مسعود براتی از ادوار جنبش عدالتخواه دانشجویی گفت: آنچه که من از درون جنبش دانشجویی میبینم یک فقر قابل توجه و ضعف جدی در تحلیل پدیده است معتقدم که در سال ۸۲ تا ۸۴ تحلیل جنبش دانشجویی تقریباً یک تحلیل دقیق و منطبق بر واقع بود.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محسن عبدالعلیپور، اهمیت جنبش دانشجویی یا بهتر است بگوییم در زمانه فعلی تشکلهای دانشجویی در ساختار کلی نظام اسلامی و نقش راهبردی آن در پیشبرد اهداف انقلاب بر کسی پوشیده نیست. در سالیان متمادی جنبش همواره با نقاط قوت و ضعفی همراه بوده که تاثیرات آن بلافاصله در بدنه جامعه ایرانی خودش را نشان داده است. آیا جنبش دانشجویی توانسته به اهداف اولیه خود دست یابد؟ امروزه ما در مرحله جنبش قرار داریم یا تشکل؟ آیا نیروهای تربیت شده در فعالیتهای دانشجویی در بدنه مدیریتی نظام کارآمد بودهاند؟ و بسیاری از این دست سوالات ما را بر آن داشت تا در برنامه «خط کش» به گفتوگویی صریح و بیپرده با فعالین گذشته و حال جنبش دانشجویی بنشینیم. مسعود براتی از ادوار جنبش عدالتخواه دانشجویی مهمان این هفته ما در تحریریه خبرگزاری دانشجوبه نقد جنبش دانشجویی پرداخته است.
خبرگزاری دانشجو: تعریف شما ازجنبش دانشجویی چیست؟بحث سلبی و ایجابی بودن فعالیت جنبش دانشجویی چگونه باید باشد؟ آنچه که ما ازمفهوم جنبش میفهمیم جنبش بیشتر حرکت است و ایستایی و سکون و عدم تحرک را نفی میکند. جنبش به این معناست که باید یک حرکت و اقدامی انجام دهیم و به سمت آرمان حرکت کنیم و شاید آن عبارت که اسلام راکد به کفر میرسد و کفر پویا و در حال حرکت به اسلام مثال خوبی در این زمینه باشد؛ لذا در مبانی و مباحث معرفتی نیز از قیام، حرکت و قیام الی الله خیلی بحث شده است. فکر میکنم که جنبش در فضای اجتماعی بیشتر به دلیل قرابت با این مفاهیم پذیرش شده است نه اینکه همیشه یک مسئله سلبی باشد و من نمیتوانم این را بپذیرم ما در ادبیات دینی و مبانی معرفتی خود مسئله امر به معروف و نهی از منکر را داریم و میدانیم باید در مواقعی به صورت ایجابی و در مواقعی هم به صورت سلبی عمل کنیم با این وجود فکر نمیکنم کسی که قائل به مبانی اسلامی و گفتمان امام خمینی و انقلاب باشد قائل به این باشد که کار جنبش را نفی کردن و اقدام سلبی معنا کند. در هر حال آنچه که ما در فضای دانشجویی برداشت کرده ایم جنبش یک حرکت، جنب و جوش، عدم رضایت از وضع موجود و تلاش برای رسیدن به حالت مطلوب و آرمانها از طریق مجاهده است.
خبرگزاری دانشجو: آیا جنبش دانشجویی قبل از انقلاب پیشرو بوده است؟ بدون شک قبل از انقلاب اتفاق مهمی که در جریان دانشجویی افتاده حادثه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ بوده است، اما در جریان انقلاب اگرچه جریان دانشجویی فعال بوده، ولی اینکه بگوییم یک جریان پیشرو و تعیینکننده محسوب میشده من نمیتوانم شواهدی برای آن بیاورم بعد از انقلاب نیز ما در جنبش دانشجویی یک جریان پیشرو مانند تسخیر لانه جاسوسی را داریم.
خبرگزاری دانشجو: پس از تسخیر لانه جاسوسی چه جریان پیشرویی در جنبش دانشجویی داشتهایم؟ بعد از تسخیر لانه جاسوسی و در دهه ۸۰ جنبش دانشجویی در جریان عدالت خواهی یک جریان پیشرو بوده که توانست گفتمان عدالت خواهی را دوباره قالب و مسئله عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد را به مسئله روز کشور تبدیل کنند.
خبرگزاری دانسجو: رابطه جنبش دانشجویی با قدرت چگونه باید باشد؟ تا جایی که من مشاهده کرده ام هنوز هیچکدام از تشکلهای دانشجویی که خود را در بستر گفتمان انقلاب اسلامی تعریف میکنند و خود را مولود انقلاب میدانند به صراحت نگفته اند که ما قائل به این نیستیم که اصلاً نباید وارد معادلات جمهوری اسلامی به معنای نظام سیاسی موجود و نظام تقسیم قدرت شویم؛ البته عمده جریانهای دانشجویی تلاش میکنند که در چارچوب مناسبات سیاسی از جنس کسب قدرت تعریف نشوند که به نظرم این ملاحظه خیلی خوب و درستی است در واقع جریان دانشجویی برای خود تعریف کرده که جنس من با جریانهای سیاسی که به دنبال کسب قدرت هستند فرق میکند و ما دنبال تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی هستیم و این تصمیم درستی است، چون گروههای سیاسی که دارای هویت سیاسی هستند برمبنای قدرت میچرخند بنابراین هدف آنها تحقق آرمانها نیست بلکه هدفشان کسب قدرت برای خود و سلب قدرت از رقیب است با این وجود این جریانها هیچ وقت قدم اساسی در مسیر آرمانها بر نمیدارند در هر حال آرمانهایی که انقلاب برای نظام اسلامی تعریف کرده آرمانهای بلندی هستند که تحقق آنها مجاهدتهایی از جنس مجاهدتهای شهید چمران، شهریاری و احمدیروشن را میطلبد با این وجود گروههای سیاسی هم هیچ وقت خود را تا این سطح وقف کشور نمیکنند در واقع این جریانات آرمانها را تا جایی که به ابزاری برای به قدرت رسیدن آنها تبدیل شوند مورد استفاده قرار میدهند. مثلاً در مبارزه با فساد که یکی از آرمانهای انقلاب اسلامی است به عنوان ابزاری برای برچسب زدن به رقیب استفاده میکنند بدون آنکه هیچ کمکی برای مبارزه با فساد به معنای واقعی کرده باشند. در مقابل جریان دانشجویی میگوید که من آرمان خواه هستم و لذا برای آرمانخواهی بازیچه جریانهای سیاسی نمیشوم، اما این به معنای عدم ورود مستقیم جریان دانشجویی به انتخابات به عنوان یک اتفاق مهم سیاسی نیست مثلاً با توجه به اقتضائات زمان، جریان دانشجویی یک زمان میگوید که، چون فضا از فضای آرمانها دور شده است پس من به انتخابات ورود مستقیم پیدا نمیکنم، اما به عنوان یک جریان بالاتر روی معیارها و ملاکها کار میکنم و سعی میکنم که نماینده گفتمان آرمان انقلاب اسلامی باشم یک زمانی هم ممکن است که فضا سیاه و سفید باشد به همین دلیل این امکان وجود دارد که جریان دانشجویی بگوید به صورت مصداقی در انتخابات ورود پیدا میکنم و جایگاه دانشگاهی من نیز تنزل پیدا نمیکند و به نظرم ایرادی به این نیست؛ البته مواردی از تفریط در انتخابات دیده ایم که جریان دانشجویی خود را در حد شاخه دانشجویی یک حزب سیاسی تنزل داده است خب چنین جریانی نمیتواند آرمانخواه باشد و یا به صورت جدی ادعای آرمانخواهی کند در مقابل هم جریاناتی به صورت افراطی عمل میکنند و با بستن فضا بدون ذکر هیچگونه دلیل روشنی میگویند که ما در انتخابات به صورت مصداقی ورود پیدا نمیکنیم در هر حال به طور جد معتقدم که جریان دانشجویی که خود را در سطح شاخه دانشجویی یک حزب تنزل میدهد آرمان خواه نیست، توجیه گر است و وارد پذیرش معادلات قدرت میشود.
از سوی دیگر هم نمیشود لزوما این رو نفی کرد که حتماً نمیشود به طور مصداقی عمل کرد مثلاً در سال ۸۸ یک دوقطبی کاملی بر سر یک سری از آرمانهای جدی کشور به وجود آمد خب آنجا قطعاً نوع تصمیم گیری فرق میکند.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما اینکه جنبش دانشجویی وارد معادلات قدرت نشود و فقط به دنبال آرمانخواهی و انتقاد کردن باشد خروجی این روند این نمیشود که جنبش دانشجویی به مجموعهای که در یک گوشه بنشیند و فقط نق بزند تبدیل نمیشود؟ این تحلیل شما ناشی از این است که معادلات را به معادلات جابجایی قدرت و انتقال قدرت محدود میکنید و میگویید که کل تغییرات و روندهای جامعه در این چارچوب است و خارج از آن هیچ معنایی وجود ندارد یعنی اینکه اگر تو نماینده مجلس بودی تمام است و میتوانی حرف بزنی، اما اگر نماینده مجلس نبودی پس هیچ کارهای و هیچ اثری نداری خب واقعیت جامعه این نیست مثلاً ما در کشور مسئله گفتمان به معنای گفتمانهای قالب و جاری را داریم که رهبر معظم انقلاب نیز تاکید میکنند تا جریانهای دانشجویی این گفتمانها را هدف قرار داده و گفتمانهای متناسب با گفتمان انقلاب را پرورش دهند و بر فضای عمومی قالب کنند تا ترویج گفتمان اتفاق بیفتد و این اعم از جریانها و معادلات حاکم در ساختار سیاسی کشور است پس جنبش دانشجویی میتواند از این مسیر اثربخش باشد. به عنوان نمونه در سال ۸۳ مسئله کارتون خوابی در معادلات قدرت نبود، اما همین مسئله که شاید از مسائل دست چندم عدالت بود بروز بیرونی داشت و اثرگذار بود و این یعنی اثر و توفیق و یعنی اینکه جنبش دانشجویی توانسته باعث شود که در آن زمان توجه دولت اصلاح طلب، شهرداری که در طیف مقابل دولت قرار داشت و کمیته امداد که به دست جناح راست سنتی بود را به مسئله کارتون خوابی جلب کند و آنها مجبور شوند که حرکت کنند و این خارج از چارچوب معادلات قدرت رقم خورد.
من نمیگویم تحلیل شما غیر واقعی است، اما میخواهم بگویم که ما در جامعهای هستیم که از طریق ایجاد مطالبه عمومی به وسیله جریانات اجتماعی هم میتوانیم مسائل را دنبال کنیم البته من این را نفی نمیکنم که جریان دانشجویی باید به معادلات قدرت توجه کند و نمیتواند هم نسبت به این معادلات منفعل باشد و کسی هم این جریان را به انفعال دعوت نمیکند در هر حال جنبش دانشجویی بایدمانندهمین قضیه شفافیت در انتخابات بر محور قدرت اثر بگذارد.
خبرگزاری دانشجو: شما میگویید که جنبش دانشجویی باید نسبت به معادلات سیاسی و محور قدرت اثر گذار باشد، اما در همین مثال ورود جنبش دانشجویی به قضایای شفافیت در انتخابات اتفاق خاصی نیفتاد نظرتان در این رابطه چیست؟ بحث اثرگذار بودن و اینکه یک اتفاقی بیافتد دو مفهوم مستقیم از هم هستند مثلاً در سال ۸۲ که جنبش عدالتخواه دانشجویی در زمان ریاست آیت الله شاهرودی میرفت مقابل قوه قضاییه و میگفت: باید با مفاسد اقتصادی برخورد شود و بعد آقای شاهرودی مصاحبه میکردند و میگفتند که اگر با مفاسد اقتصادی برخورد صورت گیرد فرار سرمایه اتفاق میافتد آیا آن وقت جنبش عدالتخواه دانشجویی خیلی کار بی فایده و بی خاصیتی کرده است؟ در صورتی که اینگونه نیست در واقع اثر این حرکتها زمانی نمایان میشود که نفر بعدی که به عنوان رئیس قوه قضاییه منصوب میشود فارغ از عمل و حداقل در بیان مسئله مبارزه با مفاسد اقتصادی به یکی از چند اولویت او تبدیل میشود در هر حال تاثیر و سنجش تاثیر یک مسئله پیچیده است، چون ما با جامعهای روبهرو هستیم که در آن مسئله تغییر یک مسئله زمان بر است. مثلاً ما از سال ۸۲ تا ۸۴ مسئله مذاکرات هستهای را داشتیم که جریان دانشجویی در این رابطه فعالیتهای بسیاری را انجام داد، اما سوال این است که آیا همان لحظه پاسخ فعالیتهای خود را میگیرد قطعاً اینگونه نبود بلکه دو سال زمان میبرد تا فعالیتها منجر به یک مطالبه عمومی شود تا جایی که کسانی میآیند و در مقابل جریان مذاکرات هستهای موضع میگیرند که یک پای اصلی حمایت از مذاکرات بودند و این اثر همان فعالیتهای جریان دانشجویی است، اما سوالی که وجود دارد این است که چرا جنبش دانشجویی از سال ۸۲ تا ۸۴ توانست اثرگذار باشد، ولی از ۹۲ تا ۹۶ نتوانست به نظر من پدیدههای مختلفی در این رابطه موثر بودند که برخی از این پدیدهها به درون جنبش دانشجویی و بخشی نیز به بیرون از این جنبش برمیگردد آنچه که من از درون جنبش دانشجویی میبینم یک فقر قابل توجه و ضعف جدی در تحلیل پدیده است معتقدم که در سال ۸۲ تا ۸۴ تحلیل جنبش دانشجویی تقریباً یک تحلیل دقیق و منطبق بر واقع بود و آن تحلیل هم این بود که یک جریان سیاسی میخواهد مذاکره کند و جنس مذاکره او هم از جنس پذیرش زیاده خواهیهای طرف مقابل است و این راه درست بر اساس مبانی انقلاب اسلامی نیست.
نکته مهم این است که جامعه هم نسبت به این تحلیل جنبش دانشجویی پذیرش داشت، اما در این دوره جنبش دانشجویی این ضعف تحلیلی را دارد که چرا ما یک بار دیگر پای میز مذاکره نشستیم به همین دلیل میخواستند موضوع را فقط در لایه سیاسی گذشته تحلیل کنند.
خبرگزاری دانشجو: اینکه میگویید جنبش دانشجویی در این دوره تحلیل درستی نداشته است آیا علتش این نیست که جنبش از مردم دور شده است؟ ما در سالهای گذشته این بحث که جنبش دانشجویی باید به مردم نزدیک باشد را مطرح کردیم و الان هم این مسئله موضوعیت دارد به گونهای که اگر جنبش دانشجویی با مردم ارتباط واقعی داشته باشد خیلی راحت جامعه را میفهمد البته غیر از این که جنبش دانشجویی باید این ارتباط را داشته باشد داشتن یک تحلیل هم مهم است.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما جنبش دانشجویی چه تفاوتی کرده که نمیتوانند خوب تحلیل کند؟ علت این که جنبش دانشجویی در این دوره نتوانسته است به یک تحلیل برسد این است که این جنبش نسبت به تحولات انقلاب در دهه چهارم یک تاخیر فاز دارد. رهبر معظم انقلاب دهه چهارم انقلاب را دهه پیشرفت و عدالت نامیدند که شاید بتوان گفت: نزدیکترین مفهوم به این مقوله کارآمدی، کشورداری و به یک معنا حکمرانی است، اما جمعبندی که من دارم این است که جنبش دانشجویی دیر متوجه داستان شد و به همین دلیل از یک سری اتفاقات عقب افتاد.
ببینید شروع جریان عدالت خواهی همراه با اعتراض به یک سری از مصادیق ضد عدالت بود، اما در این مسیر کم کم بحث میشد که چرا اصلاً باید مصادیق ضد عدالت وجود داشته باشد و چه میشود که این اتفاقات و مفاسد رخ میدهد؟ آیا نمیشود دست به اقداماتی زد که این اتفاقات نیفتد و آیا نمیشود بسترهای ایجاد فساد را از بین برد در هر حال جنبش دانشجویی در آن زمان به صورت طبیعی در این مسیر سیر میکرد که چرا باید در جامعه نابرابری باشد و این معلول چیست؟ آیا معلول یکسری ساختار اقتصادی و سیاستگذاری اقتصادی است و یا واقعاً به صورت اتفاقی رخ میدهند.
جمع بندی من این است که جنبش دانشجویی در دهه پیشرفت و عدالت دیر متوجه داستان شد و به همین دلیل از یک سری اتفاقات عقب افتاده البته الان اتفاقات خوبی افتاده و چند سال است که این فهم در جنبش دانشجویی ایجاد شده است که باید پدیدهها را درست فهم کنند البته هنوز خیلی جای کار دارد. الان در سالهایی هستیم که جنبش دانشجویی باید بفهمد ساز و کارهای حاکم بر کشور چگونه است و این ساز و کارها برای اینکه در راستای آرمانهای انقلاب عمل کنند باید چگونه تغییر نمایند و اینکه چه سازوکارهایی به دلیل عدم مفید بودن باید حذف شوند.
معتقدم که اگر مسئله عدالت برای جنبش دانشجویی مهم است مثلا باید مسئله بانک را نیز بفهمد و بفهمد که این ساختاری را که الان در حوزه بانک وجود دارد عدالت را محقق میکند یا ضد عدالت را توسعه میدهد و اگر این را بفهمند قطعاً متفاوت رفتار میکند و دیگر خود را مشغول یکسری مسائل حاشیهای نمیکند. به نظر من باید این فهم در جنبش دانشجویی به عنوان یک جنبش آوانگارد و پیشرو شکل بگیرد، ولی الان بین فهم جریان دانشجویی و اتفاقاتی که دارد میافتد تاخیر فاز داریم، اما در مجموع من فضا را امیدوارکننده میبینم مثلا همین فهم که جریانات سیاسی نمیتواند مسائل را برطرف کنند و از آنها ابی برای رفع مسائل اصلی انقلاب اسلامی گرم نمیشود خیلی مهم است.
خبرگزاری دانشجو: از نظر شما امروز اولویتهای جنبش دانشجویی چیست آیا جنبش به این اولویتها عمل میکند؟ ما الان در یک بازه زمانی مهم و تعیین کنندهای هستیم و داریم ریلهای آینده کشور را تعیین میکنیم با این وجود سوال این است که آیا ما به شعار پایه انقلاب اسلامی یعنی نه شرقی نه غربی به مفهوم استقلال قائل هستیم و یا اینکه میخواهیم در یک مدار دیگر حرکت کنیم البته وقتی که به مبانی و چشمه اصلی انقلاب اسلامی یعنی امام خمینی و رهبر معظم انقلاب و قانون اساسی نگاه میکنیم آنها راه نه شرقی و نه غربی را توصیه میکنند، اما فضای اقتضائات عملی و سیستم اداره کشور که نزدیک به ۱۰۰ درصد هم نفتی است دارد به سمت مداری غیر از مدار استقلال و نه شرقی نه غربی میرود و میگویند بالاخره ما در یک جاهای برای اینکه با دنیا ارتباط داشته باشیم و بتوانیم نفت بفروشیم و پول آن را بگیریم نمیتوانیم شعار نه شرقی نه غربی را بدهیم و البته در این عرصه ناکارآمدیها فسادها و آن چیزی هم که از قدیم محل اعتراض بوده اند به این ارابه کمک میکنند که به این سمت برود، اما اگر ما میخواهیم که این ارابه به این سمت نرود باید جمهوری اسلامی را بر اساس مبانی انقلاب اسلامی کارآمد کنیم، ولی برخیها این را نفی میکنند و میگویند جمهوری اسلامی هیچ تقدسی برای ما ندارد و باید آن را کنار بگذاریم و همین حرف باعث میشود تا در فرآیند کلی مسیر نه شرقی نه غربی محقق نشود درهرحال جمهوری اسلامی کالبد انقلاب اسلامی است و انقلاب اسلامی بدون این کالبد معنی و مفهومی ندارد این کالبد میتواند کارآمدتر شود، ولی اگر بمیرد و از بین برود انقلاب اسلامی هم از بین خواهد رفت با این وجود ما نمیتوانیم این تصور را داشته باشیم که انقلاب اسلامی را حفظ کنیم و در عین حال جمهوری اسلامی را هم نداشته باشیم و این یک انحراف فکری است که در بین برخی جریانهای فکری وجود دارند و به گونهای دارند قیام بر سیستم میکنند و این غلط است پس جریان دانشجویی باید این را خوب بفهمد. در هر حال ما در چارچوب انقلاب اسلامی قائل به اصلاح و کارآمدی هستیم و معتقدیم که نظام اسلامی باید حفظ شود البته حفظ این نظام به معنای حفظ وضع موجود و توجیه کردن نیست بلکه به این معناست که این چارچوب باید کارآمدتر شود و اگر این اتفاق نیفتد یعنی داریم همان خواسته آمریکا را دنبال میکنیم.
جریان دانشجویی باید این فهم را به دست بیاورد که الان یک جریان میخواهد کشور را به سمت تمدن اسلامی هدایت کند و یک جریان هم با اینکه هیچ تابلوی ندارد میخواهد کشور را به سمتی غیر از استقلال ببرد امروز دعوای این جریان صرفا یک دعوای سیاسی نیست بلکه یک دعوای کاملا اجتماعی، حکمرانی و کشورداری است مثلاً میگویند اقتصاد را هیچ طوری نمیتوان اداره کرد با این وجود وقتی که این حرف را میزنند اگر جنبش دانشجویی نتواند این را بفهمد که آیا این حرف درست است یا غلط و بعد نتواند متقابلاً حرفه تبیینی و درست بزند خب معلوم است که جریان غیر از نه شرقی نه غربی اجتماع را به سمت خود می کشد.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما این که جریان دانشجویی در مقابل جریان مخالف انقلاب اسلامی حرفی ندارد به دلیل نیست که تنبل شده و یا اینکه اصلاً حرفی گفتن وجود ندارد در حالی که این جنبش رهبران فکری همچون شهید بهشتی را دارد؟بحثی که وجود دارد این است که ما نمیتوانیم بار تمام مشکلات کشور را روی جنبش دانشجویی بیاندازیم و حرف من هم این است که چرا وزن به این سنگینی را انتظار داریم جنبش دانشجویی بلند کند اما سوال اینجاست که به جای جنبش دانشجویی چه کسی میتواند این وزنه را بلند کند؟ در پاسخ من میگویم فقط جنبش دانشجویی و اگر دقیقتر بخواهم بگویم دانشجو و طلبه هستند که میتوانند این وزنه را بردارند، چون اینجا جایی است که دانشجو و طلبه ذهنش برای فکر کردن باز است و مسئله اول هم مسئله فکری است و آن ناتوانی در جنبش دانشجویی که به آن اشاره کردم نیز ریشه فکری دارد با این وجود ابتدا باید این ریشه فکری برطرف شود و آن توانایی به وجود بیاید.
در ابتدای جنگ جریان کلاسیک میخواست جنگ را در قالب ارتش و به صورت سنتی اداره کنند و معادله اش نیز این بود که زمین بدهیم تا زمان بخریم، اما آن جریانی که مقابل این جریان ایستاد اتفاقاً اکثراً دانشجو بودند و حرف آنها نیز این بود که اگر ما تکنیکهای نظامی را نمیدانیم، اما قائل به این هستیم که مبانی انقلاب مسیری را که جریان کلاسیک در پیش گرفته است را نمیپسندد و به همین دلیل بود که این جریان با اعتقاد به مبانی و امام خمینی(ره) به خط زدند و اتفاقاً هم در طول مسیر اثبات شد که حرف آنها درست بوده است با این وجود من اعتقاد دارم که جریان دانشجویی میتواند پرچمدار باشد و در این قضیه هم مبانی و خیلی از مفاهیم وجود دارند، اما جنبش دانشجویی این مبانی راه هنوز جدی نگرفته است، ولی خیز این جنبش مثبت است اگرچه هنوز جای کار وجود دارد.
برآورد من این است که جنبش دانشجویی خیلی بیشتر از نخبگان تصمیمگیر در کشور میفهمد بهگونهای که الان فهمی که یک فعال دانشجویی از موضوع بانک دارد چندین برابر یک نماینده مجلس است.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما جنبش دانشجویی خودش باید به تولید گفتمان در جامعه بپردازد یا گفتمانها در جامعه وجود دارند؟گفتمانها در جامعه وجود دارند مثلا مفاهیم اصلی مانند اقتصاد مقاومتی با زیر شاخههای آن تولید شده، ولی اینها باید باز تولید شوند.
من از آن دسته آدمهایی هستم که اعتقادی به وجود خلاء دانشی در کشور ندارند مثلاً ما میفهمیم که بانک باید اصلاح شود و در اختیار تولید کشور قرار بگیرد با این وجود ما برای تحقق این مهم مسئله دانشی نداریم بلکه مسئله اراده جمعی است و لذا باید یک مطالبه عمومی شکل بگیرد. مثلاً قضیه وام ازدواج را که نسبت به مسائل بانکی کشور مسئله کوچکی است جریان دانشجویی با کمک جریان نخبگانی پیش برد در واقع جریان نخبگانی در این رابطه به تولید فکر پرداخت و جنبش دانشجویی آن را دنبال کرد در هر حال من قائل به این هستم که برای تولید فکر نباید از جریان دانشجویی انتظار داشته باشیم، چون این کار نخبگان است، اما اینکه آن فکر استمرار پیدا کند و بازتولید شود و در رابطه با آن پیگیری صورت بگیرد این کار جنبش دانشجویی است در هرحال جریانی که امروز میتوانیم در حوزه کشورداری به آن امید داشتم همین جنبش دانشجویی است و این پتانسیل هم در آن وجود دارد به گونهای که رهبر معظم انقلاب همواره مهمترین مسائل در سطح نظام اسلامی و تمدن اسلامی را در فضای دانشجویی و جوانان مطرح میکنند.
خبرگزاری دانشجو: انتقادی که به تشکلهای دانشجویی وارد است این است که نمیتوانند با مردم به خوبی ارتباط برقرار کنند به نظر شما علت این مسئله چیست؟ من بحث ارتباط جنبش دانشجویی با مردم را یک ضرورت میدانم، چون اینها دو مسیر جدا از هم نیستند معتقدم جنبش دانشجویی باید خوب تحلیل کند که در جامعه چه اتفاق میافتد و مردم چه خواستهها و مطالباتی دارند. اگر جنبش دانشجویی مطالبات مردم را دنبال کند عملاً دارد اقتصاد مقاومتی را دنبال میکند مثلاً اشتغال یکی از مطالبات مردم است با این وجود اگر بخواهیم شغل را گسترش دهیم باید تولید و درون زایی اقتصاد را تقویت کنیم و جلوی واردات را بگیریم و به دنبال بازار خارجی باشیم و این حرکت در مسیر اقتصاد مقاومتی است در واقع عدالت با مردم عجین شده است و به نوعی مردمی بودن مساوی با دنبال عدالت بودن است و عدالت هم همین است یعنی ما بتوانیم سهم مردم را از سیستم بگیریم. جریان دانشجویی اگر میخواهد بفهمد چه چیزی نیاز است باید با مردم ارتباط بگیرد.به عنوان مثال بحثی را که بچههای جنبش عدالتخواه دانشجویی پیگیری کردند و بحث خیلی خوبی هم بود اصل ۸ قانون اساسی در خصوص نقش مردم در نظارت بر امور کشور بود بالاخره این بدنه و ارابه نفتی اداره کشور که دوست دارد خودش را غرق کند تنها نظارت و حضور مردم است که میتواند آن را مهار نماید و البته جریان دانشجویی میتواند این مسئله را فعال کند. معتقدم که باید یک رفت و آمد بسیار جدی بین فضای دانشجویی و مردم وجود داشته باشد، ولی در شیوه اجرا و اینکه چگونه این قضیه محقق شود هنوز پختگی لازم ایجاد نشده است.
من چند کاری را که در این چند سال توسط جنبش دانشجویی اتفاق افتاده خیلی مثبت میبینم مثلاً جریان مطالبه حق مسکن یک ارتباط کاملا عینی بین جنبش عدالتخواه دانشجویی و متقاضیان مسکن مهر ایجاد کرد به گونهای که وقتی محمد جواد جلال فرد دبیر کمیته حق مسکن جنبش عدالتخواه دانشجویی از دنیا رفت بسیاری از آدمهای معمولی که صرف اتفاقاتی که در قضیه مسکن با این مرحوم برای آنها پیش آمده بود در مراسم ترحیمش شرکت کرده بودند و خیلیها باورشان نمیشود این آدمهای معمولی به خاطر قضیه مسکن با این مرحوم ارتباط گرفته اند. بحثی که وجود دارد این است که ارتباط با مردم ویترین نیست که برویم در کنار آنها بایستیم و یک عکس هم بگیریم بلکه باید مسئله واقعی مردم را پیگیری کنیم و اگر این اتفاق بیفتد آن وقت ارتباط با مردم محقق میشود در هر حال اگر مسئله وجود نداشته باشد یک ارتباط ویترینی و سرکاری شکل میگیرد. معتقدم جنبش دانشجویی باید فهم درستی از مسئله مردم داشته باشد و امروز نیز یکی از مسائل مردم همین مسائل اقتصادی هستند.
خبرگزاری دانشجو: آیا به نظر شما اگر مجموعه دانشجویی نتوانسته باشد با مردم ارتباط بگیرد معنی اش این است که اولویتها و دغدغههای این مجموعه دغدغههای مردم نبوده است؟اگر دغدغههای مردم دغدغههای یک مجموعه دانشجویی باشد قاعدتاً این مجموعه باید برود و دغدغههای مردم را شناسایی کند و به نظرم اگر اینگونه نباشد حرف شما حرف قابل قبولی است.
خبرگزاری دانشجو: چرا باید جنبش دانشجویی به وضعیتی دچار شود که دغدغههای مردم دغدغه بخشی از بدنه آن نباشد؟به نظرم وقتی که مبانی، مبانی اصلی انقلاب اسلامی و سرچشمه آن اندیشه های امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب باشد این وضع نباید اتفاق بیفتد.
خبرگزاری دانشجو: آیا انتقادی به روشهای جنبش دانشجویی در ارتباط با مردم وارد می دانید؟
معتقدم فهم مسئله و اینکه چه مسئله ای را باید دنبال کرد نسبت به نوع قالب و روش اولی تر است در واقع در طول مسیر می توان متوجه شد که کدام قالب بیشترین و کمترین اثر را دارد. در هر حال قالب های متنوعی وجود دارد که جریان دانشجویی باید آنها را پیدا کند و به کار بگیرد.
در آن یک سالی که من دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی بودم مسائل مربوط به شورای عالی انقلاب فرهنگی، سلامت و دانشجوی پولی را دنبال می کردیم. ما در این رابطه اول مسئله را می دیدیم و بعد می گفتیم که که اگر قرار است که اتفاقی در آن مورد بیفتد باید چگونه سر و صدا کنیم. در آن زمان در کنار روشهای رسانه های و انتشار نامه و بیانیه یکی از روشهای ما برگزاری تجمع بود به گونه ای که تجمع را برگزار کردیم. مثلا یکی از تجمعات ما در مقابل وزارت بهداشت برگزار شد که همزمان با آن از کارهای هنری بهره بردیم تا مفهوم راحت تر به مخاطب منتقل شود.