گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سینا ذوالفقارگردشی؛ تبلیغات وهیاهوی زیاد بر واژه مثبت اندیشی این پیام را به مخاطبان القا کرده است که داشتن احساسات منفی و ناخوشایند در زندگی نوعی نقص یا عیب روانی است. زمانی که مارتین سلیگمن نظریه خوش بینی آموخته شده را مطرح کرد در کتاب خودش اعلام کرد که این خوش بینی هیچ ارتباطی به گفتن تلقینات مثبت روزانه ندارد، بیش از نظریه او، جنبش تفکر مثبت به مخاطبان اینگونه اعلام میکرد که با گفتن تلقینات مثبت روزانه اتفاقات خوب در زندگی رخ می دهد. نمونه بارز این جمله، کتاب روان شناسی تصویر ذهنی ماکسول مالتز بود که البته این کتاب مطالب خوبی هم دارد.
اما یکی از جملات بارز این کتاب این بود که شما هر روز با خودت بگو من هر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر میشوم، گفتن اینگونه تلقینات صرفا یک احساس خوب موقتی به همراه دارد اما نه تاثیر بلند مدت و عمیق! چیزی که به اسم مثبت اندیشی در کشور ما و خیلی از جوامع دیگر رواج پیدا کرده به نوعی تبلیغ شده و به گونه ایی این تفکر مثبت را بین مردم رواج داده است که برخی افراد گمان میکنند داشتن احساسات منفی، احساسات ناخوشایند، خشم، غم، احساس گناه و احساس شرم نوعی نقص روانی و مشکل در آنهاست.
زمانی که مباحثی مانند قانون جذب بعد از انتشار فیلم راز مطرح شد، یکی از اصول اولیه این قانون این بود که شما همیشه باید حس خوب داشته باشید و حس خوب باعث میشود شما در ارتعاش و مدار خواسته های خود حرکت کنید و به سمت جذب آنها نزدیکتر بشوید. کاری به قانون جذب نداریم که اصلا قانون نیست و اصلا علمی هم نیست، اما سلامت و تعادل روانی ما در تجربه طیفی از احساسات مثبت و منفی قرار دارد.
یکی از کمک هایی که روان درمانی و حتی خودشناسی به ما خواهد کرد تجربه طیف وسیعی از احساسات مثبت و احساسات ناخوشایند و منفی است. به همین جهت روان درمانی به ما کمک میکند ظرفیت روانی خودمان را افزایش دهیم، ظرفیت روانی در جهت تجربه احساسات منفی و ناخوشایند به ما کمک خواهد کرد تا تاب آوری داشته باشیم در مقابل این احساسات، احساساتی که در مشکلات و دشواری ها یا تعارض و تنش های غیرقابل انکار زندگی برای ما رخ خواهد داد. مباحثی که تحت عنوان تفکر مثبت در سخنرانی های انگیزشی و موفقیت به مردم القا می شود بیشتر از اینکه مفید باشد مضر است.
یکی از مهم ترین مولفه ها برای حل این بحران زرد، وجود و گسترش صحیح فرهنگ مراجعه به روانشاس یا مشاور است. اگر برای دریافت آرامش نزد روانشناس می روید احتمالا راه را اشتباه رفته اید چون روانشناس کارش القای آرامش به مراجع نیست و البته ارامش با امنیت متفاوت است. برای دریافت انرژی مثبت و شادی و نشاط هم نزد روانشناس نروید احتمالا این را هم خواهید یافت. جهت کسب تایید هم نزد مشاور و روانشناس نروید، چون قرار نیست که حتما روانشناس و مشاور، من وشما را تایید کند چون او موظف به گفتار درست است نه گفتاری که باب میل ما باشد.
کار روانشناس و مشاور گفتن حرف های شیک و زیبا و باب میل ما نیست، کارش القای انرژی مثبت نیست، اگر اختلال روانی یا اضطرابی نداریم یا افسرده نیستیم و نیاز به درمان نداریم؛ روانشناس به ما کمک میکند مکانسیم های دفاعی روان خود را کنار بزنیم، انکار ها، توجیه ها، خودفریبی ها و فرار های خود را شناسایی کنیم، مسئولیت زندگی و تصمیمات و انتخاب هایمان را قبول کنیم که هیچ کس و هیچ چیزی در این جهان به یاری ما نخواهد آمد، نه موجود زمینی و نه قوانین ماورایی و کائنات و نه حتی خداوند مگر اینکه خودمان آستین بالا بزنیم و برای خواسته ها و اهدافمان همت کنیم و بلند شویم، روانشناس و مشاور به ما کمک میکند باورهای مخرب درونمان را بشناسیم، از خودتخریبی دست برداریم، الگوهای معیوب فکریمان را بازسازی و اصلاح کنیم، این مهم است که بدانیم خود ما هستیم که در نهایت به خودمان کمک میکنیم نه روانشناس ما!
روانشناس ما که اتفاقا اون هم درگیر مشکلات زندگی خودش است، اتفاقا اوهم نواقصی در شخصیت و رفتارش شاید داشته باشد و شاید او هم گذشته و خاطرات سختی را سپری کرده باشد. درحقیقت مثل همه یک انسان است، هم شامل خوبی و بدی، او هم احساسات و افکار شیطانی مارا گاهی تجربه میکند، او ابرانسان نیست که نجات دهنده ی ما باشد. او راهی به ما نشان می دهد که در آن راه خود ما هستیم که مسئولیت قبول می کنیم و به خودمان کمک میکنیم و شفا می یابیم.
وقتی که انکارها و خودفریبی ها و دلیل تراشی ها و اجتناب ها را کنار می زنیم و حاضریم مسئولیت کنار زدن این ها را قبول کنیم و به معنای واقعی و با همه ی وجود زندگی کنیم، این راهی که روانشناس به ما نشان می دهد نه تنها آرامش نیست بلکه اضطراب مارا هم برانگیخته می کند و مسئولیت مارا هم بیشتر، چون به خوآگاهی رسیده ایم و خودآگاهی حق انتخاب برایمان ایجاد می کند. اگر دنبال آرامش هستیم بهتر است قید مراجعه به روانشناس را بزنیم، در غار تنهایی و خلوت و انزوا و با قدم نگذاشتن در جاده زندگی و هیچ کاری نکردن آرامش ابدی را تجربه خواهیم کرد، آرامشی که پس از مدتی بخاطر آن شاید آرزوی مرگ کنیم چون هیچ کدام از ما طاقت افسردگی و رخوت این آرامش ابدی را نداریم.
چیزی که روانشناسان و مشاوران انگیزشی و زرد به ما القا می کنند خوشبینی پوچ و بی پایه، بدون وجود تلاش و کوشش و باور داشتن به قانون جذب و قدرت های ماورائی و کائنات است. این معضل به صورت مشاوران انگیزشی و کنکوری، کوچینگ های پولی و مالی، دوره های چگونه پولدار شویم یا چگونه موفق شویم و.... در کشور ما در حال رواج می باشد که متاسفانه این موارد نام برده درحقیقت محصول نظام ها و کشورهای سرمایه داری (مثل آمریکا) می باشد که به کشور ما نفوذ کرده و باعث پیدایش مافیای کنکور و مافیای روان در کشور شده.
در مقابل، دین مبین اسلام همیشه بر امیدواری و امید داشتن و توکل تاکیید داشته است. امید و امیدواری با خود تلاش و کوشش و حرکت به سمت اهداف را به همراه دارد، ولی خوش بینی بدون تلاش و کوشش و سکنا را به همراه دارد به طوری که هر لحظه منتظریم اتفاق یا معجزه ای بیفتد و زندگی مارا دگرگون کند. در جهان بینی توحیدی معنای اصلی توکل و امیدواری، استفاده تمام و کمال از ابزار و اسباب (علم، مهارت، استعداد، تکنولوژی) در راستای رسیدن به هدف و سپس تکیه کردن بر قدرت الهی برای پیشبرد اهداف است. انسان متوکل، کسی است که خداوند را تکیه گاه و پناهگاه برای خود می داند و این اطمینان، سبب ها (استعداد، هنر، علم، ثروت) را تقویت میکند، چرا که خداوند مسبب الاسباب است و اراده ی خداوند از مجرای اراده انسان عبور می کند. اسباب را انسان باید با رعایت قوانین و سنت های الهی که تلاش را درپی دارد، کسب کند و امیدواری و توکل انگیزه ای برای حرکت و به ثمر رساندن اسباب است.
«آیا چنین کسی بهتر است یا آن کسی که او در طول شب در سجده و قیام اطاعت خدا میکند و از آخرت می ترسد و رحمت پروردگارش را امید دارد بگو آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسانند؟ تنها خردمندان هستند که پند پذیرند». (سوره زمر- آیه ۹) «به مشرکان بگو: پروردگار آسمان ها و زمین کیست؟ خود بی درنگ بگو: خدا یکتاست. بگو: آیا سرپرستان و معبودانی به جای او انتخاب کرده اید که اختیار هیچ سود و زیانی را برای خودشان ندارن چه برسد به شما؟ بگو: آیا نابینا و بینا یکسان اند یا تاریکی و نور برابرند؟ یا آنان که شریکانی برای خدا قرار داده اند به خیال آنکه مانند افرینش خدا چیزی آفریده اند، آنگاه آفریده خدا و آفریده شریکان بر آنان مشتبه شده؟ بگو: آفریننده همه چیز فقط خداست و تنها او یکتای پیروز است». (سوره الرعد – ایه ۱۶)
با استناد به ایات ۱۶ سوره الرعد و ۹ سوره زمر متوجه می شویم که آگاهی و دانش هم راستا بودن با مسائل جامعه اسباب را فراهم می کند و توکل و اعتماد قلبی، تلاش را به ثمر خواهد رساند.
باید توجه داشت که برای به ثمر رسیدن تلاش، توکل و اعتماد باید قلبی باشد. همانطور که درقسمتی از آیه ۶۷ سوره یوسف میخوانیم: علیه توکلت (بر او توکل کرده ام)، انحصار، توکل را به ثمر می رساند. برای توضیح بیشتر: در جمله علیه توکلت، توکلت فعل جمله ی ماست ولی علیه مقدم بر آن شده و مفعول مقدم نشانه ی انحصار است و توکلی به ثمر می نشیند که قلبی و منحصر به ذات الهی باشد. با تامل در سوره یوسف متوجه میشویم که حضرت یعقوب(ع) لحظه به لحظه به خداوند توکل می کند و در طول تمام زندگی حضرت یوسف(ع) نیز توکل به چشم می خورد و این درحالی است که شرایط حضرت یعقوب (ع) و یوسف (ع) قابل قیاس نمی باشند بنابراین زمان و مکان توان نفی توکل را ندارند و شرایط نمی تواند بهانه ای برای عدم اطمینان قلبی به خداوند باشد.
همانطور که در آیه ۵۳ سوره زمر میخوانیم: لاتقنطوا من الرحمه الله ان الله بصیرا بالعباد( هرگز از رحمت خدا نا امید نباشید، که او خدایی بسیار آمرزنده و مهربان است)، تحت هیچ شرایطی نباید از رحمت الهی ناامید شد. سوال: آیا توکلی که منحصر به ذات الهی باشد، قطعا نتیجه می دهد؟ اگر فقط به خداوند توکل کنیم و تلاش داشته باشیم نتیجه خواهیم گرفت ممکن است کسی بگوید من به خداوند توکل کرده ام و اطمینان قلبی دارم و تلاش هم میکنم اما نتیجه نمی گیرم.
پاسخ قرآن: برای انسان، مامورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش اورا از فرمان خدا (حوادث غیر حتمی) حفظ میکنند، اما خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد مگر آنان آنچه را که در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت!. ( سوره الرعد – آیه ۱۱). با استناد به این آیه متوجه می شویم که: تا زمانی که ملت ها از نظر اعتقادی، فرهنگی، علمی تغییر نکنند خداوند آنهارا تغییر نمی دهد و این تغییر زمانی رخ می دهد که روش و قانون ملت ها و یا افراد تغییر کند پس نکته ی ظریفی که در این آیه وجود دارد این است که هر چیزی حول محور قانون می چرخد حتی اگر کافر به قانون عمل کند نتیجه می گیرد. موفق شدن ربطی به مسلمان یا کافر بودن ندارد بلکه باید ایمان و اطمینان داشت.
نتیجه گیری:
دین مبین اسلام و روان شناسی علمی بر امیدواری توام با تلاش و کوشش و مسئولیت پذیری و افزایش ظرفیت روانی در برابر تحمل و کنترل مشکلات و مصائب تاکید دارد ولی روانشناسی زرد و انگیزشی که محصول نظام سرمایه داری می باشد اغلب بر خوش بینی بدون وجود تلاش و بدون قبول کردن احساس ناراحتی و وجود مشکلات و تحمل آنها تاکید دارد. بهترین راه فرهنگ سازی در حوزه مراجعه به روانشناس و یا مشاور علمی و آگاهی لازم در حیطه ی عمق مباحث دینی (توکل و امیدواری) می باشد.
سینا ذوالفقارگردشی - دانشجوی کارشناسی روان شناسی دانشگاه ارومیه
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.