گروه دانشگاه "خبرگزاری دانشجو"؛ قریب به دو سال میگذرد که جریانی موسوم به گروهک تروریستی داعش با افکاری که از جریان فکری صهیونیست برخاسته بر آن است تا به مقابله با "مقاومت" و "اسلام" بپردازد و در این رهگذر، از هیچ کوششی برای ضربه زدن به کشورهایی که سر تعظیم در برابر استکبار جهانی فرود نمیآورند، دریغ نکرده و نه تنها کوچکترین تهدیدی علیه زاده نامشروع صهیونیسم جهانی -رژیم صهیونیستی به عنوان پیاده نظام مبارزه با اسلام- از خود ابراز نکرده؛ بلکه در شاهکاری، فتوای حرمت مبارزه علیه این رژیم را نیز صادر کرده است. همین یک نکته مبین آن است که زادگاه این گروهک تروریستی کجاست و آخور داعش در راستای اهداف شوم چه کشورهایی تغذیه می شود؟ علاوه بر این، آموزش رهبران داعش و در رأسشان «ابوبکر البغدادی» در پایگاههای نظامی آمریکا بر کسی پوشیده نیست چنانچه اولین پایگاه آموزشی داعش در اردن متعلق به آمریکا بود.
زادگاه داعش و اهداف آن موضوعی نیست که در این وجیزه به آن خواهیم پرداخت؛ اما آنچه که در روزهای اخیر شاهد آن هستیم، تشکیل ائتلافی با عنوان "ائتلاف ضد داعش" است؛ ائتلافی که پس از ائتلافهای ضد طالبان و ضد صدام، سومین پروژه ائتلاف بینالمللی است که توسط آمریکا راهاندازی شده است. متاسفانه اهداف پنهان کشورهای مؤتلف و «میزان موفقیت این اهداف موضوعی است که نگارنده قصد دارد در این نوشتار به آن بپردازد؛ اما پیش از آن، تاملی بر سیاستهای آمریکا و کشورهای عرب متحد آمریکا در منطقه نشان میدهد که سیاستهای اعلامی این کشورها همان سیاستهایی نیست که اعمال می کنند، در واقع سیاستهای اعلامی با سیاستهای اعمالی از طرف آنها تفاوتهای آشکار و گاهاً تضاد با هم را نمایانگر است که مثالهای بسیاری در این خصوص میتوان نام برد مثل "سیاست صلح در سوریه" -که منجر به افزایش تنش شد- یا "حمله نظامی به عراق" به بهانه مبارزه با تروریسم یا... خیلی مثالهای دیگر که مؤید این موضوع است. از همین رو، سیاستهای ائتلاف ضد داعش نیز در عمل همان سیاستهای اعلامی از سوی کشورهای عضو نیست و تحولات منطقهای حاکی از سیاستهای پنهان و پشت پردهای است که ائتلاف ضد داعش به دنبال آنهاست.
1- از سال 2000 طرحی با عنوان "خاورمیانه جدید" از سوی آمریکا کلید خورد که در پی مهره چینی جدیدی بر هندسه سیاسی منطقه بود؛ جنگ با طالبان و القاعده (اشغال افغانستان)، جنگ با رژیم بعثی صدام(اشغال عراق)، جنگ با حزب الله، جنگ با حماس در غزه، جنگ نیابتی در سوریه و موج سازی از طریق جریان تکفیری، همه و همه در راستای تشکیل "خاورمیانه جدید" رقم خورد که البته نتوانست هدف های موردنظر را تحقق بخشد و با شکست و ناکامی مواجه شد.
سناریوی "ائتلاف ضد داعش" نیز با توجه به تحولات ضد استکباری جدیدی که در منطقه اتفاق افتاد، آخرین راهبرد استکبار جهانی و در راس آن آمریکا بود که تمام تلاش خود را در رسیدن به خاورمیانه جدید در پرتو عمل به آن بکار بسته است و با توسل به این ائتلاف در پی تعبیر خواب خود در تحقق خاورمیانه جدید است.
2- در سالهای گذشته موجی در کشورهای منطقه ظهور و حضور پیدا کرده که مقاومت در برابر حکمرانی کشورهای غربی-آمریکایی و استقلال سیاسی را اولویت فعالیتهای خود قرار داده که توسعه این جریان مانعی است برای منافع آمریکا در منطقه؛ بنابراین کشورهایی که منافعشان در برابر این جریان زیر سؤال رفته بود، ابتدا با تشکیل داعش بدنبال مبارزه با گفتمان مقاومت چه از طریق مقابله سخت و چه نرم – با تضعیف چهره اسلام در افکار عمومی- تمام ابزار خود را به کار بستند اما استراتژی «تشکیل داعش» برعکس نتیجه داد و دو اتفاق بسیار برجسته به نفع مقاومت رخ داده است؛ یکی قوی تر شدن جبهه مقاومت با زمین گیر کردن جریان تکفیری در لبنان، القصیر و آمرلی عراق بود که مقاومت توانست نفوذ راهبردی بیشتری در منطقه پیدا کند و دیگری عملکرد وحشیانه داعشیها و تروریسم تکفیری و مقابله حزب الله و نیروهای گفتمان مقاومت با این جریان که سبب شد تصویری مثبت و امنیت ساز در افکار عمومی منطقه و جهان نسبت به جریان مقاومت در مقایسه با داعشیها ایجاد شود به گونه ای که افکار عمومی جهان، مقاومت به ویژه جمهوری اسلامی ایران –خط مقدم مبارزه با تروریسم- را به عنوان «منجی ملت ها» به حساب آوردند.
همه اینها در حالیست که سناریوی غرب و به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی از تشکیل و راه اندازی داعش، "مخدوش ساختن چهره اسلام به عنوان نماد خشونت در افکار عمومی" بود تا از این طریق جریان مقاومت در منطقه را به زوال برساند.
با این اوصاف طنز تلخ مسأله آنجاست که کشورهای حامی داعش که در طول سالیان اخیر از کوچکترین کمک رسانی مادی و معنوی به این گروهک تروریستی دریغ نکرده اند، زمانی که اهدافشان را از تشکیل داعش بر باد رفته دیدند، پروژه جدیدی را اغاز نموده و خود را دلسوز کشورهای درگیر داعش معرفی کردند تا از این طریق علاوه بر منحرف ساختن افکار عمومی جهان از نقش خود در تشکیل گروهکهای تروریستی، بتوانند با ورود نظامی در منطقه در جهت تضعیف گفتمان مقاومت قدم بردارند.
3- از دیرباز، آمریکا به جهت نفوذ در خاورمیانه و استفاده از پتانسیلهای جفرافیایی و سیاسی این منطقه، استراتژی را تحت عنوان "هرج و مرج سازنده" که بر اساس آن در کشورهایی که کارکرد متضاد با منافع آمریکا دارند، ورود کرده و از طریق بی ثباتی هدایت شده -که با ابزارهای گوناگون رسانهای و به کارگیری بازیگران مختلف داخلی و خارجی همراه است- منافع خود را بدست می آورد.
بنابراین آمریکا پس از شکست سیاستهایش در سوریه و ناکامی اش در عراق به تقویت رویکرد خود در تداوم اجرای تئوری هرج و مرج سازنده در حوزه جغرافیای مقاومت پرداخت؛ بنابراین ابتدا تشکیل داعش را برای این منظور نیز پی ریزی کرد؛ اما با شکست این طرح، پروسه ضد داعش را آغاز نموده تا ازاین طریق با بی ثباتی در عراق و سوریه به منافع خود نیل کند.
4- سوال اساسی این است که آیا این ائتلاف میتواند انتظارات طراحانش را برآورده سازد؟ بیشک پرچمدار مبارزه با جریانهای تکفیری، خاصه داعش، جمهوری اسلامی ایران است و کشورهای درگیر داعش همواره به نقش بیبدیل و غیر قابل انکار ایران در مبارزه با گروهکهای تروریستی اذعان کردهاند، حال آنکه نبود ایران در ائتلافی با هدف مبارزه با داعش(!) چالشی مهم در ناتوانی این کشورها به جهت مقابله با داعش را بدنبال دارد؛ بنابراین با توجه به موقعیتی که جمهوری اسلامی ایران در منطقه و افکار عمومی پیدا کرده است و همچنین قدرت یابی جبهه مقاومت و شکلگیری مبارزه بومی و مردمی در جغرافیای مقاومت، ائتلاف ضد داعش نه تنها قادر به تضعیف راهبردی محور مقاومت نیست؛ بلکه برعکس عدم حضور محور مقاومت در مبارزه با داعش پاشنه آشیل ائتلاف محسوب میشود.