گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سیدعلی هاشمی؛ اگر بخواهیم با خودمان صادق باشیم، در حال حاضر مهمترین عاملی که جوانان ایرانی را به دنبال خود وارد دانشگاهها میکند، مدرک است. کارکرد دانشگاه به طور عام تبدیل به این شده است که فردی وارد آن شود، چند سالی در آنجا مشغول درس و تمرین و پروژه باشد و پس از طی دورهای مشخص مدرکش را بگیرد و سپس پی کاری برود که آن را دوست دارد؛ اینجا دیگر خبری از علم و پژوهش و حل مسئلهی کشور نیست و در مقابل بستری جدی برای انواع فسادها است.
البته هنوز در دانشگاههای برتر کشور مثل همین دانشگاه شریف، این مسئله به صورت جدی بروز پیدا نکرده است، اما وقتی در سطح کلان نگاهی به وضع آموزش عالی میاندازیم، با این وضعیت اسفبار مواجه میشویم. مطالب بیان شده تا به اینجا صرفا بازتابی از واقعیتی بود که در بیرون میبینیم و تقریبا همه از آن مطلع هستیم؛ اما دقیقا چه شد که نظام دانشگاهی ما به این انحطاط کشیده شد؟
منزلت اجتماعی
اصلیترین پارامتری که اکثر جوانان را به سمت مدرک میکشاند، «منزلت اجتماعی» است. در ایران فرصتهای دیگر برای کسب منزلت اجتماعی بسیار محدود است و این محدودیت منجر به سرازیر شدن تقاضای فزاینده به سوی مدرکهای دانشگاهی میشود. در عمل این منزلت اجتماعی دو بخش دارد: پرستیژ اجتماعی و جایگاه اجتماعی. بحث پرستیژ اجتماعی به همان لفظ دکتر و مهندس برمیگردد که برای انسان در محیطهای اجتماعی، احترام میآورد؛ در حقیقت میتوان گفت شرایط اجتماع طوری است که فقدان مدرک مناسب، باعث جدی گرفته نشدن و از دست دادن امتیازات زیادی میشود.
بحث جایگاه اجتماعی بیشتر یک حالت کاذب دارد؛ به این معنا که در نظر مردم کسب مدرک، در آینده باعث رسیدن به شغلها و مقامهای مناسب خواهد شد، اما این امر در دههی گذشته کاملا زیر سوال رفته است و در عمل چنین چیزی محقق نمیشود. البته این کاذب بودن، در سالهای اخیر تا حدودی مشخصتر شده و کمتر کسی تنها به دنبال جایگاه اجتماعی مناسب، وارد دانشگاهها میشود.
نظام اداری، بلای جان جوان
پارامتر موثر دوم متوجه سیاستهای خود دولت است. نظام اداری ما در دههای اخیر به سویی حرکت کرده است که مدرک برایش مهم شده است؛ در اصل میتوان این گونه تعبیر کرد که افراد مدرک خود را به اداره میفروشند و در ازای آن، حقوق بیشتر یا ارتقای مقام دریافت میکنند. پارامتر سوم ناظر به این است که افراد برای فرار از مسائلی، مانند سربازی و به عقب انداختن تصمیمگیری درباره آیندهی خود، وارد دانشگاه میشوند تا مدتی را در محیط آن و به دور از چالشهای پیشرو، طی کنند.
رشد قارچگونه دانشگاهها
آخرین پارامتر نیز به گسترش بیرویهی تعداد دانشگاهها و پولی شدن آموزش برمیگردد. در شرایطی که آموزش به مثابهی یک کالا و دانشگاه به مثابهی یک بازار عمل میکند، سود مسئولان دانشگاه در آن خواهد بود که تا جای ممکن، این کالا را به افراد بیشتری بفروشند و دیگر در این فروختن، هیچ صلاحیتی برای ورود به دانشگاه در نظر گرفته نمیشود.
با افزایش تعداد دانشگاهها و پولی شدن آموزش، دیگر فرایند ورود به دانشگاه بسیار روان خواهد شد و هر کسی، حتی بدون داشتن پیشنیازیهای لازم، میتواند به راحتی وارد این سیستم شود. اما مسئله این است که این ورود بیرویه چگونه میتواند فرایند انحطاط دانشگاه را تسریع کند؟
بنگاه اقتصادی دانشگاه
وقتی آموزش پولی شد، دیگر تنها رضایت مشتریست که برای دانشگاه اهمیت پیدا میکند؛ ترجمهی این حرف در عمل این خواهد بود که دانشگاه برای به دست آوردن پول از مشتری خود که دانشجو باشد، دست به هر کاری میزند. اولینِ این کارها این است که دیگر، اخراج دانشجویان برای دانشگاه صرف ندارد، چرا که در اصل این مشتری آنهاست که دارد از دستشان میرود. لذا برای دانشگاه این مهم میشود که تقریبا همه افرادی که وارد دانشگاه شدهاند، به سلامت از آن خارج نیز بشوند. در این میان چیزی که سنگینترین ضربه را میخورد، کیفیت آموزش و فرایندهای آموزشی است. با گسترش افسارگسیخته دانشگاهها و تجاری شدن آنها، آرامآرام فرایندهای آموزشی از محتوا خالی و صوری شده و به نوعی مناسک میانتهی تبدیل میگردند.
پایاننامههای بینتیجه
پایاننامهها و رسالهها نوشته میشوند و از آنها دفاع میشود، اما واقعا هیچ محتوا یا علمی در این بین تولید نشده و هیچ گرهی از یک مسئله در دنیای واقعی یا یک مسئلهی علمی باز نمیشود. این صوری شدن در اثر این امر است که استاد درگیر تعداد زیادی رساله و پایاننامه است و ممکن است برای تامین مخارجش، در چندین جا نیز تدریس کند و دیگر وقتی برای اختصاص به تصحیح و راهنمایی دانشجویش ندارد و از آن طرف، دانشجو نیز در مسیر طیشدهاش مهارتهای لازم را کسب نکرده و توانایی انجام یک کار علمی مناسب را ندارد و یا چه بسا هیچ علاقهای به این کار نداشته و صرفا برای کسب مدرک تا به اینجای کار، آمده باشد. اما این انحطاط به همین جا ختم نمیشود؛ در پی این انحطاط است که پدیدهای، مانند بازار پایاننامهنویسی و رسالهنویسی به وجود میآید.
در نتیجهی این انحطاط مجله علمی نیچر اعلام میکند، ایران در تقلب علمی پس از چین در جایگاه دوم قرار دارد. در اثر این انحطاط است که پایاننامهها را با وانت بار میزنند و برای بازیافت میبرند. سیاستهای کلان ما و نهادهای بالادستی و وزارتخانهها، وضعیت را به این صورت درآورده است. برای مقابله با این تقلبها، باید به سراغ اصلاحات سیاستها و روندها برویم، وگرنه این نوع پدیدهها هیچگاه ریشهکن نخواهند شد.
ادامه روند فعلی در دانشگاهها، میتواند منجر به بحرانهای عمیقی در آیندهای نزدیک شود. البته تنها آموزش عالی در ایجاد این شرایط مقصر نیست و مسائلی مانند شرایط اقتصادی نیز، به این وضعیت بحرانی دامن زده و میزنند.
مطلبی که خواندید خلاصهای، از یکی از فصول کتابی با عنوان «حکایت دانشگاه» است که از مصاحبهها، مقالات و نوشتارهای دکتر حسن محدثی، در باب جامعهشناسی سازمانهای علمی و زیستِ دانشگاهی تهیه و تدوین شده است. دکتر محدثی از جامعهشناسان برجسته در نظام علمی و دانشگاهی کشور هستند که البته عمدهی پژوهشهای ایشان، معطوف به جامعهشناسی دین و جامعهشناسی معرفت میباشد.
این کتاب، یکی از ۲۰ کتابی است که توسط پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تحت عنوان «تأملات صاحبنظران ایرانی در باب آموزش عالی» منتشر شده است. مطالعهی این کتاب و عناوین دیگری از این مجموعه، در فهم جایگاه نهاد دانشگاه و چالشهای ایجاد شده حول آن و حول آموزش عالی در امروز کشور بسیار کمککننده خواهد بود و یک دید جامع و همهجانبه و دقیق به علاقهمندان این عرصه خواهد داد.
نشریه میدان انقلاب، دانشگاه صنعتی شریف، شماره ۸۱