گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مرضیه انبری؛ دهه هفتاد صدا و سیما و سینمای ایران در تولید مدهای متنوع و نمایش زندگیهای پایتخت نشینان به مناطق حاشیه یکه تازی میکرد و مردم مسحور پرده جادویی بودند که اخبار جانبی آن را فقط از طریق مجلات زرد میتوانستند بفهمند و جوانان تبدیل به آرشیوبازهای تصویری شده بودند که عکسهای بازیگران را از گوشه و کنار هر مجله و روزنامهای قیچی میکردند و پوسترهای بازیگران و کمی بعدتر برچسبهای آنها از در و دیوار مغازههای شهر آویزان بود و هنوز دستی بالاتر از دست اهالی هنر هفتم و اهالی جعبه جادویی بلند نشده بود.
هنوز اوضاع اقلید از تیپ و قیافههای نقشهای مثبت و منفی داستانها به صورت کانالیزه جریان داشت و سالهای متمادی ادامه یافت. از مدل چادر سر کردن لعیا زنگنه در سریال در پناه تو، تا مدل شال بستن مهناز افشار در آتش بس.
جوانان ایرانی که سبک زندگی خود را از این اسطورهها می خواستند تقلید کنند و اگر در تقلید خود ناکام واقع میشدند و اسیر مقایسههای مکرر، اما در اواسط دهه هشتاد با گسترش دسترسی شهروندان به اینترنت و فضای مجازی و در دهه نود با دسترسی اکثریت مردم به گوشیهای هوشمند و اینترنت نسل چهارم ورق برگشت و هیمنه اسطورههای منتخب وزارت ارشاد شکسته شد و این بار هر ایرانی به فراخور خلاقیت خود در حال تبدیل شدن به یک اسطوره بود.
گسترش شبکههای مجازی اینستاگرام و توییتر طی ده ساله گذشته زرق و برق اهالی هنر را به حاشیه کشانده و جایگاه مرجعهای تقلید سبک زندگی مدرن به بلاگرهای فارسی و غیر ایرانی رسیده است که بر حسب آغازهای طوفانی معرفی خود و جلب توجه کاربران به وسیلهی افشای زندگی شخصی و کنجکاو شدن مردم در شبکههای اجتماعی پادشاهی میکنند. کسانی که موفق به جذب فالوئرهای چندهزارنفری شده اند و مرجع انتشار تبلیغات و کسب درآمدهای میلیونی هستند هر روز با لباسها و غذاها و تفریحات جدیدتر مقابل چشم کاربران هنرنمایی میکنند. البته تنوع زیادی را هم مدنظر قرار داده اند.
یک گروه هستند که مدلینگ حجاب میشوند و گروهی دیگر بیوتی و گروهی دیگر وظیفه خود دانستهاند که زندگی غیر شخصی و عاشقانه! خود را به نمایش بگذارند! زن و شوهرهای بلاگر غیرمذهبی که از اشتراک گذاری هیچ لحظه خصوصی دریغ نمیکنند و زن و شوهرهای مذهبی که با روسریهای محکم و ساق دست در اتاق خوابشان مشغول تبلیغ رو تختی هستند.
افرادی که برای ادامه کسب و کار خود هر روز باید جدیدتر از گذشته جلوه کند و اسباب نو شدن نیز در اختیار آن هاست لوازم آرایش، البسه، غذا و... که برای تبلیغات به آنها ارسال میشود و اما باز هم عرصه فضای مجازی فراختر می شود و تک تک کاربران در این میدان ایفای نقش میکنند. استوریها و پستهای پی در پی درباره زندگیهای خصوصی و تفریحات و خریدها و ... که در پیجهای عمومی بارگزاری میشود یک بازار شام به تمام معنا ساخته است. اما آنچه ما برای جوان ترها خصوصا قشر تحصیل کرده نامناسب میدانیم ورود به این سلسلهی سوداگری است.
گاه فراموش میکنیم برخی کارها خصوصی است و گاه فراموش میکنیم که ما ایرانیان اکثریت موفق شدیم به فضای مجازی دسترسی داشته باشیم، اما موفق نشدیم آنچه را که در فضای مجازی در حال اشتراک گذاری عمومی کنیم موفق نشدیم آن تفریحاتی را که پایتختنشینان از آن بهرهمند هستند برای نواحی حاشیه و پیرامون فراهم کنیم، موفق نشدیم سبکهای زندگی را یکسان سازی بکنیم، موفق نشدیم برای همه مردم عرصه لذتهای مادی را فراهم کنیم و آفت چشم و آه از نداری و احساس مقایسه و غم بینندگان را فراموش کردیم؛ و هر کدام به فراخور استعداد خود در این بازارشام هنرنماییها به خرج دادیم. یکی با شیر کردن دستپخت خود در وضعیت واتس آپ دیگری با شیر کردن خریدهای خود در استوری اینستاگرام و آن یکی با تعریف روزمرههای عاشقانه و پرطمطراق خود در توییتر و کامنت کاربران که یکی فحاشی از سر خشم و است و دیگری خوش به حالت!
کاربران رفته رفته تبدیل به بتهایی شدند که دیروز محصور در جعبه جادویی و آینه جادو بودند و میشد گفت فقط فیلم است! میشد به خاطر نرسیدنها از آن متنفر بود، اما اکنون خود در حال تلاش برای تبدیل شدن به آن موجود دلربا و قابل مقایسه برای فالوئرها شده اند.