مسئول اسبق بسیج دانشجویی دانشگاه نهران گفت: در واقع بیانیه نوشتن اقتضای دهه ۷۰ و دوران اصلاحات بوده و الان ورود به فضای اجتماعی اقتضای این زمان است.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محسن عبدالعلیپور، اهمیت جنبش دانشجویی یا بهتر است بگوییم در زمانه فعلی تشکلهای دانشجویی در ساختار کلی نظام اسلامی و نقش راهبردی آن در پیشبرد اهداف انقلاب بر کسی پوشیده نیست. در سالیان متمادی جنبش همواره با نقاط قوت و ضعفی همراه بوده که تاثیرات آن بلافاصله در بدنه جامعه ایرانی خودش را نشان داده است. آیا جنبش دانشجویی توانسته به اهداف اولیه خود دست یابد؟ امروزه ما در مرحله جنبش قرار داریم یا تشکل؟ چگونگی رابطه جنبش دانشجویی و قدرت و بسیاری از این دست سوالات ما را بر آن داشت تا در برنامه «خط کش» به گفتوگویی صریح و بیپرده با فعالین گذشته و حال جنبش دانشجویی بنشینیم. مهمان این هفته ما در تحریریه خبرگزاری دانشجو محسن میرحاجی از ادوار بسیج دانشجویی به نقد جنبش دانشجویی پرداخته است که در ادامه بخش دوم این گفتگو را میخوانیم.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما جنبش دانشجویی در گذشته توسط مجموعههایی مثل سپاه، سازمان بسیج و نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها که از آرمانخواهی و آزادیخواهی حفاظت میکردند بیشتر مورد حمایت قرار نمیگرفت؟ نه، اینطور نبوده مگر بچههای جنبش دانشجویی تا به حال دادگاه و زندان نرفته اند؟ بنده هنوز یکی از پرونده هایم بعد از گذشت چهار سال مفتوح است و به خاطر پرونده زمین خواری یکی از نهادها به دادگاه میروم یا به خاطر شکایت سید حسن خمینی به پرداخت ۸۵۰ هزار تومان و شش ماه تعلیق محکوم شده ام. از طرفی یکی از دوستان ما هم به دو سال حبس محکوم شده است. سوال من این است که مگر به خاطر کرسنت دادگاه بچههای ما را احضار نکرد؟ به خاطر همین قضیه یکی از دوستان چندین جلسه به طور مفصل دادگاه رفت.
ببینید ما یک زمانی به خاطر انتشار فرمان هشت مادهای رهبر معظم انقلاب در نشریه بسیج دانشجویی توسط دادستان احضار شدیم دادستان به ما گفت: "این چرت و پرتها چیه تو این نشریتون نوشتید، شما از چه جایگاهی این حرفها را میزنید و این مزخرفات را میگویید اگر یک بار دیگر از این مطالب چاب کنید شما را به زندان میفرستم" جالب اینجاست که ما فقط اسم رهبر انقلاب را ننوشته بودیم با این وجود معلوم بود که دادستان حتی یک بار هم فرمان هشت مادهای رهبر انقلاب را نخوانده بود.
واقعیت این است که پیش از این هم کسی از جنبش دانشجویی حمایتی نکرده و ما غیر از خدا کسی را نداشتیم. با این وجود ما یک هدف و آرمان داشتیم و برای آن میجنگیدیم و به آن ایمان داشتیم. معتقدم که اگر جنبش دانشجویی را مصلح اجتماعی میدانیم و به آرمان و هدف آن ایمان داریم باید به خاطر آن بجنگیم و همین مسئله از خودگذشتگی میخواهد و شاید موجب خراب شدن آینده فرد هم شود کما اینکه این اتفاق هم میافتد و برچسب خوردن هم دارد.
در رابطه حمایت نهادهایی مثل سپاه و بسیج از تشکلهای دانشجویی بدیهی است که بسیج دانشجویی با سپاه ارتباط دارد، ولی در طول چند سالی که بنده در جنبش دانشجویی مسئولیت داشتم هیچ حمایتی از جانب سپاه ندیده ام و اتفاقا رویه درست هم همین است در هر حال ما خودمان در مواردی مانند طرح سربازی اجباری، سهمیه بسیجیان و مواضع فرمانده سپاه در مورد برجام چندین باراز سپاه انتقاد جدی کرده ایم.
به نظر من اگر جنبش دانشجویی تصمیم بگیرد کاری را انجام دهد هر مقام مسئولی هم بیاید آن را اجرا میکنند مثلا ما در بسیج دانشجویی هشت دانشگاه بزرگ تهران تصمیم گرفتیم که برنامهای را برگزار کنیم که همه با برگزاری آن مخالف بودند، اما آن را برگزار کردیم.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما دستورات بالا به پایین تا چه حد بر روی عملکرد جنبش دانشجویی تاثیرگذار بوده است؟ من هیچ وقت نمیتوانم بپذیرم که بچههای جنبش دانشجویی دستوری عمل میکنند. البته کارهای امروز جنبش دانشجویی همان کارهایی است که در دهه ۷۰ هم انجام میشده و نوآوری ندارند.
معتقدم که جنبش دانشجویی هیچ ابلاغی را نمیپذیرد، چون هنوز روحیه آزادیخواهی و آزادی طلبی در بچههای جنبش دانشجویی زنده است به همین دلیل به صورت دستوری کاری را انجام نمیدهند. البته قبول دارم که رسانهها به بچهها جهت میدهند و بچهها تحلیلهای آدمهای خاص انقلابی را میخوانند و به آنها عمل میکنند که به نظر این مسائل موجب ضعف جنبش دانشجویی شده اند.
متاسفانه گاهی اوقات مباحث جنبش دانشجویی تقلیلی میشود مثلا فکر میکنند که پیروزی جریان انقلابی انتهای آرمان ماست در حالی که انتهای آرمان ما تمدن اسلامی است.
به نظر من بچههای جنبش دانشجویی باید ارتباط خود را با مردم تقویت و با آنها در کوچه و بازار ارتباط برقرار کنند، چون این ارتباط مردمی کم شده است؛ البته جدیدا میبینیم که کارهای خوبی انجام میشود مثلا بچه در بازار با مردم حرف میزنند این مهمترین کار است. در هر حال نباید بین نیروهای انقلابی و تشکلهای دانشجویی با مردم فاصلهای ایجاد شود.
معتقدم که مسئول یک تشکل مانند بسیج دانشجویی باید مرجع دانشجویان باشد مثلا اگر دانشجویان مشکل غذا و خوابگاه دارند باید آن مشکل را با مسئول بسیج مطرح کنند حتی اگر کارمند دانشگاه هم مشکلی دارد باید بیاید و آن را با مسئول بسیج درمیان بگذارد با این وجود نباید انفکاکی بین شهروندانی که در جامعه دانشگاهی حضور دارند با تشکل دانشجویی وجود داشته باشد اگر تشکل دانشجویی به این موقعیت دست یابد معنی اش این است که توانسته ایم دانشگاه را مدیریت کنیم و اثرگذار باشیم و بتوانیم حرف خود را در دانشگاه بزنیم. اما الان تشکلهای دانشجویی چنین نیستند.
نکته دیگر اینکه تشکلهای دانشجویی باید دعواها را کنار بگذارند آن وقت میتوانند موفق باشند.
خبرگزاری دانشجو: اصلاح ساختار فعلی تشکلهای دانشجویی را چقدر لازم میدانید؟ در این رابطه یک بحث ساختاری وجود دارد. معتقدم که اگر افراد اهداف خود را بشناسند و اثرگذاری خود را بدانند و از طرفی بخواهند برای آرمانها هزینه بدهند دیگر مهم نیست که نام تشکل بسیج دانشجویی باشد یا جامعه اسلامی دانشجویان و یا قرارگاه یا معاونت در هر حال این مجموعه با هر عنوانی کار خودش را انجام میدهد. با این وجود باید این ساختارها را از ذهن خود کنار بگذاریم و تشکیلات را حفظ کنیم.
نکته دیگر اینکه من نیز به روز رسانی ساختار تشکل را مشروط بر حفظ محتوا و آرمان فعلی قبول دارم تا تشکل بتواند جوابگوی نیاز فعلی جامعه باشد. اما قسمتی از این دعواها را که ساختار باید چگونه باشد و یا ۲ سال زمان برای اصلاح آن صرف کنند قبول ندارم.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما اینکه جنبش دانشجویی تلاش کند تا مشابه جنبش دانشجویی دهه ۶۰ باشد رویه درستی است و یا اینکه این جنبش باید نقش خود را متناسب با ضرورتهای روز جامعه ایفاء کند؟ جنبش دانشجویی در گذشته بنابر اقتضائات زمان خود خوب عمل کرد و توانست به قله برسد با این وجود لازم نیست که جنبش دانشجویی امروز همان کارها را تکرار کند به نظر من اگر جنبش دانشجویی الان نیز متناسب با اقتضائات زمان عملکرد کند و هزینه ایستادگی بر آرمانها را نیز بپردازد بار دیگر میتواند به قله برسد. واقعیت این است که جنبش دانشجویی در گذشته فرزند زمان خود بوده و بر اساس اقتضائات و متدولوژی متناسب با آن دوران عمل کرده و خیلی هم موفق بوده است.
خبرگزاری دانشجو: در مقایسه با فعالیتهای سیاسی و بیانیه نوشتن پرداختن به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی تا چه حد میتواند در رساندن جنبش دانشجویی به نقطه اوج موثر باشد؟ بنده اساس کار را پرداختن به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی میدانم. به نظر من پرداختن به سیاست و بیانیه نوشتن کارکرد خود را از دست داده و متناسب با اقتضائات این زمان نیست. در واقع بیانیه نوشتن اقتضای دهه ۷۰ و دوران اصلاحات بوده و الان ورود به فضای اجتماعی اقتضای این زمان است و کارکرد دارد. با این وجود جنبش دانشجویی باید قالب موجود را بشکند و وارد فضای اجتماعی و مردمی شود. در همین راستا شاید یکی از موثرترین قالبهایی که الان شاهد آن هستیم جنبشهای خدمت رسانی و دانشجویی هستند که ضرورت دارد با قالبهای نو ارائه شوند. مثلا چه اشکالی دارد تمام دانشجویانی که در دانشگاههای برتر کشور تحصیل میکنند نهضت کمک به درس مستضعفین جنوب شهر را شکل دهند و در کنار آن با مردم ارتباط برقرار کنند.
یکی از فعالیتهایی که در دوران فعالیتهای دانشجویی در دانشگاه تهران با شهرداری شروع کردیم این بود که غذای موجود در سلفهای دانشگاه را جمع آوری و آنها را در جنوب شهر توزیع میکردیم که به نظر خودم یکی از موثرترین کارهایی که در دوران فعالیتم انجام دادم همین کار بود.
مهمترین عاملی که میتواند اعتماد نسبت به جنبش دانشجویی را برگرداند زندگی کردن در بین مردم و کمک کردن به آنهاست. جنبش دانشجویی در دورانهایی مرجع مردم بوده است به گونهای که مردم در نماز جمعهها میآمدند و نشریههای دانشجویی را میگرفتند تا بفهمند چه خبر است، اما الان جنبش دانشجویی در این بعد ضعیف شده است.
خبرگزاری دانشجو: با توجه به اظهارت شما آیا جنبش دانشجویی در حال تبدیل شدن به یک طبقه اجتماعی است؟ بنده معتقدم جنبش دانشجویی در حال تبدیل شدن به یک جریان در کنار دیگر جریانات اجتماعی است که سطح اثرگذاری هر کدام بالا و پایین دارد و مهم است. در هر حال اگر جنبش دانشجویی بین مردم برود و به اصل خودش برگردد شاید دوباره به جنبش و آن چیزی که باید باشد تبدیل شود.
جنبش باید پیشران اجتماعی باشد و مردم را گرد خودش جمع کند با این وجود دانشجویان و فضاهای دانشجویی این قابلیت را دارند، اما باید به میان مردم بروند.
خبرگزاری دانشجو: تحلیل شما از نامهای که ادوار جنبش دانشجویی در حمایت از احمدی نژاد نوشتند، چیست؟ به نظر من اگر کسی در گذشته مسئولیتی داشته الان دیگر نمیتواند خود را با آن زمان بسنجد، با این وجود معتقدم کسانی که این نامه را نوشتند به نوعی از مسئولیت سابق خود سوء استفاده کردند البته این افراد هم به غیر از یکی دو نفر در جنبش دانشجویی خیلی افراد تاثیرگذاری نبودند.
مهمتر و عزیزتر از همه چیز برای ما اسلام و انقلاب و محتوای آرمان اسلامی است که برای آن جنگیده ایم و حاضر نیستیم آن را با هیچ چیز عوض کنیم. متاسفانه دوستانی که این نامه را نوشتند دچار انحراف و بازیچه افراد خاصی شدند و به خاطر اشخاصی که در جمهوری اسلامی ثابت نیستند و میآیند میروند در جهت زدن ریشه محتوای اصلی که همه حاضریم برای آنها جانفشانی کنیم گام برداشتند اگر چه کار خاصی هم نمیتوانند انجام دهند، چون ریشههای انقلاب به قدری محکم است که اینگونه اقدامات آسیب جدی به آن وارد نمیکند.
برای من خیلی جالب است که یکی از امضاء کنندگان این نامه همیشه میگفت: ما نباید پیاده نظام احزاب شویم و نباید تشکلهای دانشجویی را زیر کد آدمها بیاوریم. همین افراد زمانی که ما شخصیتهایی مانند قالیباف و جلیلی را به دانشگاه دعوت میکردیم به شدت به ما حمله میکردند که شما بسیج را به بستری برای تبلیغ احزاب تبدیل کرده اید. با این وجود برای من خیلی جای تعجب است که چطور این افراد تمام گفتمان انقلاب اسلامی و سابقه ناچیز خودشان را زیر کد آقای احمدی نژاد میبرند.
این افراد اگر با شخصیت حقیقی اقدام به حمایت میکردند خیلی مهم نبود، ولی با این کار خود سابقه یک تشکل را که شاید یک هزارم درصد آن هم نباشند زیر کد یک شخص بردند و برای مطالبات این آدم خودشان را هزینه کردند البته اینکه خودشان را خرج میکنند مهم نیست مهم این است که آنها میخواستند تشکلی به عظمت بسیج دانشجویی را خرج کنند. بسیج دانشجویی آنقدر تشکل بزرگی است که بنده و دهها نفر دیگر هم نمیتوانیم در رابطه با عظمت آن حرفی بزنیم. با این وجود کسانی که آن نامه را نوشتند مانند کف روی آب هستند.
معتقدم که آدمها و محتوای نامه حمایت از احمدی نژاد به سمت و جهت خاصی بود. بنده هیچ وقت نافع دغدغههای آدمها نیستم و ما هم حاضریم که برای درست شدن و اصلاح خیلی از انتقادها را مطرح و زیر خیلی از نامهها را امضاء کنیم کما اینکه این کار را هم کرده ایم؛ البته مهمترین مسئله قصد و نیت آدمها است با این وجود مشکل ما با آن نامه حمله به رهبر معظم انقلاب و حمایت از آدمی است که اصلا ارزش آن را ندارد و خیلی زودتر از اینها اثبات کرده که چگونه آدمی است. ما هم قبول داریم که خیلی از ضعفها و مسائل وجود دارند کما اینکه رهبر معظم انقلاب نیز خودشان بزرگترین منتقد هستند و در هر سخنرانی هم انتقاد میکنند و هم تشر میزنند با این وجود با تبیعت از ایشان ما هم همینطور هستیم و اصلا اساس جنبش دانشجویی این است که برای اصلاح کمک کند.
خبرگزاری دانشجو: صرف نظر از محتوای نامه با توجه به بحث شما در مورد اصلاح اگر عدهای به این نتیجه رسیده باشند که اصلاحی صورت نمیگیرد آن وقت تکلیف چیست؟ من این را قبول ندارم، چون گفتمان انقلاب اسلامی آنقدر بزرگ و بالنده است و آنقدر از درون خود زایایی و بازیابی دارد که ما میتوانیم مسیر را اصلاح کنیم. سوال من این است که آیا جمهوری اسلامی نسبت به گذشته در ابعاد مختلف پیشرفتی داشته یا نه؟ واقعیت این است که ما با وجود تمام فشارهای بین المللی توانسته ایم که در زمینههای مختلف موفق باشیم. مهمترین نکته این است که آدمها باید به خودشان اعتقاد داشته باشند و در هر کجا که هستند کار خود را مهمترین کار تلقی کنند و آن را انجام دهند. من خیلی اوقات این حس ناامیدی در جامعه را نمیفهم یعنی ما ناامیدیم در حالی که وظیفه خود را به درستی انجام نمیدهیم و دیگران هم مثل ما به وظیفه اشان عمل نمیکنند در نتیجه کل سیستم خراب میشود.
در هر حال پیش بینی من از آینده انقلاب این است که ما میتوانیم موفق باشیم و خیلی از کارهای بزرگ را انجام دهیم کما اینکه تاکنون این کار را کرده ایم بگونهای که الان تنها کشوری هستیم که توانسته ایم در مقابل قدرتها بایستیم و با دست خالی منطقه را بگیریم و از طرفی در داخل کشور هم سطح رفاه خوبی را ایجاد کنیم. با این وجود سوال این است که آیا رفاه موجود در دهه ۶۰ و ۷۰ هم وجود داشته است؟ در هر حال ضعفهای موجود جبران پذیر و قابل مدیریت هستند اگر چه بعضا دچار سوء مدیریت میشویم.
همانطور که اشاره شد بنده ناامیدی و شکست و اینکه همه چیزدارد تمام میشود را قبول ندارم و اتفاقا مشکل من هم با نامه حمایت از احمدی نژاد بر سر همین مسئله است من با اینکه میگویند اگر فلانی نباشد همه چیز تمام است مشکل دارم.
معتقدم که اگر کارها به دست نسل جوان سپرده شود اتفاقات خیلی خوبی رقم میخورد شاید بزرگترین مشکل ما هم مدیریت پیرمردها و سابقین و آدمهایی است که هنوز برخیها به آنها امید دارند؛ از این رو باید خودمان وارد کار شویم و این افراد را حذف کنیم.
البته مسئلهای که وجود دارد این است که وقتی به جوانان هم اعتماد میشود و کار را به دست آنها میسپارند بعضا حسادتها و نگاههای بخیلانه آنها را دچار حاشیه و دست انداز میکند مثلا الان یک مدیر جوان در صدا و سیما منصوب شده است، ولی شاهدیم که چقدر او را اذیت میکنند و چقدر به او انتقاد میشود.
به نظر من واجبترین مسئله در نظام که نیازمند مطالبه گری و نامه نوشتن است تغییر نسل مدیریتی و تحمل این تغییر نسل است. چالشی که با آن مواجه ایم این است که پیرمردها مدیر و جوانان مشاور هستند در حالی که اصل و اساس این است که جوانان مدیر و پیرمردها مشاور باشند.
خبرگزاری دانشجو: برخیها معتقدند که اگر جوانان میخواهند وارد عرصه مدیریتی و تصمیم گیری کشور شوند راه حلش این است که مثلا فعالان تشکلی لیست انتخاباتی برای ورود به مجلس ارائه کنند نظر و راهکار شما در این رابطه چیست؟ مشکل این است که وقتی ما دارای یک جنبش دانشجویی ضعیف هستیم خب مجبور میشویم که به لیست سیاسیون هم رای بدهیم. با این وجود جنبش دانشجویی نمیتوان برای ورود به میدان لیست انتخاباتی ارائه کند. در هر حال تا وقتی که جوانان همینطور بنشینند پیرمردها دست از قدرت برنمی دارند و کسی هم تماس نمیگیرد تا به آنها پست مدیریتی پیشنهاد دهد معتقدم جوانان باید خودشان را بر سیستم تحمیل کنند تا بتوانند در عرصه مدیریتی نقش آفرینی کنند.