به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، شهید بهشتی یک روشنفکر تمام عیار دینی است. این شهید مظلوم همواره نقش به سزایی را برای قشر دانشجو در پیشبرد اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی متصور بوده است به گونهای که از دانشجو به عنوان مؤذن جامعه که اگر خواب بماند نماز جامعه قضا میشود یاد کردهاند. در ادامه به بازخوانی یکی از سخنرانیهایی که بیانگر رسالت دانشجو از دیدگاه شهید بهشتی است میپردازیم.
قبل از هر چیز باید ببینیم هویت دانشجو چیست؟
زیرا مگرنه این است که ما به خود آمدهایم وبه خود باز گشتهایم ومگر نه این است که فهمیدهایم همه خودمان کسی هستیم وهویت وشخصیتی داریم وآدمی هستیم و در این دنیا اگر ماخودمان آدمی هستیم برای مطالعه خودمان بهترین موضوع خودمان هستیم. نقش دانشجو را دراین سی سال که من خودم از نزدیک میتوانم ناظر و تحلیلگر جریانها باشم مورد توجه قرار بدهید ببینید دانشجو کیست؟
دانشجو به معنی عام در این سی سال که این برادرشما ناظر و تحلیلگر اوضاع بوده عبارت است از قشر آگاه وپیشتاز وپیشگام درخلاقیت های انقلابی در جامعه ما و رسالت دانشجوی امروز دراین است که همچنان به صورت عنصر اصلی انقلابی جامعه بماند.بالاخره دانشگاهها یا حوزهها جاهایی هستند که خیلی چیزها را زودتر از دیگران خبر میشوند و میفهمند چون بالاخره بهطور کلی بهطور کلی آدمهای با اصرارتر و باهوشتر به طور نسبی به حوزههای علمی ودانشگاه ها میآیند و خود گروه اجتماعی آنها ارزشمند است.
دانشجویان باید همچنان به عنوان حاملان پیام انقلاب و تضمین کنندگان پویایی وتحرک انقلابی بمانند. رسالت دانشجو این است که همچنان پیشگام انقلاب باشد و پیشاهنگ حرکت باشد اما نه چنان که از تودهها جدا شود وبرای خودش به سویی رود ویک وقت پشت سرش نگاه کند ببیند که از تودهها تقریباً کسی نیست. این است که دانشجو باید فرهنگ این انقلاب را روز به روز بهتر بشناسد و بهتر پاسداری کند.
دانشجو بریده ازعوام و عامه مردم هر قدر پر تحرک و پویا وپیشتاز باشد نمیتواند خود را خلاق و آفریننده یک انقلاب بیابد. خیلی از سالها دانشجویان عزیز در این دانشگاهها شهید شدند خون دادند رنج کشیدند شکنجه شدند زحمت کشیدند وقت مصرف کردند کتک خوردند تلاش شبانه روزی داشتند از درس گذشتند از دانشگاه اخراج شدند اما میرفت که همه این تلاشهایشان با همه اوج و ارجی که در جای خودش و در حد خودش است به صورت یک سلسله نمایشهای قهرمانی در بیاید اما در شکل یک انقلاب همگانی قرار نگیرد میرفت که این طور باشد.
بنابراین رسالت دانشجو آن است که:
۱. همچنان انقلابی پیشگام و پیشتاز بماند.
۲. پاسداری شناخت فرهنگ انقلاب و جامعه را جزو اساسیترین وظایف خودش قرار دهد.
۳. دانشجو باید به صورت یک عضو بدرد خور جامعه خودش را بسازد ونه به صورت یک گروه درس خوانده تی تیش مامانی خود خواه از خود از خود راضی که توقعات خیلی زیادی هم دارد و یک مقدار معلومات هم که پیدا کرده و بعد از فراغت از تحصیل بیاید وخود را به جامعه تحمیل کند و سرباز شود بگوید آری مرا استخدام بکنید و من لیسانسیه بیکارم.
دانشجو باید بکوشد ببیند جامعه چه می خواهدو چه نیازی دارد؟ خودش را برای تأمین نیازهای و ایفای یکی از این نقشهای مورد نیاز جامعه آماده کند.
دانشجو درس میخواند که چکار کند؟ برای اینکه عنصر مفیدی برای جامعه باشد یا درس میخواند که نمره بگیرد؟اصولاً دانشگاه باید شوق انگیز باشد هنوز هم دانشجوی ما درس میخواند که امتحان بدهد ونمره بگیرد. وای به حال ما اگر بخواهد این شیوه ادامه داشته باشد.
4. دانشجو رسالتش در این است که در برابر دردهای جامعه برای همیشه حساس بماند فقر و محرومیت گود نشینان را در یابد ونه اینکه فارغ التحصیل که شد ویک شغلی که پیدا کرد هر قدر که شغلش بهتر میشود حساسیتش کمتر بشود.
این آن دردی است که دهها سال به آن مبتلا بودیم چه میخواهید بکنید؟ وای به روزی که تحصیل کردههای جامعه اعم از روحانی معلم دانشگاهی دبیر استاد واعظ امام جماعت مراجع تقلید نویسنده گوینده و…بی درد شوند وای به حال جامعهای که گروه ممتازش تبدیل بشود به گروه بی درد. خوب از کی باید پیش بینی کنیم که به وادی بی دردان سرازیر نشویم؟ از کی باید پیش بینی کنیم؟ ازکجا؟ از همین دوره دانشجویی دوران دانشجویی تمرینی است و الگویی است ازفردای دانشجو، دانشجوی بی تفاوت فارغ ا لتحصیل بی تفاوت است…این دانشجوست که باید در برنامه خودسازی پیش بینی کند که چه جور خودش را بسازد که فردا به خیل بیدردان نپیوندد بلکه روز به روز دردمندتر بماند.
اگر دانشجو امروز خودش را طوری ساخت که فردا به صورت یک عنصر پر توقع امتیاز طلب در نیاید و به درون تودهها برود فردایش از امروز برای حساس ماندن و دردها را لمس کردن مناسبتر است.
جامعه ما همین را میخواهد جامعه ما میخواهد این تحصیلکرده ها وقتی میآیند بیرون بدرد مردم برسند با درد اینها آشنا ومانوس باشند وبرای رفع محرومیت آنان کوشش کنند. غیرازاین باشد ویرانگری است نه آباد کردن هدر دادن است نه پروریدن کشتن است نه زنده کردن (کشتن استعدادها ونیروها)