گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- ساجده مقدمی؛ اولین سوالی که مطرح است، این است که در ایران، قبل از دگرگونیهای ارضی اخیر، از فئودالیته یعنی از همان اصطلاحی که برای مشخص کردن نظام ارضی اروپا در قرون وسطی به کار می بریم می توان سخن به میان آورد، یا این که اگر این اصطلاح قابل انطباق با نظام مالکیت ارضی در ایران نباشد، چه اصطلاحی را میتوان جایگزین آن ساخت تا بازگوکننده ویژگیهای آن باشد.
بحث و اختلافی که بین محققان در مورد استفاده از کلمه فئودال برای یک دوره خاص تاریخی قبل از کاپیتالیسم وجود دارد سابقههای طولانی دارد. بعضی از محققان کلمه فئودال را در مورد کشورهایی به کار میبرند که این اصطلاح در آنجا زاده شده است(اروپای غربی و قسمتی از اروپای شرقی). این عده به ویژه معتقدند که وقتی دهقان به زمین وابسته نیست، یعنی نظام سرواژ وجود ندارد، نمی باید برای مشخص کردن نظام ارضی از کلمه فئودالیسم استفاده کرد.
بعضی دیگر عقیده دارند تمام جوامع قبل از سرمایه داری در یک مقطع زمانی از طول حیات تکاملی خود از نوعی فئودالیته گذشته اند.
محققان دیگر بر این عقیده اند که در بعضی کشورهای شرقی شیوهای جدای از فئودالیته پا گرفته است و در تعدادی از این کشورها مالکیت خصوصی وجود نداشته است. اقتصاددانان قبل از مارکس از اصطلاح «دسپوتیسم» (استبداد) شرقی صحبت به میان آورده اند. بعضی از محققان هم سعی کردهاند که اصطلاحات دیگری را جانشین اصطلاح تولید آسیایی نمایند، از قبیل: استبداد دهقانی، شیوه تولید خراجی، برده داری عمومیت یافته، برده داری پدرسالاری.
استبداد شرقی
بنا به گفته این محققان اولین خصیصه اساسی جوامعه آسیایی، قدرت دولت مرکزی و دخالت او در امور حیاتی جامعه است. به صورتی که دولت برای تامین جریان حیاتی تولید، منبع اصلی تولید کشاورزی یعنی آب را در کنترل خود دارد.
دومین خصیصه را میتوان غلبه مالکیت جمعی (دولتی) در مقایسه با مالکیت خصوصی دانست. به عبارت دیگر دولت بر اکثر زمینهای قابل کشت مسلط است، ولی گهگاه نیز نوعی بزرگ مالکی دائمی به دلیل هدیه و واگذاری سلطان به روسای ارتش و روحانیون و .... به وجود می آید. دوام این نوع مالکیت خصوصی با مدت فرمانروایی سلطان و یا سلسله ای که مالکیت را تفویض کرده بودند در رابطه است.
علاوه بر اینها، برخلاف فئودالیته غربی که فئودال ها مشکلات کشاورزان را مرتفع میکردند، در شرق دولت به این امور می پرداخت.
آیا میتوان یکی از ویژگیهای اساسی تولید آسیایی را فقدان کامل مالکیت خصوصی دانست؟
این تصور بهطور حتم اغراق آمیز است، زیرا با مطالعه تاریخ جوامع شرقی بطلان این ادعا ثابت می شود و چنین ادعایی که در تمام شرق یعنی جایی که دولت مالکیت اکثر زمینها را در اختیار داشته، مالکیت خصوصی وجود نداشته است، درست به نظر نمی رسد. در این شیوه دولت مانند یک مالک بزرگ محسوب می شود که زمینهای وسیعی را توسط دهقانان و افراد خانواده آنها به زیر کشت می برد و از آنان مالیات جنسی دریافت می کند و بدین ترتیب تمرکز و گرداوری این اضافه تولید در دست دولت امکان رشد و توسعه تجارت خارجی را به وجود می آورد. بنابراین دولت سازمان دهنده تولید محسوب می شود و واحدهای روستایی با از دست دادن استقلال خود در مجموعه اقتصادی بزرگی مستحیل می شوند.
تفاوت های نظام شبه فئودالی در ایران و نظام فئودالی غرب
رابطه تولیدی در واقع از وجوه تمایز اساسی بین فئودالیته غربی و نظام فئودالی ایران است. بدین معنی که در ایران رابطه و مناسبات اشکار و مشخصی بین ارباب و رعیت وجود ندارد. بلکه آنچه هست رابطه ای غیر صریح است.
در ایران در غالب موارد مالکان بزرگ بر روی زمینهای خود به سر نمی بردند؛ بلکه در شهرها بودند و قدرت آنها تاثیر عمیقی بر زندگی روزمره شهرها داشت.
فقدان ثبات دائمی
در ایران حملات خارجی و برخوردهای مکرر داخلی و خارجی که به صورت ادواری حادث می شد؛ باعث رکود جامعه میگردید و در نتیجه فقدان ثبات دائمی، تکامل جامعه را به سوی نظام فئودالی مانع میگشت. در حالی که ثبات نسبی دوران قرون وسطی در اروپا در تثبیت و تکامل نظام فئودالی تاثیر فراوان داشته است.
نوع رانت یا بهره مالکانه
تفاوت دیگر فئودالیته غربی با نظام بزرگ مالکی در ایران، تفاوتی است که در نوع رانت یا بهره مالکانه وجود دارد. اصولا تنوع رانت به صورت کار یا جنس، هم با دلایل اقتصادی و هم با دلایل غیراقتصادی در رابطه است و به گفته یکی از محققان می توان گفت که وقتی تراکم جمعیت در حد پایین و زمینهای قابل کشت زیاد است، فئودال بدون این که عامل کار ثابت و وابسته به زمین را در اختیار داشته باشد، نمی تواند از رانت نصیبی ببرد.
دیکتاتوری دستگاه دولتی مرکزی
فئودالیسم در اروپا فاقد یک نهاد سیاسی متمرکز و قدرتمند دولتی بود، سه قدرت کلیسا، فئودالها و پادشاه به صورت نهادهای جدا از یکدیگر در رقابت، تضاد و همکاری با هم بودند و آنچه به صورت سیستم غالب در آمده بود حکومت های محلی در واحدهای کوچک بود که زیر سلطه زمین داران فئودال عملاً دولت مستقل خود را تشکیل می دادند در حالی که در ایران سیستم سیاسی قدرتمند مرکزی مالک بیشترین زمینهای کشاورزی بود و حاکمان محلی در واقع کارگزاران حکومت مرکزی بودند.
بنابراین مساله عمده در تعریف دولت فئودالی در ایران وجود دولت های نیرومند متمرکز در دوره های متوالی تاریخ ایران است که در تضاد کامل با ویژگی دولت فئودالی در اروپا یعنی عدم تمرکز قدرت سیاسی قرار دارد.در اروپا فئودالیسم دیکتاتوری یک طبقه بود اما در ایران دیکتاتوری یک دستگاه دولتی مرکزی.
نبود مناسبات قانونی مشخص بین دولت مرکزی و فئودالها
در اروپا مناسبات قانونی مشخص بین دولت مرکزی و فئودال ها از یک سو و دهقانان از سویی دیگر وجود داشت و هیچ کدام از این نیروها خارج از این قاعده نمی بایست عمل کند در حالی که در ایران چنین نبود.
ادغام دو نهاد دین و دولت در شرق
در سیستم فئودال غرب بر خلاف شرق نظام کلیسای کاتولیک به موازات رقابت با هر قدرت دیگری یعنی شاه و اربابان زمیندار به وجود آمد در حالی که در شرق ادغام این دو نهاد (دین و دولت) خشن ترین نوع حکومت استبدادی را بوجود آورد.
منابع :
1. جامعه شناسی روستایی، دکتر منصور وثوقی، چاپ چهاردهم
2. نظریه دولت فئودالی و انطباق آن بر تاریخ ایران، اسماعیل بهمنی