گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محسن عبدالعلیپور، اهمیت جنبش دانشجویی یا بهتر است بگوییم در زمانه فعلی تشکلهای دانشجویی در ساختار کلی نظام اسلامی و نقش راهبردی آن در پیشبرد اهداف انقلاب بر کسی پوشیده نیست. در سالیان متمادی جنبش همواره با نقاط قوت و ضعفی همراه بوده که تاثیرات آن بلافاصله در بدنه جامعه ایرانی خودش را نشان داده است. آیا جنبش دانشجویی توانسته به اهداف اولیه خود دست یابد؟ امروزه ما در مرحله جنبش قرار داریم یا تشکل؟ آیا نیروهای تربیت شده در فعالیتهای دانشجویی در بدنه مدیریتی نظام کارآمد بودهاند؟ و بسیاری از این دست سوالات ما را بر آن داشت تا در برنامه «خط کش» به گفتوگویی صریح و بیپرده با فعالین گذشته و حال جنبش دانشجویی بنشینیم. مهمان این هفته ما در تحریریه خبرگزاری دانشجو مهدی بلوکات از ادوار اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل به نقد جنبش دانشجویی پرداخته است.
خبرگزاری دانشجو: تعریف شما از جنبش دانشجویی چیست؟
جنبش دانشجویی آنجایی است که حرکت و آرمان بخشی از دانشجویان تبدیل به دغدغه قاطبه دانشجویان می شود و به تبع آن طبقات و لایه های مختلف مردم نیز با این جنبش همراهی می کنند. البته جنبش دانشجویی به این معنا که در کشور ما فعالیت می کند الزاما در همه کشورهای دنیا وجود ندارد ولی این جنبش در بخش قابل توجهی از کشورها مثل فرانسه و بلژیک شباهت های جدی با جنبش دانشجویی در کشورمان دارد.
در برخی از کشورها جنبش های دانشجویی و در برخی دیگر نیز جنبش های کارگری در ایجاد خیزش های اجتماعی عظیم مردمی آوانگارد یا پیشرو هستند با این وجود در کشورمان نیز جنبش دانشجویی یکی از مهمترین جریاناتی بوده که نقش بسزایی را در ایجاد خیزش های اجتماعی داشته است. به گونه ای که در جریان تسخیر لانه جاسوسی امام خمینی (ره) این اقدام دانشجویان را انقلاب دوم و انقلابی مهمتر از انقلاب اول دانستند.
پیش از انقلاب انجمن های اسلامی تلاش می کردند تا دغدغه های امام خمینی (ره) را در بین دانشجویان و در سطح دانشگاه به یک مسئله عمومی تبدیل کنند؛ از این رو وقتی که اسناد دوران انقلاب را بررسی می کنیم می بینیم که یکی از مهمترین حرکت های منتهی به انقلاب اسلامی بست نشینی علما در مسجد دانشگاه تهران بوده که با همراهی جریان دانشجویی اتفاق افتاده است. اگر چه مدیریت دانشگاهها حتما با این جریان همراه نبودند.
پس از انقلاب نیز گروه های مختلف دانشجویی مانند چریک های فداییان خلق، حبیب الله پیمان و اعوان و انصارش، چپ گراها و سمپاتهای سازمان مجاهدین در سطح دانشگاههایی مانند دانشگاه تهران و علم و صنعت فعالیت می کردند ولی آن جریانی که در صحن دانشگاه اراده اش بر تمام جریانات موجود قالب بود و دانشجویان را به خود جذب می کرد جریان اسلام خواه و پیروان امام خمینی (ره) بوده اند. با این وجود صداهای دیگر هیچ وقت به امواج اجتماعی و مطالبه مردمی تبدیل نشدند.
خبرگزاری دانشجو: شما می گویید که پس از انقلاب صدای جریانات دانشجویی غیر از جریان اسلام خواه به امواج اجتماعی و مطالبه مردمی تبدیل نشد آیا علت ناکامی این جریانات تکیه نداشتن آنها به قدرت حاکم نبوده است؟
ما تا همین الان اعتقاد داریم که جمهوری اسلامی برخواسته از آراء مردم است ولی حتی آنهایی هم که شبهاتی را در رابطه با وضعیت فعلی مطرح می کنند می دانند که در سال های ابتدای انقلاب این امواج و جریانات مردمی بودند که منجر به تشکیل حکومت اسلامی شدند. با این وجود در شرایطی که حکومت برخواسته از آراء مردم بوده نمی توانیم بگوییم چون حکومت دست دیگر جریانات دانشجویی غیر از دانشجویان اسلام گرا نبوده پس صدای آنها به امواج اجتماعی و مطالبه مردمی تبدیل نشده است.
بحث دیگری که وجود دارد این است که در ابتدای انقلاب از جهاتی حکومت در دست جریانات غیراسلام گرا بوده است مثلا اولین دولتی که پس از انقلاب تشکیل شد دولت موقت مهندس بازرگان است که دیدگاهها و کابینه او مشخص هستند و حتی اولین رئیس جمهوری نیز که پس از انقلاب در کشورمان روی کار آمد منتسب به جریان شبه مارکسیستی و مارکسیست های مسلمان بود اما با همه اینها شاهدیم آن چیزی که امواج و جریانات دانشجویی را هدایت می کند جریان اسلام خواه است.
البته در برهه ای نیز که دفاع مقدس به دغدغه مردم تبدیل می شود جریان اسلام گر و مشخصا انجمن های اسلامی با ایجاد واحد اعزام به جبهه ها در دفاع مقدس به ایفای نقش می پردازند به گونه ای که هر کدام از شهدای دانشجوی تراز اول در میان فرماندهان سپاه و بسیج جزو جریانات اسلام گرای دانشجویی بوده اند.
خبرگزاری دانشجو: جنبش دانشجویی اسلام گرا پیش از انقلاب و تا چند سال پس از آن با مردم وفاق داشت آیا این وفاق امروز نیز وجود دارد؟
جریان دانشجویی اسلام گرا پیش از انقلاب و طی سال های ابتدایی انقلاب توانست در میان عموم مردم امواج اجتماعی به وجود بیاورد و مسئله خود را به عنوان یک مسئله جدی مطرح کند اما اینکه تفوق جنبش دانشجویی در درون دانشگاه هم بوده یا نه من اعتقاد دارم که این تفوق وجود داشته است و گرنه جنبش دانشجویی به یک بدنه اجتماعی تبدیل نمی شد.
مهمترین ویژگی که تشکل های دانشجویی و به ویژه تشکل های دانشجویی اسلام گرا داشتند این بوده که دغدغه و اولویت های مردم را تشخیص می دادند و نسبت به رفع آنها اقدام می کردند و این خیلی مهم است؛ اما سوال این است که آیا این روند ادامه پیدا کرد؟ پاسخ من در این رابطه منفی است چون بعد از انقلاب و خصوصا بعد از سال های پایانی جنگ تشکل های دانشجویی و به صورت خاص تشکل های دانشجویی اسلام گرا مقداری در تشخیص دغدغه و اولویت های مردم دچار مشکل شدند و از طرفی آن قدری را هم که تشخیص می دادند با بحران اقدام و عمل دچار بودند به همین دلیل دغدغه تشکل های دانشجویی در همین جمع محصور می ماند. در هر حال با این رویه جریان دانشجویی نه تنها توان ایجاد امواج اجتماعی را از دست داد؛ بلکه در داخل دانشگاه هم نمی توانست تفوق و برتری داشته باشد؛ البته نباید فراموش کنیم که پیش از انقلاب به دلیل موانعی همچون دستگاه امنیتی رژیم و روسای دانشگاهها فعالیت های اسلام گرایانه سخت و خطرناک بوده است ولی با پیروزی انقلاب هم امام خمینی (ره) و هم رهبر معظم انقلاب عموما حامی تشکل های دانشجویی بوده اند.
اما ریشه این مشکل که تشکل های دانشجویی نمی توانند اولویت ها و دغدغه های مردم را تشخیص دهند چیست؟ به نظرم بخشی از ریشه این مشکل متوجه برخی از رهبران جنبش دانشجویی مقطع انقلاب اسلامی و جنگ است که بنابر اسناد موجود در دوران سازندگی وارد فضای مدیریتی شدند و ارتباط غیرضابطه مندی را رقم زدند و همین مسئله باعث خمودگی تشکل های دانشجویی می شد. مثلا در دوران اصلاحات زمانی که یک سری از اعضای دفتر تحکیم وحدت وقت به مقام وزارت رسیدند و یا به عنوان نماینده وارد مجلس ششم شدند آنها به جای اینکه تریبون مردم باشند و خواسته های مردم و عموم دانشجویان را پیگیری کنند به سمپات و شاخه دانشجویی دولت، مجلس و احزاب تبدیل شدند تا از یک سو رفتار این بخش ها را توجیه کنند و از طرفی بتوانند افرادی را که در مناصب مختلف داشته اند حفظ کنند. در هر حال این روند تاثیرپذیری از قدرت و یا چسبیدن به قدرت موجب شد تا تشکل های دانشجویی در مقطعی به جای حفظ پیوستگی ارتباط و هماهنگی خود با مردم و پیگیری خواسته های آنها به توجیه کننده رفتار مدیران تبدیل شدند.
بدون شک در نظام اجتماعی ما نقش تشکل های دانشجویی توجیه کردن، تئوریزه کردن و یا سمپات اجتماعی بودن قدرت و دولت به معنای عام نیست چون این بخش ها ابزار لازم برای اطلاع رسانی اقدامات خود را دارند با این وجود در این شرایط وظیفه جنبش دانشجویی این است که آن بخش از حرف های مردم را مطرح کند که هیچ کس آنها را به زبان نمی آورد.
متاسفانه کمیت، وسعت، حجم و عمق آن جاهایی که جریان دانشجویی با مردم همکاری داشته است نسبت به آنجاهایی که در کنار مردم نبوده کمتراست مثلا در بخش مبارزه با فقر، فساد و تبعیض تشکل های دانشجویی توانستند به یک جنبش اجتماعی تبدیل شوند و این خواسته را به گوش مردم برسانند ولی در یک جاهایی نتوانستند دغدغه های خود را با مردم هماهنگ کنند.
خبرگزاری دانشجو: برخی اعتقاد دارند که فعالیت در جنبش دانشجویی یک کار کوتاه مدت است و کار ویژه ای که این جنبش می تواند برعهده بگیرد بیشتر از جنس کار ویژه های انتقادی است. از این منظر جنبش دانشجویی نمی تواند یک تشکیلات دائم باشد چون کارکردی شبیه احزاب پیدا می کند نظر شما در این رابطه چیست؟
ما دو مفهوم به نام جنبش دانشجویی و تشکل های دانشجویی داریم یک اشتباه متعارفی که وجود دارد این است که این دو را با هم یکسان می دانند؛ البته مقاطعی داشتیم که تشکل های دانشجویی جنبش دانشجویی را رقم زدند ولی تشکل های دانشجویی نتوانستند همیشه ایده های خود را به یک جنبش اجتماعی و دانشجویی تبدیل کنند از طرفی هم مقاطعی از جنبش دانشجویی را داشتیم که پیکره به وجود آورنده و ادامه دهنده آن تشکل های دانشجویی نبودند در هر حال خلط مبحث در مورد جنبش دانشجویی و تشکل دانشجویی ما را به اشتباه می اندازد و برخی از دوستان هم به این توجه نداشته اند.
جذابیت و اثرگذاری جریان دانشجویی آنجایی بالا می رود که تشکل های دانشجویی توانسته اند جنبش های دانشجویی را در مقاطعی راه بیندازند مثلا انجمن های اسلامی در سال های قبل از انقلاب توانستند در کنار چهره های تاثیرگذاری مانند دکتر شریعتی و رهبر معظم انقلاب که آن موقع ارتباط تشکیلاتی با جنبش دانشجویی و انجمن های اسلامی داشتند نقش ویژه ای را در نهضت امام خمینی (ره) ایفا کنند.
اما یکی از اقدامات تشکل های دانشجویی که توانستند آن را به یک جنبش تبدیل کنند فتح لانه جاسوسی بود به گونه ای که می توان گفت قله مردمی شدن و اجتماعی شدن استکبارستیزی آنجایی بود که دانشجویان پیرو خط امام توانستند جنبش دانشجویی تسخیر لانه جاسوسی را راه بیندازند. به گونه ای که پس از تسخیر لانه جاسوسی مردم برای بیعت با جنبش دانشجویی فوج فوج به سفارت می آمدند.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما ارتباط بین تشکل های دانشجویی با ادوار خود باید بر چه اساسی باشد؟
اگر بگوییم که تشکل های دانشجویی نباید با ادوار خود و یا حتی مدیران و مسئولان ارتباط داشته باشند این یک حرف غیرمنطقی و غیرشدنی است. معتقدم که این رابطه باید یک چارچوب داشته باشد و حتی بخشی از این چارچوب باید هم به دانشجویان و هم به مسئولان آموزش داده شود.ارتباط و تفاهم بین جریان دانشجویی و مسئولان هیچ اشکالی ندارد ولی وقتی که این ارتباط قرار است که به یک عملیات تبدیل شود هر کدام باید در جایگاه خود به ایفای نقش بپردازند. می خواهم در این رابطه مثالی بزنم ببینید ما به کسی که توان رانندگی با خودروی سبک را دارد نمی توانیم بگوییم که با یک خودروی سنگین رانندگی کند و یا بدتر اینکه از آن فرد بخواهیم پشت یک فروند هواپیمای ایرباس بنشیند در هر حال اگر هم این کار را بکند هم به خودش هم به مسافرین و هم به هواپیما صدمه می زند. اگر به یاد داشته باشید در دولت احمدی نژاد عنوانی به نام مشاورین جوان رئیس جمهور شکل گرفت اما افرادی در این جایگاه قرار گرفتند که هنو توانمندی لازم برای اجرای حجم زیادی از کارها را کسب نکرده بودند با این وجود وقتی فردی نتواند از پس کاری بربیاید ممکن است به آینده خود و به آینده آن فکر صدمه بزند در حال تز مشاورین جوان نه تنها نتوانست به خوبی جواب بگیرد بلکه باعث شد که بخشی از بدنه تشکل های دانشجویی انقلابی را در آن موقع نسبت به ایرادات و ضعف هایی که در دولت وجود داشت ساکت کند و این اتفاق مخصوصا در دولت اول احمدی نژاد که بین سال 84 و 87 بود به گونه ای رقم خورد که تیغ نقد تشکل های دانشجویی انقلابی به عنوان بخشی از بدنه اجتماعی نسبت به دولت خیلی کند شد به گونه ای که اگر خیلی از کارهایی که در دولت اول احمدی نژاد انجام شد در دوره اصلاحات و در دولت روحانی اتفاق می افتاد شاید تشکل های دانشجویی خیلی جدی تر با آنها برخورد می کردند. البته در برخی از مقاطع مانند ماجرای مرحوم کردان بخشی از تشکل های دانشجویی پای کار آمدند اما مهمترین مانع بر سر راه این تشکل ها، تشکل های انقلابی و بعضا رسانه های آنها بودند.
البته مشابه اتفاقات دولت احمدی نژاد در دولت اصلاحات هم رخ داد. در آن دوره دفتر تحکیم وحدت که هنوز دچار انشقاق نشده بود ویترین و ظاهری کاریکاتوری از انتقاد داشت؛ اگرچه آنجایی هم که انتقاد می کرد در راستای فشار وارد کردن دولت وقت و حامیانش به بخش های دیگری از نظام همچون قوه قضاییه، مجلس و صدا و سیما بود.
در سال اول دولت اصلاحات جریان راست اکثریت مجلس را در دست داشت با این وجود دفتر تحکیم وحدت به شدت منتقد مجلس بود و می گفت که این صدا، صدای ملت نیست از این رو در انتخابات بعدی به مجرد اینکه مجلس به دست اعضای سابق این اتحادیه و لیست مورد حمایت آنها افتاد این مجلس شد صدای ملت و تیغ دفتر تحکیم وحدت نسبت به آن کند شد تا جایی که در بحث تحصن نمایندگان مجلس ششم هیچ صدایی از آنها بالا نیامد چون آقای موسوی خویینی و میردامادی نماینده تهران و رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس از بچه های سابق دفتر تحکیم وحدت محسوب می شدند و اساسا اکثر نمایندگان مجلس ششم مورد حمایت آنها بودند در واقع در آن سال ها دفتر تحکیم وحدت از مردم جدا شد و ادبیات و کارکرد حزب مشارکت در دانشگاه را دنبال کرد و این ایراد به آنها وارد بود.
در سه دهه اخیر افرادی از بدنه تشکل های دانشجویی به مناصب دولتی و حکومتی وارد شدند که متاسفانه برخی ازآنها از تشکل دانشجویی به عنوان پله ای برای قرار گرفتن در جایگاه و مناصب بالاتر استفاده کردند؛ از این رو امروز مردم تشکل های دانشجویی را پیگیر مطالبات خود نمی دانند. به همین دلیل وقتی که تشکل ها ازمردم برای شرکت در یک تجمع دعوت می کنند دعوت آنها مورد استقبال قرار نمی گیرد . در حالی که پیش از انقلاب و سال های ابتدایی پیروزی انقلاب وضعیت این گونه نبود و اگر تشکل های دانشجویی علی رغم اینکه ابزار اطلاع رسانی امروز را نیز در اختیار نداشتند از مردم برای حضور در تجمعی دعوت می کردند دعوت آنها مورد استقبال قرار گرفت.
در کنار مسائلی که به آنها اشاره شد اگر بخواهیم وضعیت تشکل های دانشجویی کشورمان را با جریانات دانشجویی دیگر کشورها مقایسه کنیم مثلا شاخه دانشجویی جمعیت امامیه پاکستان زودتر از تشکل های ما نسبت به موضوعات جهان اسلام واکنش نشان می دهد و در ترکیه و اندونزی و برخی دیگر از کشورهای اسلامی نیز وضع به همین صورت است.
اطلاع داریم که شاخه دانشجویی جمعیت امامیه پاکستان به شدت تحت فشار دستگاه امنیتی و دولت پاکستان است اما سوال این است که چرا آنها به خوبی اثرگذار هستند ولی در مورد تشکل های دانشجویی کشورمان وضع این گونه نیست در هر حال وقتی که تشکل های دانشجویی ما عده و عده و ابزار لازم را دارند اما اثرگذار نیستند معلوم است که در جامعه هدف آنها اتفاقی افتاده که در جامعه هدف ما نیفتاده است و آن اتفاق هم این است که قاطبه مردم کشورهایی که نام بردم به تشکلهای دانشجویی خود اعتماد و علاقه و اعتقاد دارند چون آنها دغدغه ها و مطالبات مردم را صادقانه دنبال می کنند اما آیا این اعتماد درکشورمان وجود دارد؟ معتقدم که تشکل های دانشجویی فعلی دچار بحران سرمایه اجتماعی هستند به گونه ای که یا سرمایه اجتماعی خود را از دست داده اند و یا این سرمایه به شدت کاهش یافته است.
خبرگزاری دانشجو: از نظرشما راهکار تقویت اعتماد به تشکل های دانشجویی چیست؟
اعتقاد دارم که باید یک دگردیسی در تشکل های دانشجویی اتفاق بیفتد چون ساختار فعلی به هیچ وجه پاسخگو نیست. سوال این است که چرا در کشور ما تشکل های دانشجویی با عده و عده نسبی که دارند وقتی اتفاقی رخ می دهد همه در یک سمت قرار می گیرند و بعد یک سلبریتی پیدا می شود و به اندازه همه آنها در آن اتفاق تاثیر می گذارد. به عنوان نمونه در جریان زلزله کرمانشاه هم اقبال عمومی به دستگاههای حاکمیتی و هم اقبال عمومی به سلبریتی ها را که هیچ عده و عده ای نداشتند شاهد بودیم در واقع این اقبال عمومی همان سرمایه اجتماعی است که به آن اشاره کردم.
باید فکری کرد چون صرفا داشتن یک تشکیلات عریض و طویل به نام تشکل دانشجویی که فقط برای حفظ فیزیک خود تلاش می کند دیگر پاسخگو نیست. من احساس می کنم که این مشکل با ساختن گروههای مرجع اجتماعی دانشجویی قابل حل است. مثلا ایده هسته های جهادی که در قالب آن دانشجویان در مناطق محروم حضور می یابند و خدمات ملموسی را ارائه می کنند یکی از ایده های مترقی انقلابی و متناسب با نیازهای زمان ماست. عمیقا اعتقاد دارم جهاد خدمت رسانی و اردوهای جهادی یکی از موج های جذاب جریان انقلابی در بین دانشجویان است که هم فضای دانشگاهها و هم فضای مردمی را به نفع جریان انقلاب تلطیف کرده است.
معتقدم که تشکل های دانشجویی باید در راستای دگردیسی یک خط قرمز بزرگ را به عنوان یک اولویت و نه یک فعالیت بر روی سیاست بکشند و اجتماعی شدن را اولویت اول خود قرار دهند چون تشکل های دانشجویی از اواخر دولت هاشمی و از دوره اصلاحات به بعد سیاسی ماندند در حالی که الان مسئله، دغدغه و اولویت جامعه ما مسئله و اولویت سیاسی نیست؛ البته من نمی گویم که مقاله روشنگرانه ننویسیم اما معتقدم که خدمت رسانی تشکل های دانشجویی به حاشیه نشین های شهر تهران در راستای کارامدی و رفع تهدیدها از انقلاب اسلامی به مراتب از مقاله نوشتن اثرگذارتر است.
در فتنه 96 شاهد اتفاقات تلخی در شهرهای مختلف بودیم اگر چه در این فتنه عوامل و پیاده نظام دشمن وارد عمل شدند و پرچم کشورمان را به آتش کشیدند اما همان طور که رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند در این فتنه مگس ها روی زخم نشستند. معتقدم این زخم ها با اجتماعی شدن تشکل های دانشجویی و حل مشکلات اجتماعی مردم درمان می شوند؛ البته امروز تشکل های دانشجویی آن قدری که به فضای سیاسی مسلطند و ارتباطات سیاسی دارند آن قدر به فضای اجتماعی وآدم های فعال اجتماعی آشنایی ندارند و در این فضا فعال نیستند. الان حاشیه نشینی یکی از مسائل ماست و در همین حاشیه شهر تهران آدم هایی زندگی می کنند که اگر نگوییم وضعیت آنها از برخی از مرز نشین ها بدتر است قطعا بهتر نیست از این رو سوال من این است که تشکلهای دانشجویی دانشگاههای تهران چه قدر به میان مناطق حاشیه نشین این شهر رفته اند؟ قطعا به همان اندازه ای که رفته اند مثل توپ صدا کرده و هم مردم و هم خودشان راضی بوده اند و وقتی هم که در سطح دانشگاه گزارش کار داده اند تعداد زیادی از دانشجویان به سمت آنها جذب شده اند.
بدون شک یکی از جنبه های دگردیسی تشکل های دانشجویی اجتماعی شدن آنهاست؛ از این رو در جریان مسائلی که برای موسسات مالی اتفاق افتاد اگر تشکل های دانشجویی آن قدری که به تحولات جریانات سیاسی توجه داشتند به مسائلی که مردم با آن دست به گریبان بودند توجه می کردند و به موقع پیگیری ها و اقدامات لازم را انجام می دادند شاید به وضعیت امروز دچار نمی شدیم. در هر حال اجتماعی شدن تشکل های دانشجویی ملزوماتی دارد و مهمترین لازمه آن هم این است که باید حول محکمات جامعه ایرانی و ضل یک پرچم، قانون اساسی و رهبری فعالیت جدی اجتماعی انجام دهیم.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما ملاک عمل تشکل های دانشجویی باید چگونه باشد؟ آیا ملاک فعلی تقسیمبندی خودی و غیرخودی ملاک مناسبی است؟
زمانی برخی ها حاشیه ایجاد می کردند و به امام می گفتند که آیا شما می خواهید با جوان هایی که در فضای طاغوت زندگی کرده اند انقلاب کنید اما چون امام به مردم ایمان داشت دیدیم که در رفراندوم سال 58، 98 درصد به جمهوری اسلامی رای آری دادند. آیا امام از خارج آدم وارد کرد؟
سوال این است که ما انقلاب را با چه کسانی پیش بردیم؟ ملاک خودی و غیرخودی در انقلاب چه بود؟ قطعا ملاک ظاهر و خیلی چیزهای دیگر نبوده است. امام خمینی (ره) در آن زمان گفتند هر کسی استقلال و عزت ایران را می خواهد وارد صحنه شود با این وجود ملاک خودی و غیرخودی در نهضت اسلامی تنگ و محدود نبود. بعد از انقلاب و در زمان جنگ هم این گونه نبود که فقط عده ای در یک گوشه از ایران به جبهه بروند و شهید شوند. در واقع شهدا و خانواده های شهدا به صورت مویرگی در سراسر ایران پراکنده بودند و البته به گفته کارگردان فیلم سینمایی اخراجی ها مجید سوزوکی ها در جنگ زیاد بودند که آمدند و در جبهه تحت تاثیر قرار گرفتند. حرکت اجتماعی ما در گذشته از این جنس بوده و موفق هم بوده ایم اما الان تغییرکرده ایم و ملاک مان برای خودی و غیرخودی شده است.
الان ملاک خودی و غیرخودی این است که مثلا فلانی به فلان کاندیدا که کاندیدای ما نبوده رای داده پس الان غیرخودی است و این در حالی است که تمام کاندیداها را شورای نگهبان تایید صلاحیت می کند و روسای جمهور هم با حکم رهبرمعظم انقلاب تنفیذ می شوند؛ البته من قبول دارم که ممکن است انقلابی گری و پایبندی به آموزه های انقلاب در یک کاندیدا بیشتر باشد اما بحث این است که آیا ما می توانیم همکلاسی و هم دانشگاهی خود را به این علت که به فلان کاندیدایی که از نظر ما اصلح نبوده رای داده طرد کنیم و مثلا به او بگوییم که حق شرکت در اردوی جهادی را ندارد حتما این را نمی گوییم.
ایمان دارم که مشکلات ما متاثر از آرمان و گفتمان حزب الله، بسیج و اسلام نیست؛ بلکه مشکل کسانی هستند که بعضی از گلوگاهها را برای انقلابی گری در دست گرفته اند و مشکل دیگر این است که ملاک ها را اشتباه ترسیم می کنیم. در هر حال اجتماعی شدن تشکل های دانشجویی باید برخلاف سیاسی شدن پیش رود و به تبع این است که تشکلهای دانشجویی از این حالت اطو کشیدگی که الان شاهد آن هستیم خارج می شوند و محل مانورهای آنها از سالن های همایش به مساجد و مناطق محروم تغییر می یابد. با این وجود این اجتماعی شدن است که می تواند زمینه رشد تشکل های دانشجویی را به صورت لگاریتمی فراهم و از بن بست فعلی خارج کند.
خبرگزاری دانشجو: برخی ها دور شدن تشکل های دانشجویی از اجتماع و خواسته های مردم را متاثر عمق کم تشکل ها و دچار شدن آنها به خودمرجعی می دانند نظر شما در این رابطه چیست؟
ما تشکل های دانشجویی را آدم های سالمی می دانیم و معتقدیم که اگر ابتلاء و امتحان الهی مانند 8 سال جنگ تحمیلی پیش بیاید همانظور که رهبر معظم انقلاب فرمودند و برآورد من هم همین است اگر نگوییم آنها حماسه ای بزرگتر از زمان جنگ را رقم خواهند زد ولی حداقل آن را تکرار می کنند. در هر حال ما باید مباحث و اولویت ها را برای تشکل های دانشجویی تبیین کنیم اگر حرف ما منطقی و دارای شواهد و استنادات باشد قطعا آن را می پذیرند.
خبرگزاری دانشجو: راهکار شما برای عبور جریان دانشجویی انقلابی از مشکلاتی که با آن روبروست، چیست؟
جریان دانشجویی انقلابی باید راه خود را به معنای سیاسی و نه گفتمانی از جریان اصولگرایی جدا کند چون تز این جریان در فضای سیاسی مکرر با ناکامی مواجه شده است. در هر حال قرارنیست که هزینه های جریان سیاسی اصولگرایی را جریان دانشجویی انقلابی بپردازد؛ البته من نمی خواهم این را نفی کنم که جریان دانشجویی انقلابی به لحاظ فکری، عملیاتی و تشکیلاتی در ذیل جریان اصولگرایی قرار نمی گیرد من می خواهم بگویم که تشکل دانشجویی انقلابی یک ظرفیت اجتماعی است نه یک تشکل سیاسی ما یک حزب نیستیم کارکرد تشکل های دانشجویی انتخاباتی نیست که با یک انتخابات بیایند و با یک انتخابات بروند. جریان دانشجویی انقلابی باید در انتخابات به تکلیف انتخاباتی خود عمل کند ولی اینکه سایر دانشجویان وجامعه این جریان را به عنوان جریانی بشناسند که سر و کله آدم هایش فقط در زمان انتخابات پیدا می شود این اشتباه است.
در فتنه 88 برخی از آقایان که متاسفانه الان برگشتند و سمت های مدیریتی را در حد وزیر در اختیار گرفته اند ته حرفشان این بود که چون ما نیستیم مهم نیست هر چه شد، شد چون اصل نظام و انقلاب برای آنها مهم نبود با این وجود اگر ایستادگی رهبری ومردم نبود معلوم نبود که چه اتفاقی برای کشور می افتاد. با این تفاسیر من احساس می کنم که گاهی وقت ها دوستان ما آن شیوه و تکنیکی را که اصلاح طلبان در مواجهه با احمدی نژاد استفاده کردند آنها نیز دارند آن شیوه و تکنیک را در مواجه با روحانی به کار می گیرند. واقعیت این است که مشی جریان دانشجویی انقلابی این گونه نیست که وقتی رئیس جمهور کشورمان حرف می زند همه مردم به او بگویند دروغگو ولی دوستان ما این اشتباه را مرتکب شدند. مثلا دوستان هم تشکیلاتی من در یکی از دانشگاه ها آخرین جمله ای را که به روحانی گفتند این بود که آقای روحانی احمدی نژادی ترین آدم سپهر سیاسی ایران تویی به نظرمن این رویکرد حق نبود.
البته من اگر ده بار دیگر انتخابات های سال 92 و96 تکرار شود به روحانی رای نمی دهم چون اعتقاد دارم برخی از سیاست ها و رفتارهای او آسیب های جدی به کشور زد اما بچه های انقلاب اعتقاد دارند که الان همه ما داخل هواپیمایی نشسته ایم که خلبان آن روحانی است پس اگر مسیر یک ساعته را هم سه ساعت برود این را می پذیریم اما نمی گوییم کاری کنیم تا هواپیما به کوه برخورد کند و فرق ما این است.
به نظرمن نیز جنبش دانشجویی خود را در زندان دولت ها محصور کرده و این یک ایراد است البته برخی از جریانات دانشجویی در مسیر تخریب مبانی فکری و خدشه وارد کردن به استقلال و آرمان های انسانی کشور حرکت می کنند.
ما منکر اخلاص تشکل های انقلابی نیستیم اما می خواهم بگویم که تشکل های دانشجویی انقلابی با جریان اصولگرایی که در فضای سیاسی فعالیت می کنند تفاوت دارند اگر چه ممکن است رای آنها هم در یک انتخابات منجر به پیروزی کاندیدای جریان اصولگرایی شود. به نظر من تشکل های انقلابی باید این شعار را در سردر دفاتر خود بنویسند که ما سمپات جریان اصولگرایی در دانشگاه نیستیم. ما ظرفیت اجتماعی گفتمان انقلاب اسلامی هستیم و این گفتمان از هر چیزی برای ما مهمتر است. شاید دوستان جریان اصولگرایی ناراحت شوند اما یک جایی ممکن که ما از رقیب آنها هم حمایت کنیم و این اتفاق در 16 آذر سال 83 در تالار شهید چمران دانشگاه تهران افتاد و بسیج دانشجویی در پاسخ به اهانت هایی که در آن جلسه به رئیس دولت اصلاحات شد متن خواندند و گفتند که شان رئیس جمهور باید حفظ شود. ما نیز می گوییم الان که سه سال از زمان دولت روحانی باقی مانده عقل، انصاف و انقلابی گری حکم می کند تا جایی که می توانیم کار کنیم نه اینکه بگوییم حالا که سه سال از عمر این دولت باقی مانده پس کاری کنیم که در سال 1400 دولت اصولگرا رای بیاورد به نظر من این حرف، حرف انقلابی، منصفانه و مومنانه ای نیست. نگاه جریان دانشجویی انقلابی باید این باشد که سه سال از دولت روحانی باقی مانده است و این سه سال یعنی وقت و هزینه کشور با این وجود باید چه کنیم که بتوانیم از امکانات و سرمایه ها استفاده کنیم بحث این است که مثلا شاید تا 13 سال آینده آن دولتی که از لحاظ فکری و سیاسی مد نظرماست روی کار نیامد آیا در این مدت ما مدام باید بگوییم دولت بد است و یا اینکه تلاش کنیم تا هر دولتی که روی کار آمده بتواند موفق شود.
در جریان مذاکرات هسته ای فضا به سمتی در حال حرکت بود که دیگر بحث محتوای مذاکرات و توافق نامه مطرح نبود؛ بلکه صداقت و سلامت مذاکره کنندگان و مشخصا هم آقای ظریف زیر سوال بود؛ اما در آن زمان رهبر معظم انقلاب گفتند که ما مذاکره کنندگان را بچه های انقلاب می دانیم معتقدم که جریان دانشجوی انقلابی گاهی اوقات خود را به یکی از رقبای دولت حاکم تنزل داده است البته من رقابت را نفی نمی کنم اما حرف من این است که جریان دانشجویی انقلابی ظرفیت اجتماعی انقلاب است و نباید تمام هویت خود را به نفع جریانات سیاسی هزینه کند. معتقدم که جریان دانشجویی انقلابی باید آن جایی که انقلاب به مخاطره می افتد از ظرفیت اجتماعی خودش استفاده و مردم را بسیج کند.
خبرگزاری دانشجو: برخی ها معتقدند که تشکل های دانشجویی می خواهند کارامدی خود را با شبیه سازی و تکرار اتفاقات و آرمان های دهه 70 که دوران طلایی جنبش دانشجویی بوده است اثبات کنند نظر شما در این رابطه چیست؟
باید توجه داشته باشیم که تجمعات سه دهه قبل پیامد فعالیت و رویکرد جریان دانشجویی بود از این رو این جریان برای برگزاری تجمع برنامه ریزی نمی کرد درواقع آن زمان تجمع تجلی بروز و ظهور یک اراده بود. مثلا در خصوص تجمعات ضد استکباری ابتدا بستر استکبار ستیزی در مردم جا می افتاد و این منجر به شکل گیری تجمع می شد با این وجود می توان گفت که تجمعات پیامد یک سری اتفاقات زنجیره ای بوده است ولی الان ما آن شرایط را نداریم از این رو معلوم است که وقتی تشکل ها از مردم دعوت به تجمع می کنند کسی استقبال نمی کند و اتفاقی نمی افتد.
سوال این است که آیا چون آن موقع موفقیت، ابهت و دل نشینی جنبش دانشجویی متاثر از برگزاری تجمعات بوده است پس الان هم باید همین گونه باشد. فرض کنیم که همین طور است اما چه عاملی باید منجر به تجمع شود واقعیت این است که مردم باید به دعوت کنندگان اعتماد و ایمان داشته باشند و باور کنند که آنها خیر و صلاح جامعه را می خواهند و به دنبال مصالح شخصی و انتخاباتی خود نیستند و نمی خواهند از مردم به عنوان ابزار استفاده کنند. اگر امروز تجمعات صنفی با استقبال مردم مواجه می شدند به این دلیل است که معترضین یک خواسته واحد دارند و مردم هم می دانند که مرجع دعوت کننده قصد کمک کردن و پیگیری مطالبات آنها را دارد. من فکر می کنم که جریان دانشجویی انقلابی باید به سمت خواسته های مردم برود و خواسته های مردم هم مشخص هستند البته در مورد خواسته هایی هم که شک و شبهه وجود دارد باید با استفاده از روش های علمی درمورد آنها به یقین برسیم با این وجود تا زمانی که در جریان دانشجویی انقلابی چند نفری دور هم می نشینیم و می خواهیم دغدغه ها و ذهنیت های خودمان را به مردم و دانشجویان تعمیم دهیم معلوم است که کارمان مورد استقبال قرار نمی گیرد.
به نظر من یکی از توطئه هایی که در حق تشکل های دانشجویی خصوصا تشکل های انقلابی می شود این است که به آنها بگویند شما فقط موضوعات سیاسی را پیگیری کنید و مثلا اگر تا امریکا چیزی گفت بیانیه بدهید ولی ما می گوییم اگر امریکا چیزی گفت بیانیه بدهیم و اگر مشکلی هم برای دانشگاه ها و استانمان پیش آمد در رابطه با آنها هم بیانیه بدهیم. مردم دارند می بینند که تشکل های دانشجویی برای مشکلات آنها پای کار نیستند، بیانیه نمی دهند و همایش برگزار نمی کنند؛ از این رو طبیعی است که بگویند جنبش دانشجویی فقط به خاطر ظلم هایی که به مردم دیگر کشورها می شود پای کار است و مسائل و مشکلات مردم در داخل کشور برای آنها مهم نیست. به نظر من ما دچار بیماری ماندن در گذشته هستیم و هنوز می خواهیم با گفتمان چند دهه قبل با مردم حرف بزنیم در حالی که گفتمان انقلاب اسلامی یک گفتمان روزآمد است.
امروزه تشکل های دانشجویی تقریبا یک کارکرد حزبی- سیاسی پیدا کردند اما واقعا باید قدردان کسانی باشیم که به اردوهای جهادی رونق بخشیدند و برای جریان دانشجویی انقلابی مقداری آبرو خریدند. به نظرم وقت آن رسیده تا تشکل های دانشجویی کم کم به این فکر کنند که دفاتر خود را از خیابان های انقلاب و طالقانی به حاشیه های تهران ببرند. امروز خیلی از بچه های ما محرومیت و آسیب های اجتماعی را از نزدیک ندیده اند و طعم آن را نچشیده اند در هر حال باید در این رابطه گفتمان سازی کنیم چون کسانی که با این انقلاب می مانند همین پابرهنه هستند اما ما آنها را رها کردیم و نگاهمان به سمت دیگر تهران است.