چند متری می توانم به جلوتر بیایم و از نزدیک آقا را ببینم. همه شعار می دهند و اولین شعاری که ناخواسته بر لب من و تعدادی از دوستان می آید «الله اکبر» است. و پس از آن شعارهای قدیمی و کهنه ناپذیر «این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده»، «دست خدا بر سر ما خامنه ای رهبر ما» و ... را همه با هم زمزمه می کنیم. و می نشینیم تا مراسم اصلی آغاز شود.
مهدی رسولی با آن نوایی دلنشین و جانگداز شروع به مرثیه سرایی می کند و اشک خیلی ها را در می آورد.
پس از او «آقا عزیز» شروع به صحبت می کند: «و اسلام یک بار دیگر تا قلب اروپا پیش رفته است و فرش قرمز از زیر پای مستکبران بیرون رفته است». سپس چهار جبهه که بسیج در آنها فعال است را لیست می کند: ۱- جبهه محرومیت زدایی. ۲- جبهه رزمی و نظامی ۳- جبهه پیشرفت علمی ۴- جبهه فضای مجازی و رسانه.
پس از ایشان، سردار نقدی گزارشی را خدمت آقا ارائه می کنند: «وقتی بسیج وارد عرصه اقتصاد می شود، بدون شعار و حرف، «کار» می کند و در یک سال ۲۰۰ هزار شغل ایجاد می کند و علاوه بر آن روش های مبتکرانه ارائه می دهد. به همه مسئولین توصیه می کنم از این ظرفیت عظیم استفاده کنند. البته بسیجی ها پرشورند و منتظر کسی نمی مانند.»
خانمی می خواهد از حلقه های صالحین بگوید؛ اما صحبت های خودجوش حضار سخنرانی اش را تاخیر می اندازد. از مسئولین جوانان و فرماندهان بسیج گلایه می کند که به این حلقه ها بی توجهی می کنند.
دانش آموزی به نمایندگی از قشر خودش برای صحبت می آید. سخنرانی پرشوری دارد و از عدم اجازه به نوجوانان جهت حضور در جبهه های مقاومت گله می کند و می گوید بسیاری از نوجوانان آرزوی رفتن به جبهه را دارند هنوز نسل فهمیده ها زنده اند و عطش شهادت دارند. علاوه بر این از عدم حمایت آموزش و پرورش از اردوهای راهیان نور می گوید و نسبت به بازبودن بدون نظارت شبکه های اجتماعی و عدم آغاز به کار «شبکه پاک اطلاعات» حساسیت نشان می دهد و مطالبه می کند.
بعد از او، خادم راهیان نور از فراگیر شدن این اردوها به همه اوقات سال و همه جبهه ها حتی جبهه های دریایی می گوید. و پس از او بالاخره نوبت به صحبت های مقتدا می رسد.
ترک و لر و عرب و عجم هر کدام خودجوش بلند می شوند و از آمادگی شان برای نبرد و شهادت و فداکردن جان خود و عشیره و اهل شهرشان در راه رهبرشان می گویند و آقا هم متواضعانه گوش فرا می دهند و بعضی اوقات با فرزندان بسیجی خود مزاحی می کنند و لبخند را به ایشان هدیه می دهند.
«راهپیمایی بزرگ اربعین» را اراده الهی می خوانند و آن را ادامه حوادث مهمی در تاریخ معاصر مانند انقلاب اسلامی، تسخیر لانه جاسوسی، ۹دی و اعتکاف ها می دانند. و می گویند که باید این امر را شکر گذاری کرد تا از کفمان نرود. دو تا از مصادیق شکر گذاری را هم می گویند. اول حفظ حالات و روحیات حاصل از سفر و دوم آسان کردن این راه بر مردم از طرف مسئولین.
روحیات جوانان امروز و صدر انقلاب را یکسان می دانند با دو تفاوت: یک، آنها در کوره انقلاب بوده اند و دو، این قدر تجارب آن زمان نبوده است و همین دو دلیل کافی است تا بدانیم عقلانیت، چقدر در جوانان انقلابی جدید نسب به اول انقلاب افزایش یافته است. سپس مجددا برای بار هزارم توصیه می کنند به مطالعه مطالب امام خمینی(ره) که سبب خجالت کشیدن بنده می شود.
از «معیت رب» با مومنین می گویند و برای واضح تر شدن و ملموس شدن درک آن داستان موسی (ع) و فرعون را به زیبایی بیان می کنند. و چند بار این آیه را می خوانند: «کلا، ان معی ربی، سیهدین» و آرامش خاصی در طنین صدای ایشان موج می زند وقتی این آیه را می خوانند.
شش سرفصل را می گویند و بسیجیان را موظف می کنند به تفصیل و تشریح آنها و برنامه ریزی جهت عملی کردن آن:
۱- بسیج حرکت احساسی نیست و متکی بر بصیرت و فهماندن است.
۲- بسیج لشگر انقلاب است و جناحی نیست.
۳- در بسیج هم افزایی و اندیشه ورزی لازم است.
۴- بسیج مظهر تحقق مردم سالاری دینی است.
۵- نیاز به هیئات اندیشه ورز در راس بسیج و در لایه های مختلف آن داریم.
۶- نیاز به هیئات رصد گر داریم.
این سخن آقا خیلی به دلم می نشیند و آن را درمان دردهای خودم می بینم: «بسیجی فرشته نیست، ترس و اضطراب و گرفتاری های خانوادگی و اجتماعی را دارد اما هرگز «بن بست» ندارد.»
میان صحبت ها در جایی که کمی آقا مکث می کنند، یکی از بین جمع بلند می شود و بلند می گوید: «آقا ببخشید!». خیمه سنگین نگاه های حضار بر می گردد سوی او و صدای «هیس» بین جمعیت می آید، بهت زده ایستاده است که دوباره آقا با مزاحی او را نجات می دهند و سخنرانی را مجددا ادامه می دهند. گفتند: «اینکه می گویند بسیجی ها ترمز ندارند یعنی همین» که موجب خنده حضار و ادامه سخنرانی می شود.
بعدا او را در مرقد امام می بینم و از او درباره این کارش می پرسم که می گوید می خواسته سلام رفقایش را به آقا برساند که ماه ها به عشق دیدار آقا کار کرده اند و سر آخر فقط او توانسته بیاید.
صحبت ها که تمام می شود و آقا می روند در دل آرامش و امیدی می یابم که مرا بر ادامه راهم استوارتر می کند و ناراحت می شوم که «دیدار یار» چه زود تمام شد.
محمد جواد زارعی- معاون فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.