به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از ایلام، سارا فلاحی، مدیر گروه رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد واحد ایلام؛ ابوطالب یزدی، جوانی ایرانی بود که در سال ۱۳۲۲ در حین انجام طواف در مسجدالحرام بر اثر گرمای هوا دچار حالت استفراغ شد، او سپس توسط ماموران عربستان سعودی دستگیر و به اتهام آلوده کردن خانه خدا، در دادگاه محاکمه و دو روز بعد گردن زده شد.
واکنش آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی مرجع تقلید اعلای شیعه که آن روزها در کربلا مقیم بود، دولت وقت ایران را واداشت تا ٤سال حج را تعطیل کند، چنان که تا سال ١٣٢٧ که روابط مجددا برقرار شد، جز معدودی که مخفیانه رفتند، کسی به حج نرفت. شاید تلخی واقعه فوق به اندازه تعرض شرطه های عربستان به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده در تعطیلات نوروز ۱۳۹۴ نباشد.چون از دیر باز مردمان این سرزمین جان می دادند تا شرف و ناموس خود را حفظ کنند و امروز آل سعود در یک سناریوی از پیش تعیین شده و برای تحقیر ملت ایران فرزندان این ملت را در حرم امن الهی مورد تعرض قرار می دهد.
سئوالی که افکار عمومی با آن مواجه است این است که ما چرا انقلاب کردیم؟ چرا بهترین فرزندان این سرزمین در یک جنگ نابرابر قربانی شدند؟ چرا ما به دنبال توانمندسازی کشور به لحاظ اقتصادی،فرهنگی و نظامی هستیم؟ چرا بیش از یک دهه است که با قدرت های بزرگ درگیر هستیم تا حق هسته ای خود را به جامعه جهانی بقبولانیم؟چرا تحریم می شویم؟ چرا دنیای سلطه در یک طرف میز هستند و ما هم یک طرف و با همه این دنیای زرو زور و تزویر در افتاده ایم؟ مگر نه این است که همه این سختی ها را تحمل کرده ایم تا شرف،حیثیت و آبروی این ملت حفظ شود؟ مگر نه این است که ایرانیان در طول تاریخ جان خویش در طبق اخلاص نهاده اند تا شرف ملی و مذهبی شان حفظ شود؟ مگر فلسفه انقلاب ما دفاع از این داشته ها نبود؟
اگر چنین است که امروز در همسایگی ما یکی از منفورترین و درعین حال وابسته ترین رژیم های دنیا فلسفه تمام تاریخ ما را زیر سئوال برده است و حیثیت ایرانی ها را نشانه گرفته است، به راستی این چه عقلانیت سیاسی است که برای انجام یک مستحب به نام عمره آب در آسیاب این دشمن ضد بشری می ریزیم تا با پول خودمان منافعمان را به چالش بکشد؟ چه دلیلی دارد سالانه میلیاردها دلار از جیب ایرانی ها خارج شود و به جیب وهابیانی برود که با آن سلاح بخرند و علیه مردم مظلوم منطقه خصوصاً شیعیان بی دفاع به کار ببرند؟ مبلغ ارزی که از ایران خارج می شود و در جیب سعودی ها ریخته میشود آن قدر قابل توجه است که حتی می تواند نیاز آن ها به صدور نفت را برطرف کند.
به راستی چه دلیلی وجود دارد که دستگاه دیپلماتیک ما در ادوار مختلف و در دولت های گوناگون تا این حد با این رژیم مرتجع از در مماشات و دوستی درآید تا جایی که انواع تحقیر ها را به جان می خرد تا روابط با آل سعود خدشه دارنشود؟ پشت این همه مماشات منافع کدام آقازاده ها قرار گرفته است که به حیثیت ملت ایران ترجیح داده می شود؟ چه دلیلی دارد که یک نفر بیشتر از ۲۰ بار عمره برگزار می کند؟چرا به مردم آموزش های درست مذهبی داده نمی شود؟وقتی توان تأمین امنیت زائرین خود را نداریم چرا در فرستادن این تعداد بی شمار تجدید نظر نمی کنیم؟در یک بررسی سطحی و با مراجعه به زائرین ایرانی می توان دریافت که این زائران از لحظه ورود تا لحظه خروج به انحاء مختلف مورد آزار و اذیت قرار می گیرند؛ این در حالی است که بسیاری از کشورهای دنیا در قبال امنیت و شخصیت شهرواندانشان بسیار حساس هستند و اجازه تعرض به اتباع خود را نمی دهند.به عنوان مثال وقتی در مالزی یک تبعه آلمانی توسط یک راننده تاکسی مالزیایی سیلی می خورد ظرف ۲۴ ساعت تمام راننده تاکسی های مرکز مالزی به خط می شوند تا راننده خاطی پیدا شود و به تاوان عمل خود توسط سفیر آلمان سیلی می خورد.
یکی از مهم ترین دلایل انقلاب اسلامی بازتولید هویت تحقیر شده ایرانیان بود؛ هویتی که در برابر غرب به زانو در آمده بود. امام خمینی (ره) در راه حفظ پرستیژ و شخصیت ایرانیان حساسیت زیادی داشتند. نقل است که به امام خبر دادند که یکی از مسئولان کشور شوروی, سفیر ایران را در کاخ کرملین سیلی زده است. از خشم رگ گردنش بیرون زد؛ یکی را نیمه شب دم خانه سفیر شوروی فرستاد، نیمه شب سفیر را از خواب بیدار کردند و گفتند فرستاده ویژه رهبر ایران با شما کار واجب دارد.سفیر خواب آلود در را که باز کرد با سیلی محکمی به زمین افتاد، فرستاده گفت: امام خمینی گفتند به حاکمانتان بگویید زمانی که به ما سیلی می زدید تمام شد، تعطیلی حج توسط امام خمینی در پاسخ به جنایت آل سعود در کشتار حجاج ایرانی نیز نمونه ای از قاطعیت امام در مقابل تعرض این رژیم مرتجع بود.
یك روز پس از اعلام حكم دادگاه میکونوس آلمان علیه مقامهای بلندپایه جمهوری اسلامی ایران، دولتهای عضو اتحادیه اروپا سفیران خود را از تهران فراخواندند در تظاهراتی كه یك روز بعد از صدور حكم دادگاه برلین در مقابل سفارت آلمان در تهران برگزار شد چندین هزار نفر از مردم از دولت ایران خواستند در صورت عدم عذرخواهی صریح دولت آلمان و یا حداقل برائت نجستن از رای دادگاه میكونوس، رابطه با آلمان را قطع كرده و دولت این كشور را به خاطر پناه دادن و حمایت از تروریستها به دادگاه بكشاند. راهپیمایان وتجمع كنندن همچنین با صدور بیانیه ای خواستار معذرت خواهی مستقیم دولت آلمان از رهبری نظام شدند پس از چندی كشورهای عضو اتحادیه اروپا تصمیم گرفتند سفرای خود را به تهران بازگردانند. به دنبال نشست لوگزامبورگ، جمهوری اسلامی ایران به فرمان مقام معظم رهبری با بازگشت سفیر آلمان به تهران مخالفت ورزیدد كه این اقدام ایران اتحادیه اروپا را شوكه كرد و باعث شد آنان بار دیگر اما این بار از موضع ضعف حمایت خود را از آلمان مورد تاكید قرار دهند. مقامات كشورهای اروپایی سپس اعلام كردند كه سفرای آن ها به صورت گروهی باز خواهند گشت و بدون خواست ایران و صرفاً به واسطه نیاز تمام سفرای خودشان را برگرداندند.
موارد بالا در زمانی اتفاق می افتند که ما یا درگیر جنگ بودیم و یا در گیر ساختن خرابی های ناشی از جنگ و قدرت و شوکت امروز را نداشتیم با این حال در مقابل توهین و تحقیر کشورهای غربی ایستادیم و اجازه ندادیم از موضع قدرت با ما سخن بگویند. امروز انتظار ما از دولت مردان و مسئولین این است که در مقابل دولت مرتجع و واپسگرای سعودی یک واکنش منطقی، قاطع و در شأن ملت ایران بدهند.وقتی ما توان حفاظت از سوریه، عراق، لبنان و غیره در برابر تمام قدرت های بزرگ را داریم انتظار می رود حمیت و تلاش بیشتری در دفاع از اتباع ایرانی و شرف و حیثیت آن ها صرف کنیم.هر چند ممکن است برخی بگویند ملاحظات سیاسی و منطقه ای ممکن است مانع از برخی واکنش های ما شود؛ اما سئوال این جاست آیا موقعیت کنونی ما بدتر از زمان جنگ و شرایط دادگاه میکونوس هست؟ کدام ملاحظات سیاسی می تواند از شرف و حیثیت مردم ایران بالاتر باشد؟ چرا اصرار داریم همه چیز را حتی حیثیت یک ملت را اسیر ملاحظات سیاسی نماییم؟مگر مصالح سیاسی برای حفظ یک مصلحت بالاتر به نام حیثیت و شرف نیست؟ هر چند عربستان به واسطه باختن منطقه به ایران در حال دست و پا زدن است و به هر طناب پوسیده ای چنگ می اندازد اما بازی این بار این عروسک آمریکایی با شخصیت ایرانی ها بازی خطرناکی است که نتیجه اش جز سوختن بقایای پوسیده این رژیم نیست!
اصلاً کسی به گوش سفیرشوروی سیلی نزده،وامام هم دستورسیلی زدن نداده بوده،امادستور"تخفیف"یعنی خوارکردنش راداده بود،که این مأموریت راامام خمینی بعهده آقای محسن رفیقدوست که آن زمان وزیرسپاه بودمی گذارد.
برای اطلاعات بیشتر به سایت خودم(pirastefar.ir)مراجعه کنید ویا درگوگل سرچ کنید.