گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-محمدصالح سلطانی*؛
یک) امروز اول مرداد است. روزی که برای نظام آموزش عالی ایران میتوانست روزی معمولی باشد. یک روز داغ تابستانی در میانه تعطیلات دانشگاهها. امروز اما، در تاریخ آموزش عالی کشور، ثبت میشود. اول مرداد 1397، برای همیشه، با تصویر مرد فراموشنشدنی فیزیک و فلسفه ایران، در یادها خواهد ماند. مردی که شاید برای آخرین بار، درِ اتاقش در گروه فلسفه علم دانشگاه شریف را خواهد بست و خواهد رفت. میرود تا «بازنشسته» شود. بازنشستگی که البته میدانید، مودبانهی «برو به سلامت» است. مودبانهی «بفرمایید، دیگر به شما نیازی نداریم»، مودبانهی « حضورتان اینجا زیادی است و جای دیگران را تنگ کرده». بازنشستگی در خود همه این معانی را دارد و درباره یک استاد ممتاز، درباره یک چهره ماندگار علمی، درباره مردی که استثنا باشد، معانی استثنایی دیگری هم خواهد داشت. «دکتر مهدی گلشنی»، چهره دوستداشتنی، محبوب و خاطرهانگیز دانشگاه صنعتی شریف، یکی از معدود اساتید ممتاز این دانشگاه و تمام دانشگاههای کشور، از صبح امروز بازنشسته شده و شریف او را-در قامت یک استاد فعال- از دست خواهد داد. در حالی که برخی اساتید مسنتر و در آستانهی بازنشستگیترِ شریف، هنوز در اتاقهایشان هستند و هنوز بسیار بیش از یک استاد بازنشسته تدریس میکنند و هنوز کسی درِ خروجی را نشانشان نداده.
دو) نام «مهدی گلشنی» را اولینبار کجا شنیدیم؟ احتمالاً جایی در میانه سالهای دبیرستان. وقتی آرامآرام با فیزیک آشنا میشدیم. شاید هم در روزهای پر از سوالِ دوران بلوغ، وقتی از نسبت علم تجربی و دین میپرسیدیم و معلمها، گاهی نام او را میآوردند و گاهی-هرچند کم- از تالیفاتش مثال میزدند. گلشنی را با «علم و دین» میشناسیم. یکی از آن معدود استادهایی که دلِ بچهمسلمانهای آکادمیرفته را قرص میکنند. یکی از آنها که هم «علم» را و هم «دین» را با پوست و گوشت و استخوان شناخته و خاطرجمع میگوید تضادی بین دین و علم، دین و عقل، دین و تجربه نیست. گلشنی از آنهایی است که با نظریاتش و با کتابهایش، هم مانع فروپاشی ذهنِ پر از تردید فیزیک و فلسفه خواندههای مذهبی میشود و هم از سنگر دین در مقابل دانشمندان عصر جدید، دفاع میکند. درست بر خلاف آن شاگرد هتاک و بیادبش. همان که امروز تفکرات نزدیک به الحاد و عقاید مسمومش، شهرهی شریفیهاست. همان که احتمالاً از امروز، نفس راحتی میکشد، نگاه پر از تحقیری به اتاق متروک گلشنی در دانشکده فیزیک میاندازد و به دانشگاه بدون گلشنی و خالی از گلشنیها فکر میکند. شاگرد هتاک و بیادب، احتمالاً امروز خوشحالترین آدم دنیاست. درست بر خلاف ما، و همهی آنهایی که بودن گلشنی در شریف، حالشان را خوب میکرد.
سه) گلشنی چه میگوید؟ آیا با «مقاله نوشتن» و معیارهای رشد و ارتقای اساتید مخالف است؟ نه. آیا با درآمدزایی دانشگاهها مخالف است؟ نه. آیا انتظار دارد دانشگاه صنعتی شریف، تمام همت و تلاش خود را به علوم پایه و انسانی معطوف کند؟ نه. رسانههای مخالف گلشنی اما میخواهند چنین تصویری از او بسازند. تصویر استادی بیانعطاف، فرتوت و ناکارآمد که اقتضائات زمانه جدید و دانشگاه نسل سوم را نمیشناسد و برای همین باید برود. گلشنی اما فقط دستش را بالا برده و جایی دورتر را نشانمان داده. برایمان از ارزشهایی والاتر صحبت کرده. میخواهد انسانیت و اخلاق را از دل علم تکنولوژیزدهی امروز بیرون بکشد. نه دشمن مقاله است و نه مخالف کارآفرینی. او روایت دیگری از «ارزشها» دارد و میخواهد آن روایت اصیل را فراموش نکنیم.
چهار) عمل به قانون، همیشه و همهجا یک ارزش به حساب میآید اما در جایی که قانون، سکوت کرده یا اختیار انتخاب بین دو عمل را به مجری قانون سپرده، این انتخاب آدمهاست که ارزشها را میسازد. رئیس دانشگاه شریف، در مواجهه با مساله بازنشستگی دکتر مهدی گلشنی، مختار بود و میتوانست زمینه را برای تداوم فعالیت او در دانشگاه شریف فراهم کند. اما این کار را نکرده. محمود فتوحی اما، ضد قهرمان این ماجرا نیست. دستاوردهای ارزنده او در دوران مدیریتش بر دانشگاه شریف را هیچ شریفی منصفی نمیتواند انکار کند. فتوحی حتما برای بازنشستهکردن گلشنی استدلالهایی دارد و این اتفاق را به نفع دانشگاه شریف میداند، اما چرا این استدلالها نمیتواند بدنه دانشجویان شریفی را قانع کند؟ چرا 90 درصد شرکتکنندگان در یک نظرسنجی تلگرامی معتقدند اعلام حکم بازنشستگی گلشنی ربط مستقیمی به انتقادات اخیر او دارد؟ چون دعوت به مناظرههای گلشنی از فتوحی، بیپاسخ مانده. چون شریف هیچ وقت مناظرهی داغ، جدی و پر چالش فتوحی و گلشنی را به خود ندیده. چون «گفتگو» شکل نگرفته. کسانی که فتوحی را از نزدیک بشناسند، به او اعتماد دارند و اگر از او بشنوند ابلاغ حکم بازنشستگی گلشنی ربطی به انتقاداتش ندارد، باور میکنند. اما چرا این باور به بدنهی دانشگاهیان منتقل نمیشود؟ چرا از خود دکتر گلشنی تا بسیاری از اهالی شریف چنین چیزی را باور نمیکنند؟ چون انتخاب مجری قانون را «ارزش» نمیدانند. چون فتوحی مزیتهای انتخاب ابلاغ حکم بازنشستگی بر عدم ابلاغ حکم را بیان نکرده. چون همه چیز در هالهای از ابهام و تردید و عدم شفافیت پیچیده شده.
پنج) امروز اول مرداد است. مهدی گلشنی، دیگر استاد فعال دانشگاه شریف نیست. در بهترین حالت یک استاد بازنشسته است. استادی که گاهی و شاید از سر تعارف، توسط مسئولین دانشگاه جدی گرفته شود و کرسی تدریس تعداد اندکی از دروس برایش باقی بماند. گلشنی حتی دو روز پیش از آغاز بازنشستگی، از سمت «مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه شریف» هم کنار گذاشته شد تا احتمالاً حقوق و مزایای بازنشستگی با مسئولیت مدیر گروه را هم از او بگیرند. او البته نه به این عناوین نیاز دارد و نه به این حقوقها. او همین حالا، اگر اراده کند، میتواند استادی ممتاز و بدون بازنشستگی در یک دانشگاه معتبر، در جایی بیرون از ایران باشد. او همین حالا هم میتواند در دهها پژوهشگاه و موسسه و شورا کار کند و در هشتاد سالگی، چابک و پویا، روی مرزهای فیزیک و فلسفه قدم بردارد. شریف اما، خوب یا بد، او را از دست داده. مردی که رویای بهتر شدن «شریف» را در سر داشت، مردی که سالها برای این دانشگاه خون دل خورده و عمرش را، تکهتکه، صرف بهبود اوضاع آن کرده، شریف را ترک میکند. امروز، برای شریف، برای آموزش عالی ایران، روز مهمی است. اولین روز بدون مهدی گلشنی. اولین روز جدایی استاد ممتاز از دانشگاه ممتاز. احتمالاً سالها بعد در وصف ما بنویسند: نسلی که با دست خودش، چهرههای ماندگارش را به خانه میفرستاد.
* معاون اسبق فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.