گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، الهه واحدی؛ انتخابات ابزاری است که در آن اراده شهروندان در شکل گیری نهادهای سیاسی و تعیین متصدیان اعمال اقتدار سیاسی دخالت داده میشود. نخستین سنگ بنای انتخابات به معنای امروزین کلمه در تاریخ سیاسی بریتانیا گذاشته شد، اما استقرار حقوقی و سیاسی انتخابات در شکل نهایی آن در قرن ۱۷ و ۱۸ با پذیرش نظریه نماینده سالاری و ایجاد رژیمهای نمایندهای و متعاقب ظهور و نظریه حاکمیت ملی انجام پذیرفت.
انتخابات، عالیترین مظهر حضور مردم در عرصه سیاسی و مهمترین مجرای تحقق حاکمیت مردم است. نظام مردم سالار، نظام حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش با قدرتی محدود و پاسخگو در برابر مردم. درحال حاضر دو نوع انتخابات از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ انتخاب رئیس دولت و دیگری انتخابات نمایندگان مجالس مقننه، اهمیت این دو نوع انتخابات از لحاظ جوهره سیاسی ویژه آنهاست و اینکه هر فرد به عنوان شهروند، ضمن رأی دادن، در واقع سرنوشت جامعه ملی خود را رقم میزند.
نامزدهای مختلف احزاب گوناگون هریک با ارائه برنامههای خود برای آینده کشور و حل مشکلات آن، آراء طرفداران و شهروندانی که به عقاید و افکار و برنامههای او نزدیک است را جمع نموده و با انتخاب از طرف اکثریت شهروندان به اعمال نظر در سیاست عمومی کشور پرداخته و با استقلال وسیعی که در اختیار دارد، به تصمیم گیری در ارتباط با مسائل داخلی کشور و روابط خارجی آن میپردازد؛ بنابراین اصل انتخابات آزاد در جوامع دموکراتیک، ساز و کاری برای تقسیم قدرت و مشروعیت بخشیدن به نهادهای حکومت بوده که به وسیله آن میتوان منازعات سیاسی را از طریق مسالمت آمیز رفع نمود.
انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا بعنـوان کشـوری که دارای احزاب مختـلف میباشد، حائز اهمیت است. دو حزب مهم سیاسی دموکرات و جمهوریخواه که قدرت همواره میان این دو حزب در حال جابجایی است از برجستهترین احزاب موجود در این ایالات محسوب میشوند که سعی میشود مختصراً تفاوت این دو حزب را از هم برشمرد:
حزب دموکرات با شعار کمک به فقرا و محرومان از طریق نهادهای دولتی، میبایست به تمام جنبههای نیاز انسان توجه نموده و به قدرت اجتماعی شهروندان خود اعم از تأمین فرصتهای آموزشی، خدمات پزشکی و رفاه اقتصادی تمرکز داشته باشد. این حزب، لیبرال و مترقی بوده و به برابری طلبی و آرمان گرایی و همچنین محدودیتهای تجاری جهت محافظت از مشاغل آمریکایی اعتقاد دارد و خواهان حداقل دستمزد بالا، چرا که پول بیشتر در دست مردم را کلید اصلی جامعه مرفه میدانند. دموکراتها به اقدامات نظامی مورد نیاز معتقد هستند لیکن مداخله نظامی در کشورهای دیگر را در اولویت کار خود نمیدانند و بیشتر ازطریق دیپلماتیک و تا حدامکان تعامل با کشورها را در دستور کار خود قرار میدهند و برخلاف جمهوریخواهان خواهان کاهش تنشها با رقبای چین و روسیه بوده و تلاش مینمایند از تقابل با روسیه و ادامه جنگ سرد پرهیز نمایند. از رؤسای جمهور مشهور این حزب میتوان به افراد زیر اشاره کرد:
فرانکلین روزولت، جام اف کندی، بیل کلینتون، باراک اوباما و، اما جمهوریخواهان، گروه محافظه کار و درعین حال به شدت طرفدار مذهب و ارزشهای سنتی، همچنین آنها معتقد به عدالت، عمل گرایی و شایسته سالاری هستند. این گروه تجارت آزاد را راهی برای پیشرفت دانسته و برخلاف دموکراتها مخالف افزایش حداقل دستمزدها میباشند. آنها همچنین اقدامات نظامی را مستلزم استفاده بهینه از نیروی کار دانسته و طرفدار افزایش بودجه نظامی کشور و اقداماتی که به بزرگتر و قدرتمندتر شدن ارتش بیانجامد، هستند. به گفته یکی از جمهوریخواهان؛ قرابت خاص با اسرائیل از ویژگیهای آنهاست و بیش از دموکراتها از اسرائیل حمایت میکنند و در عمل کوچکترین حقی برای فلسطینیان قائل نیستند. درمورد ایران نیز بر استفاده از گزینه نظامی تأکید داشته و راحت از جنگ صحبت میکنند. از رؤسای جمهور جمهوریخواه میتوان به تئودور روزولت، آیزنهاور، ریگان و جرج دبلیو بوش اشاره نمود.
با وجود تفاوتهایی که در بین دو حزب وجود دارد، حضور نیروهای نظامی آمریکا در یمن و حمایت از رژیم علی عبدا... صالح به بهانه مبارزه با القاعده نشان از آن دارد که هر زمان که منافع ایالات متحده تهدید شود، دولت در این کشور فارغ از دموکرات یا جمهوری خواه بودن آن، از شرکت در جنگهای خونین و کشتار غیر نظامیان به بهانه دفاع از دموکراسی استقبال میکند.
حتی در زمان انتخابات ریاست جمهوری در دوره باراک اوباما از حزب دموکراتها، استفاده و بهره برداری انتخاباتی او از اقدامات نظامی جمهوری خواهان و حضور نظامی در کشور عراق به بهانه وجود سلاحهای کشتار جمعی که علاوه بر عدم دستیابی به اهداف مورد نظرشان، مورد انتقاد بسیاری از کشورها واقع شده بود، توانست با اعلام این موضوع که نیروهای کشورش را تا سال ۲۰۲۰ از عراق خارج کند، او را بر سر قدرت بنشاند لیکن مشاهده میشود که پس از روی کار آمدن او نیز خروج آمریکائیان از عراق محقق نشد و طی چندین مرتبه به تعویق افتاد.
همچنین زمانی که بحث از اسرائیل به میان میآید، سیاستهای این دو حزب چندان تفاوتی با یکدیگر نداشته و تغییر عمدهای در سیاست گذاریهای کلان این کشور ایجاد نخواهد شد. در حالی که برخی انتظار تغییرات قابل توجهی درخصوص عرصه سیاست خارجی آمریکا را در دوره هرکدام از احزاب روی کار آمده دارند. انتظاری که بی شک بیهوده به نظر میرسد. با بیان مختصری از تفاوتهای موجود در میان دو حزب، اکنون به برخی احتمالات در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده پرداخته و با اشارهای کوتاه به موفقیت یکی از دو حزب مورد نظر در این دوره، دانستن تأثیرات این انتخابات بر کشور عزیزمان ایران خالی از لطف نیست.
بطور کلی تأثیر انتخابات آمریکا بر متغیرهای کلان اقتصادی کشور، غیرقابل اغماض است بطوری که این امر میتواند موجب گردد تا اقتصاد ایران به سمت موقعیت جدیدی منوط برآنکه استراتژی آمریکا در قبال ایران با دستیابی به توافقی جدید و تغییر وضعیت تحریمی ایران و نیز پایبندی همه طرفها، پیش رود. با کمی تأمل میتوان گفت هرچند شرایط تجارت خارجی ایران و ورود ارز به کشور متأثر از استراتژی دولت جدید آمریکا خواهد بود، اما تأثیر شرایط کنونی شیوع بیماری کرونا، تحریمها و عدم مدیریت صحیح تجارت خارجی ایران را با کاهش قابل توجهی مواجه نموده است. در خصوص نتایج انتخابات آمریکا از طرف برخی سیاستمداران و تحلیلگران دو سناریو محتمل است.
برخی معتقدند درصورت انتخاب دونالد ترامپ جمهوریخواه، هم او که با تصمیم جنجالی اش آمریکا را از معاهده برجام خارج نمود، در دومین دوره ریاست جمهوری خود همان سیاست فشار حداکثری علیه ایران تا زمان تسلیم شدن و پذیرش شروط آمریکا یا فروپاشی اقتصاد ایران را ادامه خواهد داد.
البته بعید به نظر میرسد با روی کار آمدن ترامپ تحریمهای جدیدتری وجود داشته باشد و وضعیت کنونی بدتری نیز پیش آید. چرا که ترامپ هرچه سیاستهای فشار و انقباضی علیه ایران داشت را بکار برده است و همانطور که گفته در چهار سال اول ریاست جمهوری خود هر تحریمی را علیه ایران صورت داده بنابراین دیگر تحریمی برای وارد کردن فشار بیشتر علیــه ایران وجــود ندارد و ادعای تحریمهای بیشتر جز ایجاد فضای روانی چیز دیگری نمیتواند باشد. عدم کفایت ترامپ در نجات اقتصادی آمریکا و بی توجهی و سوء مدیریت او در مهار ویروس کرونا، موجب کاهش محبوبیت وی در افکار عمومی آمریکا شده و کارآمدی وی مورد تردید اکثریت واقع گردیده است. هرچند کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس با وجود تحقیر فراوان از سوی ترامپ و تحمل هزینههای بسیار بالا بابت همکاری با او ترجیحشان دوباره دونالد ترامپ میباشد، زیرا سیاستهای ترامپ را ادامه سیاست خارجی دولت باراک اوبا دانسته و با روی کارآمدن حزب دموکرات آمریکا چندان امیدی به آینده خود ندارند. البته این کشورها بخصوص عربستان سعودی با لابیهای قدرتمند و ثروتمند خود در واشنگتن، به دنبال اثرگذاری بر سیاست خارجی دولت آتی آمریکا هستند لیکن مسئلهای که مطرح است اینست که ترامپ یک دلال و تاجر بود درحالی که بایدن یک سیاستمدار که این امر در نوع روابط ایالات متحده با این کشورها متفاوت خواهد بود.
همچنین ترس دیگر کشورهای عربی از ریاست جمهوری دموکرات ها، بازگشت بایدن به توافق هستهای با ایران است چراکه امتیازاتی را که ترامپ به نتانیاهو داد هیچ رئیس جمهوری در ایالات متحده به اسرائیل نداده است و این تفاوت میتواند به سردی روابط بایدن با اسرائیل بیانجامد؛ بنابراین عربستان سعی در ایجاد جو ضدایرانی در واشنگتن و عمیقتر کردن این امر مینماید. به عبارت دیگر میتوان گفت: اولویت بایدن کشورهای عربی نخواهد بود بلکه سعی خواهد نمود مناسبات با متحدین اروپایی، مناسبات با چین و مذاکره با ایران را برای دستیابی به یک توافق جدید، دنبال نماید.
مضاف بر اینکه موضع گیری بایدن در قبال فلسطینیها که حل مسئله فلسطین را منوط به مشارکت فلسطینیها در هرگونه مذاکره صلح دانسته و همچنین انتقاد او از سیاستهای عربستان در قبال یمن و محدودیت بر سر فروش تسلیحات به عربستان که این امر میتواند به نفع ایران باشد و امکان باز شدن راههای صادراتی ایران و ورود پول به ایران را تسهیل گرداند، عربها را از این امر متضرر خواهد نمود.
اما درصورت پیروزی جو بایدن نامزد دموکراتها بعنوان پیروز میدان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با رویکرد و سیاست استفاده از قدرت نرم علیه ایران و تبدیل فشار حداکثری به غیر حداکثری و ادعای او مبنی بر بازگشت آمریکا به برجام، موجب آن گردیده که برخی از مقامات سیاسی ایران اظهار نمایند که درصورت موفقیت بایدن تحریمها علیه ایران برداشته شده و مشکل کشور در مبادلات تجاری با دیگر کشورها حل خواهد شد. ضمن اشاره به این نکته که نمیتوان تأثیراتی هرچند مثبت با روی کار آمدن بایدن را انکار کرد، ولی باید این مسئله را نیز مدنظر قرار داد که تأثیر این امر بر بازار اقتصادی ایران، تنها در مقطع زمانی کوتاه خواهد بود چراکه رویکرد ایالات متحده نیز در راستای لابیهای صهیونیستی و غیر صهیونیستی بوده و بایدن نیز نهایتاً تصمیم خواهد گرفت با توجه به منافع کشور آمریکا در ورود به برجام سیاستهای جدیدی را علیه ایران بکار گرفته و پشت میز مذاکره امتیاز بیشتری از ایران طلب نماید.
چنانچه قرار باشد آمریکا به برجام بازگردد نمیتوان توقع آن را داشت که مسائلی همچون موشکهای بالستیک و کروز، حضور در خاورمیانه، مسئله عدم شفافیت تراکنشهای مالی ایران و ... در آن توافق مطرح نشود. با فرض بازگشت آمریکا به برجام، حتی با توافقهای اولیه، برداشته شدن تحریمها نه تنها با سرعت انجام نمیپذیرد بلکه بتدریج صورت خواهد گرفت و این درحالی است که وضعیـت کنـونی ایران نیازمنـد یک توافـق سریـع میباشد.
همچنین این مسئله نیز قابل تأمل است که شش قطعنامهای که علیه ایران در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد اصول گرا در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد، همه در زمان دموکراتها و ریاست جمهوری باراک اوباما بعنوان معمار تحریمها صورت گرفته و استمرار و شدت آن در دوره ترامپ جمهوریخواه و همزمانی آن با دوره ریاست جمهوری روحانی از مدعیان اصلاح طلب بوده است. حتی در نگاهی عمیقتر میتوان فهمید در دوران باراک اوباما شاهد وضع سنگینترین تحریمها علیه ایران بودیم تنها با این تفاوت که ترامپ زبان سخت و روش نظامی را برگزید، اما اوباما با قدرت نرم با ایران رو در رو شد که در هر دو حالت، مذاکره به سمت موضوع حق مسلم ایران بوده است و اینجاست که باید ساختار دولت-ملت ایران بعنوان بازیگران روابط بین الملل و ساختاری پایدار به رسمیت شناخته شود، در غیر اینصورت فرقی نمیکند که رئیس جمهور دمکرات یا جمهوری خواه در آمریکا بر سر کار آید.
در تعمقی بر موضوع خواهیم فهمید که حداقل موضع ترامپ با ایران مشخص است و او شفافیت بیشتری نسبت به دموکراتها دارد و با وضوح بیشتری خواستههای خود را مطرح میکند در حالی که دموکراتهای محافظه کار مسائل را در پیـچ و خـم میاندازند. شاید حضور دموکراتها در کوتاه مدت روزنهای به روی اقتصاد ایران و جو نا آرام کشور باز کند و موجب کاهش تنشهای داخلی و منطقهای شود لیکن همانطور که اشاره شد، آمریکا در بازگشت به برجام قطعاً امتیازات بیشتری را از ایران مطالبه خواهد نمود که البته ناگفته نماند سیاستهای رسمی ایران در مواجهه با هر دو حزب قابل توجه و تأمل خواهد بود.
همانگونه که نباید توقع تحول آنچنانی در زمینه ارتباط ایران و آمریکا قائل شد، این را نیز باید دانست که دو کشور بر سر موضوعاتی اختلاف نظر دارند که به شدت روی آنها متعصب اند. بعنوان مثال برای ایران مسئله حقوق فلسطین یکی از موضوعات استراتژیک، مهم و دارای اولویت محسوب میشود درحالیکه آمریکاییها آن را منافی منافع اسرائیل تلقی مینمایند. همانطور که مشاهده میشود موضوع آنگونه هم که تصور میشود ساده نخواهد بود و آمریکا با هر رئیس جمهوری که داشته باشد خود را ابرقدرت جهان میداند و منابع عظیم اقتصادی کشورها را قابل دستیابی برای خود به شمار میآورد و نمیتواند ایران را که دائم برای او در منطقه مزاحمت ایجاد مینماید و تهدیدی برای منافع او محسوب میشود، نادیده گرفته و با او به مقابله در نیاید.
آمریکا با داشتن یک چهارم اقتصاد جهانی و نزدیک به ده درصد تجارت جهانی، مهمترین کشور در تعامل اقتصادی دنیا محسوب میشود که بالطبع تحولات سیاسی در این کشور نتایج ملموسی بر وضعیـت اقتصادی و سیاسی دیگر کشـورها برجای میگذارد. اقتصاد ایران نیز با ابرچالش هایی، چون کسری بودجه بالا، بحران نظام بانکی، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی و نرخ بی کاری بالا، کاهش شدیـد درآمـد خانوارها و ... که نتیجـه مشکلات ریشهای ساختار اقتصادی کشور میباشد، مواجه است که حتی با رفع تحریمهای اقتصادی آمریکا، آثار مخرب مشکلات ساختاری کشور که در درازمدت بوجود آمده است، به سادگی و درمدت زمان کوتاهی رفع نخواهد شد. چراکه سوء مدیریتها و متغیرهای اقتصادی کشور منجر به تورم در کشور بوده و ضمن تحولات درونی تولید برای موفقیت در تجارت جهانی مستلزم رشد اقتصاد برونزای کشور است. هرچنـد سهم هر کشور از اقتصاد جهانی و بهره وری از تکنولوژی به روز دنیا را نباید در این خصـوص نادیـده گرفت، اما در این میان وجـود تحریمهای بین المللی نیز میتواند مانع جدی در دستیابی به سرمایه گذاری بیشتر، انتقال تکنولوژی و واردات کالاهای سرمایهای باشد.
اما اتخاذ سیاستهای مناسب در جهت جذب و افزایش سرمایه گذاری خارجی و داخلی یکی از الزامات در رشد و پیشرفت اقتصاد ایران و نیز عامل مهم رونـق تولید و کنترل رکـود و تـورم محسوب میشود. با تفاسیر فوق میتوان دریافت که اقتصاد ایران نیاز به یک بازنگری جدی در همه ابعاد داخلی و خارجی آن دارد و بعد روابط بین الملل آن تنها یک طرف قضیه است؛ و آنچه مهم است اینست که باید اهرم فشار علیه ایران از آمریکا گرفته شود و این مستلزم بسیج همه امکانات در کشور و یک عزم و اراده ملی است که با برنامه ریزی صحیح مسئولان کشور میتواند این امر عملی گردد.
درگیر بودن بی سابقه صحنه رقابت بین جو بایدن دموکرات و دونالد ترامپ جمهوریخواه که به کارزار تمام قد مبارزاتی علیه سیاستهای اقتصادی و خارجی حاکم بر آمریکا و حملات بی سابقه و بی محابا علیه هم تبدیل گردیده است، کشورِ مدعی بزرگ دموکراسی در دنیا را به جایی رسانده است که کاندیداهای آن همدیگر را متهم به تقلب کرده و انتخابات را فاسد اعلام میکنند و آنچه که کشورهای دیگر را بدان متهم و مسخره مینمودند، حال مبتلابه خود آنها شده است.
آنچه مسلم است اینکه هرچند با روی کارآمدن نامزد دموکراتها جو بایدن، برخی سیاستمدارن معتقدنـد باتوجه به سیاسـتهای ملایمتر او نسبت به دونالد ترامپ شاهد رشد و پیشرفت اقتصادی کشور باشیم. ولی همانگونه که قبلاٌ نیز اشاره گردید، سیاست کلی ایالات متحده آمریکا در قبال ایران حتی با روی کار آمدن احزاب و دولتهای مختلف ثابت بوده و این شیـوهها و استراتژیهای متفاوت ریاست جمهوریهای آمریکاست که تأثیرات محسوس خود را بر اقتصاد کشور نشان میدهد و البته آنهم تا جائیکه کشورهای هدف با آنها همسو و همراه باشند؛ بنابراین نباید هیچگاه به شعارهای انتخاباتی آمریکا دل خوش نمود.
ایران باید ضمن درنظر گرفتن خطوط قرمز سیاست خارجی کشور، فارغ از پیروزی بایدن یا ترامپ، رویکرد ثابت خود را در قبال دولت بعدی آمریکا ادامه دهد و منافع ملی خود را حفظ نماید. ضمن آنکه نباید نسبت به تمایل به مذاکره که اهرم فشاری در دست طرف مقابل است، ضعف نشان دهد و این را نیز باید دانست که عملکرد منفعلانه دلتمردان و اقتصاددانان کشور است که میتواند شانس کمتری را دربهره وریِ کسب منافع در رقابتهای بین المللی نصیب اقتصاد کشور نماید.
سوء مدیریت ها، فساد اقتصادی و سیستم اقتصاد دولتی (انحصار بخشهای مختلف) بعنوان مشکلات درونی و ریشهای در کنار تحریمها و بیماری کرونا، شیب صعودی نرخ تورم در کشور را موجب شده است و نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هرچند در کوتاه مدت بتواند تأثیر ناچیزی بر کاهش تورم کشور، بازار ارز، سکه، طلا و بورس برجای گذارد لیکن کنترل آن به سیاستهای داخلی نظیر ظرفیت تولیدی و سیاستهای مالی و پولی کشور برمی گردد. در واقع میتوان گفت وزن سیاستهای داخلی، نسبت به مسائل و عوامل بیرونی بر تورم کشور بیشتر بوده و حتی عواملی، چون انتخابات آمریکا میتواند در انتهای آن لیست قرار گیرد. به عبارتی اقتصاد ایران فارغ از انتخابات آمریکا، بایـد اصلاحات ساختاری را تجربـه و با جـذب سرمایه گذاری خارجی، نرخ تورم را کنترل و از رشد نرخ ارز، طلا، خودرو و مسکن جلوگیری نماید. مشکلات و چالشهای موجود در کشور که با دوران شیوع کرونا مضاعف گردیده است، تدبیر، مدیریت و نقش سازنده و مؤثر جمعیِ مسئـولان اجرایی و نظارتـی با استفاده از ظرفیـتهای داخل کشور را میطلبد و البته در این راستا نباید از وجود متخصصان جوان کشور و تواناییهای آنها غافل ماند.
نباید فراموش نمود که در همان آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه کشور نیز ایران از تحریمهای ناعادلانه ابرقدرتهای منطقه و آمریکا بی نصیب نبوده و تنها با همبستگی و اتحاد ملت شهید پرور و فداکاری همه اقشار بخصوص جوانان خود توانست سیاست خارجی ایالات متحده را که با تحریمهای یکجانبه گرایانه خود که به دنبال کسب منافع بیشتر در منطقه بود، به چالش کشانده و با مقاومت در مقابل خواستههای ظالمانه آمریکا و اتحادیه اروپا، برتری و قدرت خود را در منطقه و دنیا به نمایش گذارد؛ و حال زمان آن رسیده که به این ابرقدرتها بفماند؛ با کشتن، ترور و تحریم نمیتوانند روح بلند وآزاده ملت ایران را پس از گذشت قرنها تحمل ظلم و بیداد، به استعباد کشانده و به شیوه برده داری آنهم از نوع مدرن آن و در راستای اهداف جهانی کردن دنیا، ملتها را به غل و زنجیر کشند.
آنچه در این راستا از اهمیت خاصی برخوردار است و باید بر آن تأکید ورزید اینکه فارغ از اینکه پیروز این میدان کدام حزب باشد، نمیتوان در کوتاه مدت شاهد معجزه و تغییرات چشمگیر در روند نزولی مشکلات اقتصادی کشور بود؛ و حتی با وجود موضع منعطفتر دموکراتها نسبت به جمهوری خواهان، تخاصم میان دو کشور چیزی نیست که در دوران ترامپ بوجود آمده باشد که حال با رفتن او خاتمه یابد. به عبارتی دیگر؛ مشکل ایران با آمریکا مشکل دو سیستم و دو کشور است نه بحث حزبی.
دموکراتها برجام که فلج کنندهترین تحریمها را برای کشور ایران به همراه داشت، تصویب و جمهوری خواهان این ابزار فشار را که باتوجه به حفظ اصول اساسی ایالات متحده دیگر کارایی خود را از دست داده بود، نقض کردند و بعد از فشار حداکثریِ ترامپ جمهوری خواه، دوباره صلاحدید این کشور بر برقراری مجدد برجام البته به احتمال زیاد با سیاستهای متفاوت و نفس بُر دیگر است که آن را به دست یک دموکرات خواه پیاده خواهند کرد.
ایالات متحده سیاست نرم و فشار حداکثری را که هر کدام بنابه مقتضیات آن زمان برای حفظ موجودیت خود لازم است، بر دیگر کشورها بخصوص ایران که بعنوان قدرت برتر منطقه قد علم کرده است، اجرا خواهد نمود و با اهرم فشارِ جدید خود که بعبارتی برجامِ از نوعِ دوم میباشد، تصمیم در عملی نمودن راهبردهای سیاسی جدید خود خواهند گرفت. درواقع با یک نگاه کلی میتوان فهمید سیستم ایالات متحده به نحوی عمل میکند که با کاندیداهای از پیش تعیین شدهی همراه با سیاستهای خود، رئیس جمهور این ایالات را بر روی کار آورده و در کاخ سفید مستقر نمایند.
در این راستا دانستن نظر دو حزب موجود در آمریکا قابل تأمل است چرا که اوباما رئیس جمهور اسبق آمریکا در این رابطه اظهار داشته است: تا سال ۲۰۲۵ با ایرانی روبرو هستیم که فرزندان آن امام خود را (امام خمینی (ره)) ندیده و راحتتر میتوان آنها را با هژمونی آمریکا سازگار نمود و همچنین اظهار نظر جمهوری خواهان که میگویند: تا ۲۰۲۵ نباید گذاشت ایران آنقدر قوی شود که دیگر نتوان با آن مبارزه کرد؛ و قابل تأملتر آنکه براساس نظرات سیاستمداران پیشین غرب برای تسلط بر دنیا باید بر قلب آسیا تسلط و حمکرانی کرد که همانا منظور کشور ایران است که ضمن برخورداری از ذخایر و معادن غنی، مانند شاهراهی بر سر راه کشورهای شرق و غرب دنیا قرار دارد؛ بنابراین حتی با حضور بایدن بعنوان رئیس جمهوری آمریکا میتوان اینطور برداشت نمود:
بایدن = ترامپ + اقدامات هوشمند علیه ایران
با این احتساب انتخاب بایدن تنها ممکن است امکان تنفسی کوتاه برای ایران تا قبل از روی کار آمدن دولت جدید در ایران ایجاد نماید و بس. این را نیز باید یادمان باشد که تا خاتمه ریاست جمهوری ترامپ کمتر از دو ماه دیگر باقی مانده است و در این فاصله تصمیم گیریهای نظامی و امنیتی آمریکا تغییری نکرده و حتی ممکن است هر اتفاق غیرقابل احتمالی رخ دهد. البته دستگاه دیپلماسی ایران که در این موضع تنها مجری تصمیماتی است که مصوبات آن در بالاترین سطوح نظام صورت گرفته است، باید با دست پیش گرفتن، تصمیمات و شروط خود را درصورت احتمال برقراری مجدد برجام اعلام نموده و سیاستمدارن ایرانی ضمن داشتن وحدت با هر سلیقهای، ایالات متحده را مجبور به جبران خسارتهای ناشی از خروج غیرقانونی خود از برجام نمایند و مجالی برای آمریکا باقی نگذارند تا در دوره جدید ریاست جمهوری خود شرط یا شروطی برای تعهدات برجامی اعلام نماید. چراکه خروج ترامپ از برجام ضمن به انزوا کشاندن مجدد آمریکا، اعتراضات هم حزب هایش را نیز دربرداشته است و اقدام او همچنین بی اعتنایی و بی احترامی نسبت به شورای حقوق بشر سازمان ملل بوده و حتی با تغییر مکان سفارت کشورش از تل آویو به قدس سیاست یکجانبه گرایی خود را به رخ همگان کشیده است؛ بنابراین در جایگاهی نیست که بخواهد شروط جدیدی را در برجام احتمالی پیشنهاد نماید.
همچنین با توجه به نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ایران و اینکه کدام حزب اصلاح طلب یا اصول گرا روی کار خواهد آمد و با اتخاذ چه سیاستی در قبال این امر وارد خواهد شد و آیا رئیس جمهور آینده آنطور که ایالات متحده توقع دارد همراهی لازم را در سرعت بخشی یا کُند شدن روند مذاکرات خواهد داشت یا خیر؟ در جای خود حائز اهمیت بوده و قابل بحث است که در اینجا مجال گفتگـوی آن نمیباشد و در این باره باید نتیجه تأثیرات اساسی را به دولت بعدی در ایران موکول و دنبال نمود؛ و چه خوب است این سخن مقام معظم رهبری را نیز در ذهن خود تکرار نمائیم که فرمودند:" قطع نظر از اینکه کدام حزب انتخاب شوند، یک مطلب کاملاً آشکار است و آن اینکه سیاست ما در قبال آمریکا مشخص و حساب شده است و با رفت و آمد افراد تغییر نمیکند. "
الهه واحدی - کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه پیام نور تهران واحد غرب
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.