آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۷۶۰۲۳
گزارش|

از سنگر علم تا قلب میدان؛ دانشگاهی‌ها روایتگر جمعه نصر شدند

دانشجویان انقلابی و جهادی دانشگاه‌های سراسر کشور در مراسم «جمعه نصر» با حضور پرشور و گسترده، بار دیگر حمایت خود را از جبهه مقاومت و آرمان‌های انقلاب اسلامی به نمایش گذاشتند.

روایت نصر از پنجره دانشگاه؛ وقتی علم در خیابان دیده شد/از سنگر علم تا صفوف نصر؛ روایت یک جمعه که دانشگاه، لباس رزم پوشید

به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ جمعه بود، اما نه از آن جمعه‌هایی که کوچه‌ها خالی‌ست و آدم‌ها در سکوت خواب عصرگاهی محو می‌شوند. این جمعه، بوی عهد می‌داد، بوی غیرت، بوی ایستادگی از ساعت‌های ابتدایی صبح، وقتی هنوز آفتاب تنش را کامل پهن نکرده بود روی خیابان، موجی از مردم آرام آرام به سوی میعادگاه نصر حرکت می‌کردند. در میان این جمعیت، چهره‌هایی بودند که همیشه پشت میز‌های کلاس، پشت پنجره‌های پژوهشگاه‌ها و در حریم خلوت کتابخانه‌ها دیده می‌شدند؛ همان‌ها که به «دانشگاهی» بودن شناخته می‌شوند. اما آن روز، نام‌شان رنگ دیگری داشت. آن روز، دانشگاه لباس جهاد پوشیده بود.

 

استاد فیزیک، که همیشه با تخته وایت‌برد مشغول معادلات بود، این بار با دست‌نوشته‌ای از آیه‌ای قرآن در صف ایستاده بود. دختر دانشجوی علوم انسانی، که پایان‌نامه‌اش درباره عدالت اجتماعی بود، آمده بود تا عدالت را نه فقط در واژه‌ها، که در عمل معنا کند. پژوهشگری که دیروز درباره رسانه‌های مقاومت مقاله می‌نوشت، امروز خودش بخشی از رسانه‌ی زنده‌ی مقاومت شده بود، با پلاکاردی در دست و چشمی خیس؛ دانشگاهیان آمده بودند. 

 

روایت نصر از پنجره دانشگاه؛ وقتی علم در خیابان دیده شد/از سنگر علم تا صفوف نصر؛ روایت یک جمعه که دانشگاه، لباس رزم پوشید

 

بی‌تکلف، بی‌ادعا، اما با حضوری که ستون افتخار این ملت را شکل می‌داد. آمده بودند تا بگویند سنگر علم هرگز جدا از سنگر ارزش‌ها نیست. آمده بودند تا نشان دهند «دانایی» و «تعهد» دو بال پروازند، نه دو مسیر موازی در هوای گرم و شورانگیز آن جمعه، وقتی صدای شعار‌ها با تپش قلب‌ها یکی می‌شد، می‌شد دید که دانشگاه فقط جایی برای درس و امتحان نیست. دانشگاه، جایی‌ست که می‌تواند قلب تپنده‌ی یک ملت باشد.

 

جمعه نصر، نامش را در تاریخ ثبت خواهد کرد. اما آنچه این جمعه را ماندگار کرد، «مردمی» بودنش بود، و در میان آن مردم، این قشر نخبه، این جامعه‌ی علمی، این دانشگاهیان بودند که بی‌تردید «در صحنه» بودند همیشه هستند.

 

 

روایت نصر از پنجره دانشگاه؛ وقتی علم در خیابان دیده شد/از سنگر علم تا صفوف نصر؛ روایت یک جمعه که دانشگاه، لباس رزم پوشید

 

 

در میان سیل جمعیتی که خیابان‌های منتهی به مصلای بزرگ را پر کرده بود، چند چهره آشنا از اساتید دانشگاه دیده می‌شدند؛ کسانی که همیشه با واژه‌ها سروکار داشتند، با تحلیل‌ها، نظریه‌ها، و کارگاه‌های تخصصی. اما آن روز، تحلیل‌ها را رها کرده بودند تا خود بخشی از معادله‌ی مردم باشند.

 

یکی از استادان مسن علوم سیاسی، با عینک ته‌استکانی و چهره‌ای آفتاب‌سوخته، آرام کنار یکی از دانشجویانش قدم می‌زد. گفت: «ما آمده‌ایم تا بگوییم دانشگاه، قلب بیدار جامعه است؛ نه فقط وقت نوشتن مقاله و وقت انتخابات، بلکه وقتی پای عزت و آرمان وسط باشد، دانشگاه اولین صدای بلند ملت است.»

 

کسی چه می‌داند، شاید تاریخ‌نویسان فردا، وقتی بخواهند روایت کنند از این روزها، از این ایستادگی‌ها، از این «جمعه‌های نصر»، در حاشیه‌ی همان سطر‌های زرین، بنویسند که «در کنار ملت، دانشگاه هم ایستاد. با تمام قامت.»

 

در دل جمعیت، گروهی از دانشجویان رشته پرستاری با لباس فرم و پلاکارد‌هایی در دست، شعاری داشتند که سادگی‌اش آتش به دل می‌زد «برای مردمیم؛ همیشه، همه‌جا.» پرستاری که دیروز در بیمارستان بالای سر بیماران بی‌وقفه ایستاده بود، امروز آمده بود تا نشان دهد مراقبت از سلامت جامعه فقط در بیمارستان نیست. گاهی در خیابان است، در صفوف نماز، در همراهی با مردم و کنارشان، دانشجویان فنی و مهندسی، جوان‌هایی که معمولاً با کد و طراحی و پروژه درگیرند، آمده بودند تا بگویند «ما مهندس ساختن آینده‌ایم، آینده‌ای که با ایمان، ایستادگی و مردم ساخته می‌شود.»

 

 

روایت نصر از پنجره دانشگاه؛ وقتی علم در خیابان دیده شد/از سنگر علم تا صفوف نصر؛ روایت یک جمعه که دانشگاه، لباس رزم پوشید

 

این همدلی، این هماهنگی، این «با مردم بودن» تنها یک شعار نبود. لحظه‌هایی بود که حقیقتاً مرز بین قشر نخبگان علمی و مردم عادی محو شده بود. همه یکی شده بودند. دانشگاه، بازار، مسجد، خانه‌دار، بازاری، کارگر، استاد همه ایستاده بودند برای یک معنا «نصر» جمعه تمام شد، اما تأثیرش ناتمام ماند. این جمعه، دانشگاهیان درس دیگری آموختند و البته درسی دیگر هم دادند «در مسیر عزت و نصر، همیشه در صحنه‌ایم؛ بی‌وقفه»

 

خورشید آرام آرام رو به پایین می‌رفت، اما آن روز، گرمای هوا از جنس تابستان نبود؛ از جنس تعهد بود. انگار هرکس که آمده بود، چیزی از خودش جا گذاشته بود در آن خیابان‌ها. اثری، نگاهی، صدایی است.

 

روایت نصر از پنجره دانشگاه؛ وقتی علم در خیابان دیده شد/از سنگر علم تا صفوف نصر؛ روایت یک جمعه که دانشگاه، لباس رزم پوشید

 

دانشگاه اما فقط نیامده بود برای بودن. آمده بود برای ساختن. نصر برای او فقط یک حضور نبود، یک پیمان بود. پیمانی برای تداوم است. در یکی از ورودی‌های مصلا، گروهی از دانشجویان مهندسی ایستاده بودند. نه با لباس کارگاهی، که با دل‌هایی پر از باور آن‌ها با جدیت از «ساختن» می‌گفتند، نه صرفاً ساختمان و سازه، بلکه بنایی به نام «آینده». یکی‌شان آرام گفت «نصر یعنی از این به بعد، هر پروژه‌ای رو با دغدغه‌ی مردم بنویسیم. نصر یعنی، مهندسی برای مردم.»

 

 

روایت نصر از پنجره دانشگاه؛ وقتی علم در خیابان دیده شد/از سنگر علم تا صفوف نصر؛ روایت یک جمعه که دانشگاه، لباس رزم پوشید

 

در ضلع شرقی، جمعی از دانشجویان زبان و ادبیات فارسی ایستاده بودند. پلاکاردی در دست داشتند که با خط خوش نوشته بود«ما واژه‌ایم، وقتی مردم لب به فریاد می‌گشایند.» آن‌ها آمده بودند تا نشان دهند ادبیات، فقط برای کلاس و امتحان نیست. شعر و نثر، وقتی در راه حق جاری شود، سلاح است؛ از آن نوع بی‌خون و بی‌فریاد، اما برنده است.

 

 

روایت نصر از پنجره دانشگاه؛ وقتی علم در خیابان دیده شد/از سنگر علم تا صفوف نصر؛ روایت یک جمعه که دانشگاه، لباس رزم پوشید

 

 

و حالا که خیابان‌ها آرام شده، صداها فروکش کرده، و نوارهای زرد از زمین جمع شده‌اند، هنوز چیزی مانده؛ یک طنین. طنین قدم‌هایی که گفتند: «علم باید در خدمت ارزش باشد. دانشگاه باید در کنار مردم بایستد؛ همیشه و همه‌جا.»این پایان نیست. نصر تازه آغاز یک فصل است؛ فصلی که دانشگاهیان در آن، راوی‌اند، راه‌سازند، و همچنان، در صحنه‌اند.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار