گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»- مریم عظیمی؛ در مکاتب قبل از نهیلیسم همانطور که گفتیم، سیر تفکر انسان طوری حرکت کرد که دانشمندان غرب، اساس زندگی انسان را بر مادی گرایی بنیان نهادند. آنان در سایه پیشرفت علوم تجربی و علم و فناوری که انسان روز به روز بیشتر در آن غوطه ور می شد، کم کم دین را به حاشیه برده و اینگونه ادعا کردند که تمامی مشکلات حل ناشده انسان با تمسک جستن به مادی گرایی و کنار گذاشتن دین و اعتقادات ماورائی از میان خواهد رفت.
پس از به حاشیه کشاندن دین، نظریه هایی چون تقلیل دین به اموری مثل احساس، اخلاق، کارکردهای اجتماعی و معنویت و هم چنین جایگزینی عناصری دیگر بجای دین نیز مطرح شد تا جایی که بشر در دنیای غرب به انکار دین از اساس رسید.
سیر تطور دین در غرب
پیش از رنسانس تمامی اقوام کره زمین معتقد بودند که هرم هستی به سه قسم تقسیم می شود که خدا در رأس آن قرار دارد، انسان در میانه آن و سایر کائنات در قاعده این هرم جای دارند. اما از آغاز دوره رنسانس، همزمان با پیشرفت علوم مختلف، دانشمندان گمان کردند که بدون نیاز به دین و خدا، می توان به پرسش ها و نیازهای مختلف انسان، با اتکا به علوم مادی پاسخ گفت. بنابراین باید گفت پس از رنسانس، انسان جای خدا را در رأس هرم هستی می گیرد.
بدین ترتیب سیر حذف دین و متافیزیک، به همین شکل ادامه می یابد تا اینکه از نیمه قرن نوزدهم به بعد شاهد الهیات مرگ خدا هستیم. کتاب «خدا مرده است» اثر نیچه یکی از مصادیق مهم این الهیات است.
در ادامه نیز افکار و اعتقادات غرب به همین شکل پیش می رود و خرد انسان جایگزین وحی الهی شده و به دنبال آن روش تقلیلی جایگزین شدن غرایز و نفسانیات بجای خرد روی کار می آید. چنین عقاید و افکاری نهیلیسم نامیده می شود. در نهیلیسم در واقع هر گونه ارزشی که تنها از خرد انسان برمی خیزد، وجودش کاهش می یابد به ارزشی که سوای وجود است که در نهایت چنین ارزشی به نهیلیسم منتهی می شود.
نهیلیسم در یک نگاه کلی
نهیلیسم یک وضعیت روان شناختی و معرفت شناختی است که در آن معنای زندگی و هر چه در آن است از میان رفته و بشر را دچار اضطراب و سردرگمی های روحی و روانی می کند. در چنین شرایطی زندگی و دنیا جدی گرفته نمی شود. یک نهیلیست در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی، هیچگونه توضیح و تفسیر و توجیهی نمییابد؛ گویی غریبه ای است که در میان واقعیت های این جهان گیر افتاده است و هیچگونه قدرتی مبنی بر درک و فهم مفاهیم و حقایق جهان نداشته و در نتیجه قادر به تغییر هیچ چیز در درون خود و جهان بیرونی نیست.
نهیلیسم ضعیف و نهیلیسم افراطی
پس از نگاهی گذرا به واقعیت نهیلیسم، دو طیف از نهیلیسم نمودار می شود. در نهیلیسم ضعیف، افراد به پوچی غیر جدی می رسند که در آن حتی پوچی هم اهمیتی ندارد. آن ها سرگرم زندگی معمولی خود هستند و به چیزی غیر از روزمرگی نمی اندیشند. فقط هر گاه که با مشکلی رو به رو شوند، یادشان می افتد که به پوچی زندگی و جهان فکر کرده اند و این نگرانی و فشار ناشی از همین پوچی است. اما این نگرانی طولی نمی کشد و آنان به سرعت به زندگی خود برمی گردند. در حقیقت اینگونه افراد، سعی می کنند مسائل ناگوار زندگی را که ناشی از عقیده آن ها به پوچی است، نادیده بگیرند تا بتوانند به راحتی زندگی معمولی خود را بگذرانند. هرچند که حقیقتا قادر به ترک اینگونه افکار نخواهند بود و هر از چند گاهی دوباره این احساسات و افکار به سراغ آن ها خواهد آمد.
اما در نهیلیسم افراطی، افراد، دچار پوچی شده با این تفاوت که این احساس پوچی آنان را در هیچ مرحله ای از زندگی رها نمی کند و همواره با آنان همراه است. تا جایی که زندگی روزمره و حتی روان و شخصیت افراد را دچار اختلال می کند. به همین علت است که در نهیلیسم افراطی، افراد به دنبال راه حلی برای حل مسئله پوچی هستند، آنان توقع دارند این پوچی و پوشالی بودن زندگی و حیات و هستی را درک کنند.
این دسته از نهیلیست ها آنقدر برای درک و فهم نیستی و پوچی تلاش می کنند تا اینکه امیدشان را از دست بدهند و معتقد شوند که در حقیقت هیچ چیز مهمی وجود ندارد که مجبور باشند به آن فکر کنند. برای مثال شخصیتی چون آلبرکامو را می توان نام برد. برای کامو جهان بی معناست و لذا او از این شادمان است که پوچی نهایی خود و جهان را پذیرفته است. او خودکشی را مرگی می داند که به اراده خود شخص اتفاق می افتد و شخص با این کار خود، نشان می دهد که دلیلی جدی برای زیستن وجود ندارد و در حقیقت اعتراض خود را نسبت به بیهودگی رنج کشیدن به رسمیت می شناسد.
در همین راستا فلسفه «این نیز بگذرد» نیز نمایان می شود. در این تفکر، انسان، مانع لذت بردن از هرگونه خوشایندی می شود و مسائل عاطفی و شناخت شناسی را بی معنی می پندارد. بدین ترتیب محسوسات این عالم در نظر انسان کمرنگ شده تا جایی که به طور کامل بی رنگ می شود و همه چیز در نظر او بی ارزش جلوه می کند.
نهیلیسم منفعل و نهیلیسم فعال، دو مرحله از نهیلیسم از نظر نیچه
نهیلیسم برای نیچه در دو مرحله نهیلیسم منفعل و نهیلیسم فعال پدیدار می شود. در نهیلیسم منفعل نیچه معتقد است هر گونه تلاش و کوششی که در جهت نظام و ارتقا بخشیدن به زندگی انجام شود بی فایده است؛ لذا در این نوع از نهیلیسم، انسان ها از کوچکترین تلاشی برای به ثمر رساندن زندگی خود فروگذار می کنند و تنها در سرگرمی های واهی دنیوی غرق شده و لذات ظاهری انسانی را از دنیا میبرند.
در چنین زندگی، غایت حیات همین سعادت های پوشالی و پست و فرومایه ای است که هر انسانی در ظاهر کسب می کند. چنین برداشتی از زندگی هرچند که ظاهرا بی ضرر رخ می نماید، اما به روشنی می توان ادعا کرد که اصول اولیه این زندگی به بطالت تنزل یافته است.
در مورد نهیلیسم فعال، پیشگویی نیچه این است که این نوع از نهیلیسم در دویست سال آینده اتفاق می افتد. این مرحله که انفجار خشم انگیز نیروی نابودی است، همه ارزش ها ناگهان به نیستی و نابودی کشیده شده و خط بطلان بر همه چیز کشیده می شود. در این مرحله از نهیلیسم است که بطالت زندگی به جایی می رسد که حتی اگر کسی دستش را هم دراز کند، چیزی نصیب او نخواهد شد.
دیدگاههایی که در غرب منجر به ظهور نهیلیسم شد
همانطور که اشاره کردیم پس از رنسانس اتفاقاتی افتاد که اندک اندک انسان محوری جایگزین خدا محوری شده و وحی الهی کنار گذاشته شد. در راستای این اعتقادات، دیدگاه ها و نظریه هایی در علوم غربی ها پدید آمد که نشر و گسترش این دیدگاه ها زمینه ظهور نهیلیسم را فراهم آورد. در زیر یک به یک این دیدگاه ها را نام برده و در بحث آینده به بررسی این دیدگاه ها خواهیم پرداخت.
1. دیدگاه های تقلیل دهنده
الف) تقلیل دین به اخلاق
ب) تقلیل دین به احساس
ج) تقلیل دین به صرف کار کرد داشتن
د)تقلیل دین به معنویت
2. دیدگاه های انکار کننده
الف) انکار اساس دین
ب) انکار جزء محوری دین
3. دیدگاه های جایگزین کننده (تثبیت علم به جای دین)
4. دیدگاه های تغییر دهنده
منابع:
1. فلسفه پوچی، آلبرکامو، ترجمه دکتر محمد تقی غیاثی، انتشارات پیام
2. نیهیلیسم: از انکار تا واقعیت، علی زمانیان، علوم سیاسی، راهبرد، تابستان 85، شماره 40
3. وضعیت دین در جهان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، احمد رهدار، رواق اندیشه، فروردین 84، شماره 40