امامین انقلاب هیچگاه به مذاکره با آمریکا خوشبین نبودهاند و همواره سعی کردهاند همگان را از خطرات مذاکره آگاه سازند، با این وجود در مذاکرات برجام بار دیگر کلاه گشاد آمریکایی بر سر دولتمردان رفت.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- علی محقق؛* در طول چهل سال حیات پربرکت جمهوری اسلامی بارها و در موارد مختلف با آمریکاییها مذاکره شده است. البته امامین انقلاب اسلامی هیچگاه به این مذاکرات خوشبین نبوده اند و همواره سعی کرده اند مردم و مسئولین را از خطر مبارزه با ایالات متحده آگاه سازند، اما در موارد مختلف این مذاکرات اتفاق افتاده است. سعی داریم مروری بر این مذاکرات داشته باشیم و از بازخوانی تاریخ به این پرسش پاسخ دهیم که: "آیا برحذر کردن مسئولین از مذاکره با این قدرت؛ ناشی از بدبینی مفرط رهبران انقلاب بوده است یا واقعیات تاریخی"؟
۱) بیانیه الجزایر در اولین حضور یک مقام رسمی جمهوری اسلامی در سازمان ملل اتفاقی عجیب رخ داد. اولین مذاکره بین مقامات جمهوری اسلامی و ایالات متحده انجام شد. دکتر ابراهیم یزدی وزیرخارجه دولت موقت که برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک به سر میبرد با وزیر خارجه آمریکا ملاقات کرد.
یکی از توافقات یزدی با آمریکاییها در این دیدار، ارسال قطعات یدکی نظامی خریداری شده پیش از انقلاب بود. توافقی که آمریکا بعد از ۴۰ سال از انجام آن شانه خالی میکند. چند روز پس از این دیدار با وخامت حال شاه مخلوع ایران، با درخواست شاه برای ورود وی به آمریکا موافقت شد.
همزمان با این اقدام آمریکا، در سراسر ایران راهپیمایی ضد آمریکایی برگزار شد. امام نیز در ۴ آبان آن سال با خطاب قراردادن دانشجویان و طلاب از آنها خواستند منافع آمریکا و اسراییل را در هر جا، مورد حمله قرار دهند. عدهای از دانشجویان تحت عنوان "دانشجویان پیرو خط امام"، تحت تاثیر این سخنان امام، با حمله به سفارت آمریکا آن جا را اشغال کردند.
آمریکا پس از اشغال سفارت، برای حل این بحران، گزینههای بسیاری روی میز داشت. اما پاسخ آمریکا باید بنحوی میبود که زودبازده باشد. چراکه انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده نزدیک بود و کارتر باید از این مشکل بزرگ برای خود برگ برندهای درست می کرد. کارتر وقتی از تاثیر فشارهای دیپلماتیک بر نظام نوپای جمهوری اسلامی ناامید شد روی به حمله نظامی آورد. با وزش طوفان شن، حمله به طبس و آزادی گروگانها که میتوانست به دستاویزی برای کارتر برای پیروزی در انتخابات تبدیل شود به لکه سیاهی در کارنامه او مبدل شد. حال تنها یک راه برای حل این بحران باقیمانده بود؛ مذاکره.
امام (ره) مجلس شورای اسلامی را که تبلور رای ملت بود برای حل این موضوع مامور کردند. مجلس شورای اسلامی برای انجام مذاکرات ۴ شرط را تعیین کرد.
۱) رفع انسداد داراییهای ایران ۲) ختم کلیه دعاوی علیه ایران ۳) استرداد اموال شاه و خانواده وی ۴) عدم دخالت در امور داخلی ایران
نکته جالب توجه در مورد این شروط این است که طرح مجلس در مورد مکلف کردن دولت به مذاکره تنها دو روز پیش از انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آماده شد و عمال با این زمانبندی هوشمندانه، اجازه هرگونه بهره برداری انتخاباتی از کارتر گرفته شد.
از سوی دولت ایران، بهزاد نبوی وزیر مشاور در امور اجرایی ماموریت یافت باتوجه به این شروط بطور غیرمستقیم با آمریکاییها مذاکره کند. پس از مذاکرات فراوان، سرانجام دو دولت به توافق رسیدند.
تعهدات آمریکا در این بیانیه به شرح زیر بود:
۱) لغو حکم انسداد داراییهای ایران در آمریکا ۲) لغو تمامی دعاوی حقوقی علیه جمهوری اسلامی ۳) عدم دخالت در امور داخلی و خارجی ایران ۴) لغو تحریمهای تجاری علیه ایران ۵) بازگرداندن داراییهای خانواده شاه معدوم به ایران
پس از صدور بیانیههای الجزایر، روند اجرای توافقات دو طرف آغاز شد. علت انتخاب کلمه بیانیه به جای قرارداد، استنکاف جمهوری اسلامی از مذاکره مستقیم با ایالات متحده و واسطه قرار دادن کشور الجزایر بود. ایران با هوشمندی تمام، گروگانها را پس از برگزاری مراسم سوگند ریگان آزاد کرد تا حتی آزادی گروگانها در دوران کارتر نباشد تا از آن سوءاستفاده کند.
در آن زمان در ایران اوضاع آشفته اداری و حقوقی حاکم بود و ایران کارشناس حقوق بین الملل نداشت.
بدین سبب، آمریکا نهایت تلاش خود را کرد که با ایجاد رخنهها و راه فرارهایی، از اجرای تعهدات خود شانه خالی کند.
در داخل کشور برخی گروهها مانند نهضت آزادی و طرفداران بنی صدر در انتقاداتی تند، این بیانیه را خسارتی جبران ناپذیر دانستند! بنی صدر نیز از محمدعلی رجایی و بهزاد نبوی شکایت کرد.
محمدعلی رجایی بعدها در نامهای به مجلس، تحقیر آمریکاییها و وادار کردن آمریکا به نشستن پای میز مذاکره را پیروزی مهم مذاکرات الجزایر در کنار اخذ تعهدات از طرف مقابل دانست.
کارشناسان پیش بینی نکردن راهی برای جلوگیری از طرح دعاوی ایرانیان دارای تابعیت مضاعف، اجرای فوری احکام محکومیت ایران، نحوه تعیین داوران ثالث و کافی نبودن بیانیهها برای شناسایی و بازپس گیری اموال خانواده محمدرضا پهلوی را از جمله ایرادهای حقوقی بیانیههای الجزایر میدانند.
گروهی از کارشناسان علت این نتایج را ضعف کادر مذاکره کننده ایرانی و خوش خیالی آنان به مذاکره با آمریکا میدانند و معتقدند بهزاد نبوی ضمن اینکه از تجربه و توانایی لازم برای انجام این مذاکرات برخوردار نبود از مشارکت حقوقدانان نیز بهرهای نبرد.
آمریکا از روز اجرای توافق، به هر نحوی سعی میکرد از اجرای تعهدات خود شانه خالی کند؛ بطور مثال آمریکا تعهد به عدم دخالت در امور داخلی ایران را نقض میکرد، تحریمها را نه تنها لغو نکرد بلکه تا به امروز ادامه داده است و بر شدت آن افزوده است. این درحالی است که این تعهدات محدود به زمان خاصی نبود و تعهدات آمریکا ابدی بود. در اولین مذاکره بعد از انقلاب با آمریکا، ایالات متحده به خوبی و با استفاده از راه در روها، توانست علاوه بر اینکه منافع خود را تامین کند، کمترین نفع را نیز از این مذاکرات به جمهوری اسلامی برساند.
۲) آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان پس از دستگیری تفنگداران آمریکایی، رییس جمهور بوش در تماسی تلفنی با دبیر کل سازمان ملل متحد از آمادگی ایالات متحده برای دادن امتیاز به ایران برای میانجی گری بمنظور آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان خبر داد. در این راستا مشاور دبیرکل سازمان ملل متحد به تهران سفر کرد و مذاکراتی محرمانه با محمد جواد ظریف و اکبر هاشمی رفسنجانی رییس جمهور وقت انجام داد.
جمهوری اسلامی برای میانجی گری برای آزادی گروگانهای آمریکایی شروط زیر را معین کرد. ۱) آزادی شیخ عبید (عبید یک روحانی عالی رتبه و فرمانده نظامی مقاومت اسلامی بود که توسط نیروهای اسرائیلی ربوده شده بود.)
۲) آزادی داراییهای ایران ۳) کمک ایالات متحده برای تعیین سرنوشت چهار ایرانی ربوده شده (احمد متوسلیان، محمدتقی رستگار مقدم، محسن موسوی و کاظم اخوان) ۴) بی طرفی آمریکا در مورد تعیین متجاوز و خسارات جنگ بین ایران و عراق ۵) دست برداشتن از سیاستهای خصمانه علیه جمهوری اسلامی
بیشتر این شروط به مسائل اقتصادی بر می گردد. در آن برهه بدلیل هزینههای ناشی از جنگ و تحریمهای اقتصادی آمریکا، دولت سازندگی بدنبال راهی برای جذب سرمایه بمنظور بازسازی کشور بود. فرصت پیش آمده میتوانست مشکلات مالی دولت را از بین ببرد و از ایران یک قهرمان نزد افکار عمومی جهان بسازد.
ایران پس از سه هفته از موضع خود کوتاه آمد و اعلام کرد با آزادسازی ۱۰%داراییهای بلوکه شده در آمریکا و پرداخت غرامت هواپیما مسافربری، روند آزادسازی گروگانهای آمریکایی آغاز میشود.
رییس جمهور بوش با ایراد سخنانی، اجرای درخواستهای ایران را به پس از آزادی همه گروگانها آمریکایی موکول کرد. پس از آزادی همه گروگانها بوش پدر، خواستار تحویل جنازه تفنگدار آمریکایی کشته شده در لبنان شد. ایران دوباره واسطه شد و جنازه سرباز کشته شده آمریکایی نیز تحویل داده شد. حال همه منتظر اجرای تعهدات آمریکا بودند، اما آمریکا به راحتی زیر اجرای تعهدات خود زد و هیچکدام از شروط ایران را اجرا نکرد.
بهانه آمریکاییها برای عدم اجرای تعهدات، اقدامات تروریستی ایران و همچنین حکم امام خمینی (ره) برای ارتداد سلمان رشدی بود. آمریکا باری دیگر تمام آنچه میخواست را از ایرانیها گرفت و چیزی به طرف مقابل نداد.
۳) برجام حسن روحانی در انتخابات یازدهم با شعار "باید هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ زندگی مردم"پیروز شد. از روز تحویل دولت وی با انتقال مسئولیت مذاکرات از شورای عالی امنیت ملی به وزارت خارجه، سعی داشت این پرونده مفتوح را هرچه سریعتر ببندد. رئیس تیم مذاکره کننده ایرانی محمدجواد ظریف بود. فردی که سابقا در جریان مذاکرات با آمریکاییها برای آزادی گروگان هایشان در لبنان، حضور داشت.
آنچه که از روز انتخاب حسن روحانی به کسوت ریاست جمهوری تا روز انعقاد برجام به چشم میخورد، تلاش بی حد و حصر دولت برای به سرانجام رساندن پرونده برنامه هستهای ایران بود. چراکه دولت تمام برنامههای اداره کشور و بهبود وضعیت اقتصادی را به بسته شدن این توافق گره زده بود و انعقاد هرچه دیرتر آن، کار را برای دولت پیچیدهتر میکرد.
سرانجام پس از بیش از ده سال مذاکرات سخت و نفسگیر، پرونده هستهای ایران بسته شد و توافقی بین ایران و ۱+۵ منعقد شد که برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نام گرفت.
در برجام ایران محدودیتهایی را متعهد شد که مهمترین آنها عبارتند از: ۱) برای مدت ۱۵ سال، غنی سازی اورانیوم ایران در حد ۳.۶۷ درصد است و ذخایر این کشور از ۱۰ تن به ۳۰۰ کیلوگرم مبدل میشود. ۲) برای مدت ۱۵ سال، پژوهش و توسعه درباره اورانیوم محدود به تاسیسات نطنز است. ۳) برای مدت ۱۵ سال، هیچ غنی سازی در تاسیسات فوردو صورت نمیگیرد. ۴) الی الابد، سازمان بین المللی انرژی اتمی تولید، نگه داری و ذخیره سانتریفیوژها را کنترل میکند و بر آن نظارت دارد. ۵) اگر ایران توافق را نقض کند، تحریمهای سازمان ملل به طور خودکار باز میگردد و تا یک دهه اعمال میشود و میتوان آنها رادر صورت نیاز برای ۵ سال اضافه نیز تمدید کرد. (اگر ایران هر بندی از توافق را نقض کند، آمریکا و اروپا تحریمهای سابق را دوباره اعمال میکنند.)
همچنین اعضای گروه ۱+۵ نیز متعهد شدند تعهدات زیر را برعهده بگیرند: ۱) لغو جامع کلیه تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد و همچنین تحریمهای چندجانبه و ملی مرتبط با برنامه هستهای ایران و گامهایی برای ایجاد دسترسی در حوزههای تجارت، فناوری، مالی و انرژی ۲) خودداری از انجام هر اقدامی مخالف روح و متن و هدف برجام ۳) ۱۰ سال پس از روز پذیرش برجام از سوی ۷ کشور، در صورت سیر طبیعی و بدون اشکال اجرای برجام، پرونده هستهای ایران از فصل هفتم منشور ملل متحد و دستور کار شورای امنیت سازمان ملل خارج خواهد شد.
پس از روز اجرا، نقض عهدهای طرف مقابل بویژه آمریکا آغاز شد. بطور مثال آمریکا بخشی از تحریمها را تعلیق کرد و نه لغو. تحریم ۱۱ شخصیت حقیقی و حقوقی، تصویب و اجرای قانون موسوم به ایسا، دستبرد ۲ میلیارد دلاری آمریکاییها به اموال ایران به بهانهای واهی، امضای وضعیت اضطراری علیه ایران توسط اوباما، مصادره ۲.۸ میلیون دلاری، محرومیت ایران از مبادله مالی با دلار، تحریمهای ایران به واسطه توانمندی دفاعی، بهانههای حقوق بشری، تأخیر در صدور مجوز خرید هواپیما و استمرار تحریم همکاری بانکهای بزرگ دنیا با ایران از دیگر موارد نقض عهد و پیمان شکنیهای آمریکا ذکر شده است.
پس از رای آوردن ترامپ در انتخابات ایالات متحده، وی که با وعده پاره کردن برجام پای در عرصه انتخابات گذاشته بود به وعده خود عمل کرد و به راحتی از برجام خارج شد. بدلیل ضعف مفرط متن برجام دربرابر عهدشکنی طرف مقابل، جمهوری اسلامی نیز نتوانست اقدام درخوری را صورت دهد. دولت و رئیس جمهور که نمیخواستند برجام را به عنوان دستاورد دیپلماسی خود از دست بدهند در برابر خروج آمریکا نه تنها مقابله به مثل نکردند بلکه با کنار آمدن با این عهدشکنی آشکار، سعی کردند برجام را با کشورهای باقیمانده در توافق ادامه دهند. این درحالی بود که رئیس جمهور در مناظرات یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، آمریکا را کدخدایی خوانده بود که باید اروپاییها برای مذاکرات از او اجازه بگیرند!
حال ایالات متحده از توافق خارج شده است و تعهدات نصف و نیمهای را که متعهد شده بود نیز انجام نمیدهد. از طرف دیگر ایران نیز به محدودیتهای خود پایبند بود.
دولتمردان ما بار دیگر کلاه گشاد آمریکایی بر سرشان رفت و نتوانستند آنطور که شایسته بود از منافع ملی دفاع کنند.
در مواردی که ذکر شد باوجود حسن نیت طرف ایرانی در مذاکره با شیطان بزرگ، ایالات متحده هر بار بنحوی سعی در شانه خالی کردن از تعهدات خود داشت. تاریخ نشان داده است طرف آمریکایی به راحتی آب خوردن، از انجام تعهدات خود استنکاف میکند و عهدشکن قهاری است.
هشدارهای مقام معظم رهبری درمورد مذاکره با آمریکا نیز باتوجه به تاریخ کاملا بجا است. بنظر میرسد باتوجه به این تجربیات تاریخی مذاکره با آمریکا که یک قدرت بدعهد و عهد شکن است نه تنها برای کشور عایدی چندانی ندارد بلکه بسیار مضر است.
آنچه که از بازخوانی گذشته کسب کردیم باید نوری باشد برای آینده تا بتوانیم بهتر از گذشته اقدام کنیم. اگر از گذشته و اشتباهاتی که داشتیم درس نگیریم در آینده محکوم به تکرار تاریخ خواهیم بود.
علی محقق- فعال دانشجویی دانشگاه علم و صنعت
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.