گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، شادی محمدی؛ دوره ۴ ساله ریاستجمهوری دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا با برگزاری مراسم تحلیف جوزف بایدن، رئیسجمهور جدید این کشور پایان یافت. این رویداد میتوانست مانند موارد متعدد پایان و آغاز دوره ریاستجمهوری بسیاری دیگر از رؤسای جمهور جهان، رویدادی عادی و نه چندان مهم تلقی شود؛ اگر آنکه ریاستش پایان یافت، فردی در کاراکتر و شخصیت خاص ترامپ نبود و ریاستجمهوری آمریکا را برعهده نداشت؛ مردی که آنقدر ویژه بود که حتی پس از اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری، در عوض پذیرش شکست، بارها مرد و زنده شد و نظام سیاسی و انتخاباتی کشورش را تا لبههای تاریکی کشاند، تا سرانجام بر اثر پیامدهای خارج از کنترل تهاجم هوادارانش به مقر کنگره و شکست شبه کودتای نافرجام او، مجبور به تسلیم در برابر واقعیت تلخ شکست شد.
میراث ترامپ در سیاست داخلی ادامه خواهد یافت؛ زیرا برآمدن ترامپ خود محصول پیوند میان گرایش عمومی سیاست در جهان به سمت پوپولیسم و شکافهای عمیق اجتماعی موجود در جامعه آمریکا بود که اینک با راهبریهای خاص ترامپ، ابعاد آن عمیقتر و گستردهتر شده و نه فقط با برنده شدن بایدن ترمیم نشده، بلکه تعمیق نیز شده است؛ تا آنجا که بسیاری معتقدند نتیجه انتخابات اخیر تنها شکست ناقص ترامپ بود و پوپولیسم و ترامپیسم (و نه الزاما شخص ترامپ)، همچنان بهعنوان پدیده سیاست آمریکا باقی خواهد ماند.
میراث ترامپ در سیاست خارجی با سیاههای از اقدامات شاذ و خروج از معاهدات، توافقها و سازمانهای بینالمللی، خاصتر از خاص بوده و به این برداشت در جهان دامن زده است که زوج سیاسی بیآبروترین رئیسجمهور و بدترین وزیر خارجه تاریخ آمریکا، همچون «پت و مت»، سیاست زمینهای سوخته و خراب کردن همه پلهای پشت سر را تا آخرین دقایق مدیریت خود دنبال کردهاند. همین ویژگی، پایان دوره ترامپ را برای بسیاری در جهان به یک رویداد مهم و در عین حال شیرین تبدیل کرده است.
ترامپ در ایران نیز بیش از هر چیز بهعنوان نماد ۲ اقدام بارز دوره ریاستجمهوریاش، شناخته شده است: خروج از برجام و اعمال سیاست «فشار حداکثری» در قالب سختترین تحریمهای چند لایه علیه دولت و ملت ایران و فرمان ترور «فرمانده اسطورهای» ایران زمین، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی. از اینرو پایان ریاستجمهوری او مستقل از تحلیلها و مناقشههای فکری و سیاسی، در ناخودآگاه جمهور ملت ایران، بهخودی خود یک رویداد مثبت تلقی میشود.
با این وصف، آیا پایان دوره ترامپ، بهمعنای تغییر نسبی در محیط سیاست بینالمللی و ایجاد فضاهای تنفسی جدید در منطقه و جهان برای سیاست خارجی ایران است؟ پاسخ میتواند بله باشد؛ البته بهشرطها و شروطها. اما اگر سؤال این باشد که آغاز دوره ریاستجمهوری بایدن بهمعنای پایان فوری و خودکار همه سیاستهای اعمالی ترامپ علیه ایران و درنتیجه گشایشهای بزرگ در شرایط تحمیل شده بر اقتصاد و سیاست ایران خواهد بود؟ پاسخ قاعدتاً خیر است، «که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها». برای تبیین بیشتر موضوع، توجه به برخی عوامل اصلی شکلدهنده سیاست آمریکا و تداوم و تغییر در فضای حاکم بر روابط این کشور با ایران، ضروری است:
بخش عمده اختلافات میان جمهوریخواهان و دمکراتها بر حوزه سیاست داخلی متمرکز بوده و در موضوعات حساس سیاست خارجی مانند ایران، همپوشانی مواضع ۲ حزب قابل توجه است. ترامپ البته شورشی بر قواعد فراحزبی (Bipartisan) سیاست آمریکا بود، اما بخش مهمی از سیاستهای ضدایرانی او، در فضای اجماعی سیاست آمریکا شکل گرفته و طبیعی است که تنها، سیاستهای خاص او با پایان ریاستجمهوریاش و بازگشت قاعدهمندیهای فراحزبی و تاکتیکهای خاص حزب دمکرات و بایدن، در معرض تغییر خواهد بود.
سیاست تخاصم با ایران در محیط سیاست داخلی آمریکا، ریشهدار و موضوعی فراحزبی است و تا اطلاع ثانوی، محیط سیاست داخلی آمریکا همچنان کانون تولید انرژی تخاصم با ایران بهعنوان یک کشور متخاصم باقی خواهد ماند.
اسرائیل و در شرایط فعلی عربستان و امارات، بهعنوان کانون دوم تولید انرژی تخاصم با ایران، با بهرهگیری از قدرت لابی صهیونیستی و سرمایه عربی، از قدرت نسبی تأثیرگذاری بر سیاستهای ایرانی دولت آمریکا برخوردار هستند؛ اگرچه دامنه این تأثیرگذاری بسته به دولتها و رؤسای جمهور مختلف آمریکا میتواند متفاوت باشد.
بایدن در سیاست داخلی با وضعیت نابسامان اقتصادی و پیامدهای اوجگیری کرونا مواجه است و بهطور طبیعی اولویت نخست و عمده او، مدیریت مسائل داخلی بوده و پروندههای سیاست خارجی با هر درجه از اهمیت در اولویتهای بعدی او قرار میگیرند.
براساس مجموعه شواهد و واقعیتهای موجود، اولویتهای اصلی در سیاست خارجی بایدن، مدیریت «چالش چین» و با فاصله قابل توجه مدیریت روابط با «روسیه»، «اتحادیه اروپا» و «بریتانیا» و مدیریت موضوعات بینالمللی «چندجانبهگرایی» و «محیطزیست» خواهد بود.
با فرض اولویت موضوعات سیاست داخلی و مسئلههای اصلی پیش گفته در سیاست خارجی، دولت بایدن علیالاصول در خاورمیانه، سیاست مدیریت بحرانهای موجود از طریق نوعی موازنه میان بازیگران اصلی منطقهای را دنبال خواهد کرد.
این سیاست اگر پیش گرفته شود بهاحتمال زیاد در یمن بستر لازم برای حرکت به سمت تثبیت و تعمیق توافقات قبلی میان دولت صنعا، انصارالله و دولت در تبعید یمن را فراهم میکند. در عراق نیز موازنه داخلی بههم ریخته شده تحت فشار زوج ترامپ و پمپئو، به معادلات قبلی و وضع طبیعی خود باز خواهد گشت که از ثبات بیشتری بر بستر واقعیتهای عراق برخوردار است. در سوریه بهدلیل وجود زمینههای واقعی روی زمین، بستر ادامه درگیریها در شرق فرات و شمال غرب این کشور هنوز وجود دارد و اسرائیل نیز نتایج سیاست جنگطلبانه خود را بر معادله سوریه تحمیل میکند، اما با وجود همه این واقعیتها، با مفروض گرفتن مقدماتی که گفتیم، موازنههای کلان موجود میان دولت سوریه و متحدان آن از یکسو و بازیگران دیگر تثبیت خواهد شد.
در رابطه با ایران نقطه کانونی سیاست بایدن حول محور هستهای و بازگشت به برجام شکل خواهد گرفت، اما دولت آمریکا همزمان:
۱- تلاش میکند از سیاست فشار حداکثری و تحریمهای همهجانبه ترامپ، بهعنوان اهرم بازی تا زمان بازگشت به توافق در قالب اجرای برجام، نهایت سوءاستفاده ممکن را بکند.
۲- توافق درباره سیاست منطقهای و موشکی ایران در کنار برجام را مطرح میکند، اما با توجه به سیاست روشن ایران در زمینه این دو موضوع، پیشبرد توافق هستهای را به توافق درباره این موضوعات مشروط نمیکند؛ چون در این صورت تعلیق به محال خواهد بود.
بهنظر میرسد تیم بایدن با طرح موضوعات منطقهای و موشکی در این مرحله، ۲ هدف فوری و کوتاهمدت را دنبال میکند:
۱- مقابله با تاکتیکهای اتمی اخیر ایران و محدودسازی کارکردهای مذاکراتی آن.
۲- خنثیسازی معارضه سنگین رقبای منطقهای ایران با بازگشت آمریکا به برجام، از طریق تلاش برای قرارگرفتن این موضوعات مورد اهتمام آنان در یک مسیر مذاکراتی درازمدت.
مهار قدرت منطقهای ایران بهعنوان هدف میان و درازمدت آمریکا، همچنان در دستور کار اجماعی و فراحزبی آمریکا خواهد ماند؛ البته با تفاوتهایی مشخص در تاکتیک و حتی استراتژی میان ترامپ و بایدن که شرح بیشتر آن نیازمند مجال دیگری است.
شادی محمدی - کارشناسی مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.