گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو: قطعنامه ۱۷۰۱ که در پی جنگ ۳۳ روزه میان حزبالله و رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۶ تصویب شد، بهعنوان راهکاری بینالمللی برای پایان دادن به درگیریها و بازگرداندن امنیت به جنوب لبنان مطرح گردید. این قطعنامه از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا توانمندیهای مقاومت اسلامی حزبالله را در عرصههای نظامی و دیپلماتیک نشان داد و رژیم صهیونیستی را وادار به پذیرش شرایط مقاومت کرد.
۱. بازگرداندن اقتدار به لبنان
حزبالله توانست با مقاومت نظامی خود، رژیم صهیونیستی را وادار به عقبنشینی از جنوب لبنان کند. بهرغم تصویب قطعنامه ۱۷۰۱ و تأکید بر خروج نیروهای اشغالگر، این اتفاق بهدلیل قدرت نظامی مقاومت و فشار مردمی محقق شد. حزبالله با استفاده از این فرصت، به حفظ تمامیت ارضی لبنان کمک کرده و از تقسیم کشور جلوگیری نمود.
۲. حفظ حق مقاومت
یکی از مهمترین مسائل پس از جنگ ۳۳ روزه، بحث خلع سلاح حزبالله بود که هرگز بهطور کامل اجرا نشد. این موضوع نشاندهنده موفقیت مقاومت در حفظ توان دفاعی خود است. حزبالله با تکیه بر حمایت مردمی و قدرت نظامی خود توانست نه تنها از خلع سلاح جلوگیری کند، بلکه مشروعیت خود را بهعنوان نیروی اصلی دفاع از لبنان در برابر تجاوزات خارجی به اثبات برساند.
۳. آتشبس ناپایدار
اگرچه نیروهای بینالمللی (UNIFIL) پس از تصویب قطعنامه ۱۷۰۱ در منطقه مستقر شدند، اما نتوانستند تضمینی برای آتشبس پایدار ارائه دهند. حضور نیروهای مقاومت در جنوب لبنان بهعنوان نیروی بازدارنده اصلی باقی ماند و همچنان امنیت مرزهای کشور را تأمین کرد. این امر نشان داد که امنیت لبنان تنها از طریق حضور قدرتمند مقاومت ممکن است، نه با تکیه بر نیروهای بینالمللی.
قطعنامه ۱۷۰۱، با وجود اینکه بهعنوان یک ابزار بینالمللی برای پایان دادن به جنگ شناخته میشود، در واقع تحت فشار مقاومت و دستاوردهای نظامی حزبالله به نتیجه رسید. حزبالله با ایستادگی خود توانست برتری نظامی را حفظ کرده و رژیم صهیونیستی را وادار به پذیرش شکست کند. این قطعنامه نه تنها فشارهای بینالمللی را بر رژیم صهیونیستی افزایش داد، بلکه تأکید دوبارهای بر نقش محوری حزبالله در دفاع از لبنان و مقابله با تهدیدات خارجی بود.