گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-مریم اویسی، این روزها و شبهای مرداد ماه برای داوطلبین کنکور و خانوادههای منتظرشان، داغتر و پر التهابتر است. آزمون سراسری و انتخاب رشته بیش از هر انتخابی که در زندگی پشت کنکوریها وجود داشته، میتواند سرنوشت ساز باشد.
این روزها که به انتخاب رشته نزدیک می شویم، داوطلبان نباید مسیر زندگی و هدفی که برای آینده ترسیم کردند را دست کم بگیرند و حالا با اعلام نتایج، تمام تمرکز و سعی و تلاش نیز باید در جهت بهترین نتیجه از وضعیت موجود باشد.
اگر شما هم جز آن دسته از افرادی هستید که برای هر مورد مشکوک و غیر مشکوکی ، از «اسپویل کردن قسمت های جدید سریال و مهمان امشب خندوانه تا ویژگی های یک انتخاب رشته خوب» به اینترنت و گوگل رجوع میکنید ، دست نگه دارید!
این بار، و برای آشنایی با رشتههای مطرح و پر طرفدار ، از راه بهتری استفاده کنید. بیتردید، انتقال تجربیات توسط شخصی که در یک رشته تحصیل کرده، کمک زیادی در شناخت واقعی از رشتهها دارد.
شخصی که توانسته بازار کار و سرد وگرم آن حوزه را بچشد ، حرف های گفتنی زیادی برای کسانی که تازه در راه پر پیچ و خم تحصیلات دانشگاهی قرار گرفتند؛ دارد.
خبرگزاری دانشجو، برای آنکه اطلاعات جامعتر و دقیقتری از هررشته ارائه دهد، از فارغ التحصیلان خواسته تا با زبانی صمیمی رشته خود را معرفی کنند.
آنچه از دل برآید، حتما بر دل می نشیند و می تواند به شما کمک کند تا متوجه شوید دورنمایی که از رشته مورد علاقه تان پیش بینی می کردید، تا چه حد به واقعیت نزدیک است.
در اولین شماره از پرونده رشته های تحصیلی، سراغ رشته های رفتیم که بسیاری از داوطلبان، بخاطر شنیدن لقب مهندس سراغ آنها میروند.
باهم واقعیت و آنچه که در رشته های مهندسی اتفاق می افتد از بازار کار گرفته تا محتوای تحصیلی را مورد بررسی قرار می دهیم.
مهندسی برق
وقتی دوستان و آشنایانم برای انتخاب رشته به من مراجعه میکنند و درباره مهندسی برق مشورت میگیرند، قبل از این که اجازه بدهم از من سوال کنند من چند سوال اساسی از آن ها میپرسم. خیلی مهم است که از برق چه چیزهایی میدانند؟ چرا فکر میکنند برق انتخاب مناسبی برای آن هاست؟ کمی هم از سوابق شان در دبیرستان میپرسم تا بدانم بیشتر به چه درسهایی علاقه مندند و چه کارهای فوق برنامه ای کرده اند. چند پرسش جانبی درباره سطح زبان انگلیسی و آشنایی با برنامه نویسی و رباتیک و چیزهای دیگر هم میپرسم و بعد از آن تازه شروع میکنم به صحبت کردن!
خیلی خیلی خلاصه بگویم؛ اگر از ریاضی بدت میآید و با فیزیک الکتریسیته ساکن و جاری و الکترومغناطیس حال نمیکنی، احتمالا باید در انتخاب مهندسی برق بیشتر فکر کنی. کاربردهای رشته برق خیلی خیلی گسترده است. کسی که طراح یک نیروگاه عریض و طویل است و کسی که یک تراشه بسیار ظریف الکترونیکی طراحی میکند، هر دو مهندس برق هستند. (به علاوه کلی کاربرد دیگر که اینجا نمیخواهم بگویم و با یک جستجوی ساده در دانشنامه ها و سایت ها و کانال ها پیدا میشود.) حرفم این است که هر نقطه ای از مهندسی برق که باشی قطعا با یک سری مفهوم فیزیکی طرف هستی که باید با آن ها زندگی کنی. و همچنین باید از یک سری فرمول ریاضی استفاده کنی. البته بسته به این که دقیقا در چه حوزه ای از برق کار میکنی، به مفاهیم مختلفی از ریاضی و فیزیک احتیاج داری. پس اگر با ریاضی و فیزیک میانه خوبی نداری، حداقل حرفم این است که کمی در انتخابت تردید کن؛ با مهندس های برق دیگر هم مشورت کن تا تصمیم بهتری بگیری. به علاوه این که بد نیست به رشته های دیگر هم فکر کنی!
اما اگر از بچگی عاشق مدار و ربات و این جور چیزها بوده ای، احتمالا برق گزینه خوبی باشد (دقت کنید که هیج حرفی را با قطعیت نمیتوانم بزنم!!) حتی اگر یک برنامه نویس ماهر هم هستی در بعضی شاخه های برق میتوانی بدرخشی.
خود برق هم ویژگی های دوست داشتنی و خاصی دارد. مثلا این که سرعت تحولات آن خیلی زیاد است. یک قانون به نام قانون مور وجود دارد که خواندنش خالی از لطف نیست. تحولات مهندسی برق انسان ها را خلاق بار میآورد و شاید هم انسان های خلاق شانس بیشتری برای موفقیت در این رشته داشته باشند.
این ها مجموعه نکاتی بود که به نظرم مهم است در ایام پساکنکور بدانید. ولی به یکی دو نفر اکتفا نکنید. شنیدن نظرات دیگران هم میتواند مفید باشد...
مهندسی مکانیک
هرچقدر مکانیکیها بین مهندسها باکلاس هستند، بیرون از دانشگاه مردم عموماً انتظار دارند آقای مهندس سریع آچار بدست بشود و ماشین خراب شده را تعمیر کند. خانم مهندسها البته حداقل به لحاظ انتظارات نابه جا خیال راحتتری دارند. برق و مکانیک معمولاً پر طرفدارترین رشتههای مهندسی هستند. سادهترین نکته درباره تفاوت این دو رشته مسئله مغز انتزاعی و عینی است. بچههای مکانیک تا چیزی را نبینند قانع نمیشوند، دوره دبیرستان هم به فیزیک، خصوصاً دینامیک و گرما و انرژی علاقه دارند. برقیها اما ذهن انتزاعیتر دارند و بیشتر با ریاضیات سر و کار دارند.
مکانیکیها با اشیاء سر و کار دارند. قواعد حاکم بر رفتارهای مواد را میدانند و تلاش میکنند تا آنها را به تسخیر خودشان دربیاورند. از هواپیماهای غول پیکر، قطارهای سریعالسیر تا زیردریاییهای فوق سبک محصول علم و نوآوری آنها است.
درسهای سخت مکانیک از ترم دوم با استاتیک شروع میشود و به مرور ترمودینامیک، طراحی اجزا، ارتعاشات و ... خود نشان میدهند. مکانیک در بیشتر دانشگاههای صنعتی و مادر ایران، با سابقه و استخواندار است و اساتید با سابقه و کار کشته زیادی در دانشگاههای ایران مکانیک تدریس میکنند.
اوضاع کار و اشتغال مکانیکیها ارتباط مستقیمی با رونق صنعت در هر منطقه دارد. طبیعتاً این روزها با وضعیت نا به سامان صنعت کشور، بازار مکانیکیها هم تا حدی کساد است. با این حال مهندسهای خلاق زیادی هم هستند که در همین شرایط توانستهاند طرحی نو دراندازند و کارآفرینی کنند.
شرکت مپنا احتمالاً معروفترین جلوهگاه توانمندیهای مهندسان مکانیک ایرانی است. شرکتی که با طراحی و ساخت نیروگاه، لوکوموتیو و قطعات مختلف صنعت نفت، توانمندیهای مهندسان مکانیک ایرانی را در سطح جهانی مطرح کرده است.
هوافضا، مکانیک خودرو، رباتیک، کشتیسازی و حتی متالورژی را میتوان رشتههای خواهر مکانیک دانست. رشتههای که تلاش کردهاند دریای عظیم مکانیک را محدود کرده و عمق بیشتری به کارهایشان بدهند.
مهندسی کامپیوتر
اگر از من می پرسی، کامپیوتری بودن بیش از هر چیز به رفاقت کردن می ماند! به عنوان یک کامپیوتری بیشتر وقتت را با لپتاپات سپری میکنی. درس و کار و تفریحت را در کنار اویی. حتی اگر بخواهی، می توانی سوال هایت را با او در میان بگذاری یا تجربیات و یافتههای روزانه ات برایش بگویی و در شادی و غم هایت شریکش کنی! میشنود و ]احتمالا[ بین خودتان میماند.
کامپیوتر روحیات خاص خودش را دارد! دقیق، منضبط، منطقی. خیلی کار راه میاندازد اما بعضی وقت ها هم خیلی حوصله سربر و اعصاب خورد کن است. بدتر این که نمیدانی چهاش شده! باید قلقش را بلد باشی و با زبان خودش با او سخن بگویی. مهندسی کامپیوتر، همین را میآموزد. یا لااقل، میشود درس های اصلی رشته را از این زاویه هم نگاه کرد:
الگوریتم: بیانگر روش حل مسئلهی اوست. این که چگونه از پس مسائل بر میآید.
هوش مصنوعی: درباره این که چگونه فکر میکند، یاد میگیرد و با مسئلههای جدید مواجه میشود.
طراحی شیئگرا: میآموزد که اشیاء و روابط آن ها را چگونه مدل کنیم. شاید بتوان گفت نگاه کامپیوتری به دنیای واقعی و جهانبینی اش را توضیح میدهد.
نظریه زبانها و ماشینها: زبان و منطق پشت کامپیوتر هاست. واقعا ها! گریزی هم به بعضی نظریات متداول زبانشناسی هم میزند.
طراحی کامپایلر: میان برنامهای که ما مینویسیم و زبان صفر و یک فاصله است. این درس میآموزد که چگونه برناهم هایمان به زبانی که او بفهمد ترجمه میشود.
پایگاه داده: پیرامون این که چگونه یک سیستم اطلاعات را به خاطر می سپارد و دانستههایش را به یاد میآورد.
ساختار کامپیوتر: کالبد شناسی بدن کامپیوتر است. این که یک کامپیوتر از چه بخشی هایی، و هر کدام چگونه ساخته شده است.
اگر قصد داری به ما کامپیوتریها بپیوندی، خودت را برای ۴ سال به نسبت پرفشار و درس های تمرین و پروژهدار آماده کن. بعد هم که مدرک گرفتی تازه اول کار است. مدام باید یاد بگیری و به روز باشی. البته خیلی هم نترسانمت؛ غالب دوستانم از رشتهشان راضی اند و کاری که میکنند را دوست دارند. اما دانشجوی پشیمان و خستهای که قصد تغییر رشته دارد هم دیدهام.
بازار کاری مهندسی کامپیوتر از دو جهت قابل توجه است. اولا فرصتهای شغلی برای یک مهندس کامپیوتر بسیار متنوع است و حتی از سال های اول دورهی کارشناسی میشود وارد بازار کار شد. خانمها هم میتوانند شغلی متناسب با شان و شرایط خود داشته باشند.
دیگر این که بسیار حرف برای گفتن دارد. ثروتمندترین افراد عصر ما، مردان این عرصه هستند. کمتر جنبهای از زندگی امروز بشر، با گسترش اینترنت تحت تاثیر قرار نگرفته است. با این همه، کامپیوتر هنوز رو به گسترش است و فردای ما را کامپیوتری ها خواهند ساخت.
مهندسی کامپیوتر رشتهای جذاب، باکلاس، آیندهدار، چالشی و رقابتی است. اگر دنبال یک رشتهی سبک و بیدرد سر برای گذران دوران دانشگاه هستید، کامپیوتر انتخاب مناسبی نیست. اما اگر به دنبال یک زندگی موفق هستید و علاقه و پشتکارش را هم دارید، کامپیوتر گزینهی خوبی است. تا اطلاع ثانوی عصر، عصر ماست؛ عصر فناوری ارتباطات و اطلاعات.
مهندسی متالورژی
مهندسی صنایع
اقیانوسی به عمق یک بندانگشت. این، کلیشهای ترین و البته کاملترین توصیف برای رشته «مهندسی صنایع» است. صنایعیها در عین اینکه میتوانند مهندسِ همهجیز باشند، مهندس هیچچیزی نیستند و در عین اینکه میتوانند مهندس هیچچیزی نباشند، مهندس همهچیز هستند. دنیای صنایع، ترکیب جذابی از اقتصاد،مدیریت، مکانیک و ریاضیات است. ترکیبی که تعداد زیادی از جوانهای هجده سالهی تازه کنکور داده را عاشق خودش میکند.
«صنایع ِ چی؟ صنایع غذایی؟»
این معمولاً اولین واکنش افرادی است که از ما صنایعیها، نام رشتهمان را میپرسند و «مهندسی صنایع» را میشنوند. پیش از هرچیز باید بدانیم وقتی از مهندسی صنایع حرف میزنیم، دقیقاً از چه چیزی حرف میزنیم؟ سایت دانشکده مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف در تعریف این رشته نوشته است:«مهندسی صنایع حرفه ای است که می کوشد با تلفیق دانش مهندسی و ریاضیات و اقتصاد و مدیریت، کارایی سیستمهای تولیدی و خدماتی را بهبود دهد. مهندسی صنایع بطور کلی اثربخشی، کارایی، تطبیق پذیری، پاسخگویی، کیفیت و بهبود مستمر کالاها و خدمات و سودآوری را مدنظر قرار میدهد.» خودمانیاش میشود اینکه مهندسی صنایع، دانشی است بین مهندسی و ریاضی و اقتصاد. رشتهای با ماهیت میانرشتهای و البته نسبت به سایر مهندسیها، بکر و تازه. سابقه این رشته در سطح جهان حتی 110 سال هم نیست. چندصد سال کمتر از تاریخچه رشتههایی مثل مهندسی مکانیک. برای همین هم هست که وقتی میگویید دارید صنایع میخوانید، با سوالات عجیب و غریبی مثل «چی؟صنایع غذایی؟؟» مواجه خواهید شد.
رستگاری از ترم سه
صنایعیها، دوترم اولشان را به خواندن دروس عمومی و پایه میگذرانند.دروسی که اکثر مهندسها باید آنها را بگذرانند. ریاضی و فیزیک 1و2، معادلات دیفرانسیل، آشنایی با جبر خطی و چیزهایی شبیه این. خبر خوش برای صنایعیها این است که دو درس جانکاه «محاسبات عددی» و «ریاضیات مهندسی» جایی در برنامه درسی آنها ندارد. از ما نشنیده بگیرید اما به طور کلی هر درسی پیش از آنکه به مرحله سختی و اسفناکی برسد، از چارت صنایعیها خارج میشود. حکمت انتخاب لقب «مهندسی گلابی» برای رشته صنایع هم، همین است. اما یک صنایعی اصیل، بیتوجه به این هجمههای تبلیغاتی، درسش را میخواند و از رشتهاش لذت میبرد.
پس از دو ترم اول-که احتمالا سختترین ترمهای صنایعیها هستند- دانشگاه به صنایعیها لبخند میزند. حالا وقت لذتبردن از رشته فرا میرسد. وقت غرق شدن در وجهه مینیمالیستی، مختصر و مفید مهندسی.
اقتصاد، بهینهسازی،تولید: سه بال پرواز صنایع
درسهای صنایعیها چند پیرنگ کلی دارند. گروهی از درسها اقتصادمحور هستند. اقتصاد1و2 و اقتصاد مهندسی سردسته این درسها هستند که نگاه شما را به اقتصاد سروشکل خواهند داد. بسیاری از صنایعیها با اتکا به همین هفت-هشت واحد درس اقتصادی، رشته ارشدشان را تغییر داده و «اقتصادی» شدهاند. کاری که برای یک صنایعی اصلا سخت نیست. دسته دیگری از درسها اما پیرنگ «بهینهسازی» دارند. مثل «تحقیق در عملیات1و2» و یا «تئوری صف» و «تئوری تصمیمگیری». این درسها به شما بهترین راه برای حل سختترین مسالهها را نشان میدهند. شک ندارم لذتی که از حل یک مساله OR (تحقیق در عملیات)خواهید برد اصلاً کمتر از لذتی که یک «برقی» از حل مدار میبرد نخواهد بود.دسته سوم درسهای صنایع اما پیرنگ مکانیکی دارند. درسهایی مثل «روشهای تولید» و «اتوماسیون». این درسها بیشتر در فضای تولید و صنعت تدریس میشوند تا دانشجوی صنایع از کارخانه و چرخهای عظیم صنعت هم سررشته پیدا کند.
اقتصاد، بهینهسازی، تولید. این سه، رئوس مثلثی هستند که مهارتها و تکنیکهای یک دانشجوی صنایع را میسازند. با گذراندن درسهایی مثل مبانی برق ، استاتیک و علم مواد، یک صنایعی میتواند ادعا کند برای بهبود وضعیت صنعت و یا ارتقای وضعیت شرکتهای تجاری آماده است.
همه جور شغل برای یک صنایعی خوب
بازار کار مهندسی صنایع، برای اکثر مهندسها رشکبرانگیز است. دامنه گستردهای از فرصتهای شغلی، از مدیریت واحد تحقیق و توسعه در کارخانهها تا شغل اداری و دولتی برای صنایعیها مناسب است. شماری از مسئولین و چهرههای برجسته سیاسی کشور هم فارغالتحصیل مهندسی صنایع هستند. مثلا اسحاق جهانگیری و مهرداد بذرپاش! خلاصه که شغل، برای یک صنایعی ِ درسخوان، پایینترین سطح نگرانی را ایجاد خواهد کرد.
سادگی نسبی صنایع نسبت به سایر مهندسیها و وقت کمتری که از دانشجویانش میگیرد، باعث شده تا هرجا سخن از کار فوقبرنامه و تشکلی باشد، نام صنایعیها بدرخشد! استثنا هم ندارد و در بسیاری از دانشگاههای برتر کشور، حضور صنایعیها در فعالیتهای فوق برنامه محسوس و جدی است. برای همین هم اکثر صنایعیها، با کولهباری از تجربههای فوقبرنامه دانشگاه را ترک میکنند.
دریای سررشتهها
اقتصاد،مهندسی،ریاضی،مکانیک، علوم انسانی و همه اینها. صنایع همه چیز هست و هیچ چیز نیست. دریایی از دانش و اطلاعات و «سررشته» که در اختیار دانشجوهایش میگذارد. صنایع برای کسانی که مهندسی و علوم انسانی را با هم دوست دارند، بهترین انتخاب است. همین طور برای کسانی که میخواهند مهندسهای پولداری باشند و همین طور برای کسانی که میخواهند از دوران دانشجوییشان لذت ببرند. صنایع برای همه آنهایی که کنکور ریاضی دادهاند و ندادهاند خوب است. چون رشتهای است که در آن به دانشجو خوش میگذرد. مطمئن باشید.
مهندسی عمران
تصور بیشتر مردم از «مهندس» همین عمران است. تصویری نوستالژیک با کلاه زرد که نقشه در دست مقابل یک پروژه بزرگ نیمهکاره مشغول دستور دادن به کارگرها! جنس درسهای عمران بیشتر نزدیک به مکانیک است. بعد از درسهای عمومی مهندسی مثل ریاضیات و فیزیک، درسهای استاتیک، مقاومت مصالح و مکانیک سیالات را هم تقریبا مشترک هستند. به مرور اما مسیر عمرانی جدا میشود و نوبت به درسهای تخصصی میرسد.
بر خلاف درسهای سخت، اگر مهندسهای محترم بتوانند شغل گیر بیاورند، کارشان خیلی روتین و البته پول ساز است. بازار کار عمرانیها کاملاً وابسته به رونق اقتصادی کشور است. هروقت جیب دولت پر باشد، پروژههای عمرانی هم رونق میگیرد و نان عمرانیها هم در روغن! بازرا مسکن هم که این روزها حال روز خوبی ندارد، مولفه بسیار مهم فرصتهای شغلی آنها است. با این حال هنوز هم فرصتهای شغلی عمران نسبت به دیگر مهندسیها دست بالاتری دارد.
«سازه»، «راه و ترابری» و «آب و سازههای هیدرولیکی» پر طرفدارترین گرایشهای ارشد عمران هستند. عمران در بیشتر دانشگاههای کشور تدریس میشود. به همین دلیل ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر هم آنچنان کار سختی نیست. البته باید گفت بیشتر مهندسها که پایان دوره کارشناسی موفق میشوند کار و کاسبی به هم بزنند، انگیزه چندانی برای تحصیلات تکمیلی ندارند.
مهندسان عمران ایرانی سابقه انجام پروژههای بزرگ زیادی در کارنامه دارند. شاید بیشتر از همه رشتههای مهندسی. سدهای بزرگی مانند کارون 3 و 4، تونلهای خاص با شرایط ویژه در جادههای شمالی و غربی کشور، برج میلاد و عملیاتهای بزرگ عمرانی در حرم امام رضا(ع) گوشهای از کارهای بزرگ مهندسان عمران ایرانی است. عمرانیها رکورددار منظمترین صدور خدمات فنی و مهندسی در خارج از مرزهای ایران هم هستند. آنها توانستهاند پروژههای عمرانی بسیاری را در خارج از مرزهای ایران به سرانجام برسانند و با شرکتهای معروف خارجی رقابت کنند.
البته وضع بازار کارش خوب نيست. همون بهتر که ليست نشده
،خیلی عالی ،با محتوا
میخواستم بدونم کسی که دیپلمش ریاضی فیزیک نبوده و در درس ریاضی نسبتا ضعیف باشه امکان موفقیتش تو رشته ی مهندسی کامپیوتر نیست؟
ببخشید میشه از طریق رشته الکتروتکنیک وارد هوافضا شد؟