گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمد جواد سمیعی؛ از یک کشور وابسته تا یک قدرت پیشرو و پویا به اندازه یک توجه به پرورش استعدادها و تولید نیروی متخصص جوان فاصله است. فاصله ای که مدتهاست بیشتر و بیشتر میشود. رشتههایی که در یک زیست بوم خاص مورد استفاده هستند، مثل دامپروی در لرستان که هیچ دانشگاه شاخصی در آن محدوده برای این رشته وجود ندارد، تمام تمرکزشان برای جذب دانشجو را در کلان شهرهایی مثل تهران گذاشته اند و این میشود که نیازهای منطقه ای برطرف نمیشود و دانشجویان بیکار تولید میشوند.
در همین راستا با مهدی فردحسینی، دانشجوی مقطع دکتری و همچنین مسئول سابق قرارگاه شهید احمدی روشن گفتگویی زنده داشتیم.
وقتی با این سوال بسیار مهم مواجه می شویم که چرا خروجیهای دانشگاه متناسب با نیازهای هر منطقه و در کل نیازهای علمی و صنعتی کشور نیست باید به دنبال ریشههای این مسئله رفت تا به پاسخ رسید. ریشه این مسئله را باید در انگیزه مدیریت و هیئت علمی دانشگاه بررسی کرد. به هر حال شروع یک حرکت موثر در عرصه پیشرفت صنعتی و حتی علمی با زحمت های فراوان همراه است. باید بازارهای منطقه ای را شناسایی و نظام مسائل منطقه را جستجو کرد و همچنین تحلیل و مذاکرات فراوان انجام داد. وقتی من هیئت علمی میتوانم اعتبارم را از چهار تا مقاله آی اس آی بگیرم چرا باید چنین زحمتی را متحمل شوم و ارتباطات بین المللی کمتری هم داشته باشم و تازه همه هم جلوی من خم و راست بشوند.
من اصلا موافق این موضوع نیستم که سیستمهای نظارتی باید چنین تحولی را در دانشگاه ایجاد کنند. در واقع باید به دنبال این باشیم که چرا به صورت خود به خود چنین اتفاقاتی در دانشگاههای ما صورت نمیگیرد. مگر برای گسترش کسب و کارهای شخصی انسانها حتما منتظر سیستم نظارتی هستند تا برای کسب و کارشان موقعیت های خوب فراهم کنند؟
مشخص است که هر کسی به دنبال گسترش روابط در عرصههای کاری خودش و شناخت ظرفیتهای منطقه ای برای گسترش کارش است. در کشورهای خارجی به همین شکل است که یک سیستم خود کنترل باعث میشود تا دانشگاه به خودی خود به دنبال گسترش فعالیتها و روابط منطقه ای خودش است و این انگیزه در آنها چیزی جز کسب درآمد نیست! وقتی دانشگاهی نگران بودجه و درآمدش نباشد، بدیهی است که به فکر تعریف پروژههای منطقه ای و گسترش فعالیتهای خود برای پوشش نیازها نمیافتد. به طور مثال همین دانشگاههای مطرح تهرانی چقدر هزینه برای پرورش دانشجو کرده اند و چقدر این دانشگاهها موفق بودند در تعریف پروژههای ملی و صنعتی و حتی علمی، یا حتی در رشته های علوم انسانی چقدر توانستند به دولت و روابط خارجی کشور کمک کنند؟
دانشگاه دو نیاز اصلی دارد یک- نیازهای مالی و دو- نیاز به نظام ارتقا اساتید، وقتی این دونیاز بدون هیچ فعالیتی برطرف شود دیگر دانشگاه چرا باید به دنبال ارتباط با صنعت برود؟ حالا شما بیایید همینطور واحد ارتباط با صنعت در دانشگاهها تاسیس کنید، هیچ اتفاقی نمیافتد چون دانشگاه و صنعت ذاتا به یکدیگر نیازمند نیستند. اما اگر این دورا به یکدیگر وابسته کنید میبینید که این دانشگاه است که به دنبال ارتباط با صنعت خواهد افتاد.
حالا اگر بخشی از بودجه دانشگاه را مشروط به فعالیت دانشگاه در عرصه صنعت و حتی عرصههای علوم انسانی کشور کنیم خواهیم دید که مراکز آموزشی برای تامین نیازهای مالی خودشان به دنبال پروژه میگردند و نهادهای مختلف کشور هم برای رفع نیازهای خودشان برای دانشگاهها پروژه تعریف میکنند و نیازهای مالیشان را برطرف میکنند.
این اتفاق اصلا لازم نیست که به صورت سریع شکل بگیرد. چه بسا که سرعت بالا در چنین تغییراتی موجب آسیب دیدن هر چه بیشتر دانشگاه میشود. برای شروع باید به طور مثال 10 درصد بودجه را مشروط و رفته رفته بیشتر کنند. به این شکل هم فرصت برای سازگاری دانشگاهها با این روش بیشتر خواهد بود و هم میتوان ایرادات روش را جستجو کرد.
قطعا این ایده باید زمانی عملی شود که شرایط اقتصادی و صنعتی کشور در شرایط با ثبات تری قرار داشته باشد. در شرایط نابسامان فعلی کمی کار سخت تر به نظر میآید. همچنین صنعت باید به این بلوغ برسد که به دانشگاه برای پروژههایش اعتماد کند و رویکرد وارداتی خودش را کنار بگذارد.