گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- محمدصالح سلطانی؛ هرقدر هم که بخواهی «متری ششونیم» را بدون مقایسه با «ابد و یک روز» ببینی و بفهمی، نمیشود. سعید روستایی در فیلم جدید، مسیری که با فیلم اولش آغاز کرده را ادامه میدهد. این بار سبعانهتر، مهیجتر و البته میخکوبکنندهتر.
«متری ششونیم» در آغاز، یک فیلم پلیسی جذاب است. با یک سکانس افتتاحیهی نفسگیر و آغازی هولناک در اداره پلیس مبارزه با مواد مخدر. پیمان معادی نقشآفرینی بینظیری در فیلم دارد و تصورات ذهنی مخاطب از یک افسر پلیس را فرسنگها جابجا میکند. یک ساعت اولِ «متری ششونیم»، روایت مهیّجی از تعقیبوگریز پلیس با تولیدکنندگان و توزیعکنندگان مواد مخدر است. روایتی آمیخته با نقدهایی صریح به عملکرد نیروی انتظامی که البته به دام بیانصافی نمیافتد. پلیسهایش با همه خشونتی که در مواجهه با معتادان به نمایش میگذارند، بیعاطفه نیستند. فصل مواجهه «صمد» و پسر 12 ساله در بازداشتگاه، یکی از درخشانترین فصلهای فیلم است. از سوی دیگر، بدمنهای فیلم هم کاریکاتوری نیستند و لحظات نابِ انسانی فراوانی در فیلم خلق میکنند. لحظاتی که تا مدتها ذهن مخاطب را درگیر میکند. اشکهای ناصر در مسیر انتقال به دادگاه شاید بهترین مثال از این وجههی فیلم باشد. خلاصه که یک ساعتِ اول «متریششونیم» شاید بهترین فیلم پلیسی سینمای ایران باشد. با فضاسازیهای فوقالعاده و بازیهای درخشان.
از جایی به بعد اما، فیلم رویهی دیگری میگیرد. درست از جایی که «ناصر» بیشترِ قابها را پر میکند و عنان روایت را به دست میگیرد، «متری ششونیم» از یک فیلم پلیسیِ اجتماعی به یک فیلم تلخِ اجتماعی تغییر موضع میدهد. تلخی البته برای فیلم نقطهضعف نیست. آنچه «متری ششونیم» را در نیمهی دومش آزاردهنده و غیرقابل تحمل میکند، حمایت عجیب کارگردان از سردسته باند بزرگ تولید و توزیع مواد مخدر است. کسی که آن قدر مواد مخدر تولید و توزیع کرده که در جهان داستان و به اعتراف خود فیلم، توانسته قیمت «شیشه» را بیش از 80 درصد کاهش دهد! کسی که باز هم به اعتراف خود فیلم، حدود 500 کیلوگرم مواد مخدر توزیع کرده. کسی که آنقدر از این راه پول به جیب زده که پنتهاوسی 600 متری در شمال تهران دارد و برای آزادی از بند، حاضر است 4 میلیارد تومان نقد به افسر پلیس رشوه دهد. سعید روستایی در نیمه دوم «متریششونیم» آشکارا پشتِ چنین شخصیتی میایستد! و او را تا سرحد یک قهرمان بالا میآورد.
حرفهای اصلی فیلم البته در همین نیمه دوم مطرح میشوند. ناصرِ «متری ششونیم» از جایی به بعد انگار وجههای نمادین میگیرد. خاصه جایی که مشغول درددل کردن با وکیلش است و از جانکندنهایش برای بهتر شدن زندگی خانوادهاش میگوید و از اینکه این خانواده به بدبختی خود راضی است، فریادش به آسمان بلند میشود. ناصر در «متری ششونیم»، با اراده سعید روستایی، از جایی به بعد شمایل سردسته باند مواد مخدر را کنار میگذارد و در جایگاه یک مصلح اجتماعی مینشیند. یک ساعتِ پایانیِ «متری ششونیم» دربست متعلق به ناصر است. مردی که سعید روستایی میخواهد از او یک جوان دلسوز، آیندهنگر، شیک و البته مظلوم بسازد. تنها تماشای سکانس پایانی فیلم، با آن اجرای نفسگیر و خیرهکننده، کافی است تا بفهمیم روستایی در تقابل پلیس-مجرم، آشکارا طرف مجرم را گرفته و به او برای همه جنایتها و جرمهایش حق داده. این، عجیبترین اتفاق در «متری ششونیم» است. اتفاقی غیرقابل تصور و حیرتآور. که موضع مردمستیز فیلمساز را تقویت میکند.
«متری ششونیم» اما در فرم، بسیار خوب و قدرتمند است. کارگردانی فیلم پخته است و بازیها در حد قابل قبول. پیمان معادی برای نقش «صمد» شایسته سیمرغ است و نوید محمدزاده اگرچه از پس نقش ناصر به خوبی برآمده، اما همچنان در عوالمی شبیه «ابد و یک روز» و «لانتوری» سِیر میکند و آشکارا به تکرار افتاده.
فیلم دوپارهی سعید روستایی یک نیمه درخشان دارد و یک نیمه عجیب. اگر نیمه دوم را نداشت و اگر آشکارا ضدمردم نمیشد و در تقابل صمد-ناصر طرف یک نفر را نمیگرفت، شاید یکی از بهترین آثار جشنواره امسال میشد. حالا اما بیشتر شبیه یک فرصت از دست رفته است. فرصتی که میتوانست یک فیلم پلیسی-اجتماعی کمنظیر با فضاسازیهای خیرهکننده را به مخاطب هدیه دهد؛ اما حالا فقط برای مخاطب حسرت به جا میگذارد. حسرت اینکه چرا «متری ششونیم» پس از 90 دقیقهی درخشان ابتداییاش، تمام نشد؟