گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو از بجنورد، مقصد اول قراجه بایر است؛ روستایی کویری در ناکجا آباد اسفراین؛ شاید حال به حال کسی سراغی از مردمان سخت کوش و ساده زیستش نگیرد، ولی نسیم نوروزی اردوهای جهادی در آن وزیدن گرفته و بچه های دانشگاه آزاد بجنورد که تازه از راهیان نور برگشته اند ، هنوز نفس چاق نکرده تعطیلات عید را با محرومان می گذرانند.
ابتدا با محمد حسین هم کلام می شویم. من که از قبل او را می شناسم از احوال پدرش جویا می شوم، آخر او جزو اولین کاروان مدافعان حرم حضرت زینب(س) بود که به تازگی به خراسان شمالی بازگشته است. محمد حسین می گوید پدر هیچ خاطره ای تعریف نکرده، اینجاست که من پیش قدم می شوم و می گویم چند وقت پیش که با پدر صحبت کردم می گفت در عملیات کربلای 4 وقتی جنگ بالا گرفت از خدا خواستم شهید نشوم و همین طور هم شد، اکثر بچه ها شهید شدند و من جا ماندم.
بعد به محمد حسین گفتم تصورم این است که حالا پدر بزرگوار شما بعد از باز نشستگی اینک در کوچه ها و بیابان های شام بدنبال شهادت است، او می گوید پدر دیدگاهش این است که تا توان در بدن دارد، به انقلاب اسلامی خدمت کند و آنگاه در 90 سالگی هم که شده با شهادت از دنیا برود! واقعا به این پدر و پسر غبطه می خورم که دائم در جهادند، حالا از جبهه های مقاومت گرفته تا دهکوره های محروم اسفراین و اردوی جهادی.
از رضا نیز که بار اولش است به اردوی جهادی آمده، می پرسم چه خبر از تلگرام، می گوید اصلا گوشی با خود نیاورده تا راحت باشد. می گویم خانواده با آمدنت به اردو در ایام عید مخالفت نکرد، می گوید چرا، از من می پرسیدند حالا این دم عیدی کجا می خواهی بروی؟ به آنها گفتم می خواهم عیدی ام را از خدا بگیرم و خوشحالم که در ایام عید مشغول ساخت خانه خدا هستیم و لحظه های خود را فارغ از تمام دلبستگی هایم از تلگرام و اینستا گرفته تا مسافرت و تفریح و خوشگذرانی ها رها کرده ام و کنار بچه های جهادی هستم.
او می گوید ابتدا آنقدر عظم آمدن به اردوی جهادی را نداشته و فکر می کرده شاید نتواند در این مناطق محروم دوام بیاورد و ادامه می دهد: اکنون چنان رضایت و خوشحالی وجودم را پر کرده است که هزار بار با خود گفته ام کاش زودتر می آمدم و توصیه می کنم که سایر دوستان دانشگاهی ام برای یک بار هم که شده لذت خدایی حضور در اردوهای جهادی مناطق محروم را بچشند، مطمئن هستم که مشتری ثابت می شوند!
جدا از چالش های فضای مجازی؛ رو در رو با محرومیت های واقعی
علی سعیدی که دانشجوی دانشگاه صنعتی اصفهان ولی فرزند شیروان خراسان شمالی است نیز، در جمع بچه های اینجا به چشم می خورد. او فردی اهل مطالعه و تفکر است و جمع بین کار گفتمانی و کار جهادی در وجود او معجونی انقلابی درست کرده است. می گویم علی تو کجا و اینجا کجا(البته او تقریبا هر دوره پای ثابت اردوی جهادی هست) تو باید در خانه باشی و برای دغدغه های گفتمانی و مبنایی ات برنامه ریزی کنی! در پاسخ با لبخند می گوید: در دانشگاه آموخته ایم چطور کار گفتمانی و تبیینی انجام دهیم، اما اینجا نوبت عمل به حرف ها و گفتمان هاست.
او ادامه می دهد: باید در این مناطق محروم نشان دهیم از انقلاب اسلامی چه یاد گرفته ایم، اینکه آیا همان مقدار که در صحبت ها دم از انقلاب اسلامی می زنیم آیا حاضریم در جبهه های جهاد محرومیت زدایی فرهنگی و مادی هم پیشتاز باشیم، آنقدر شعار دادیم بس است، امسال سال اقدام و عمل است، حرف ما در اردوی جهادی این است «می سازیم تا ساخته شویم» و این ساخت و ساز های روحی و مادی چه روی بچه های جهادگر و چه روی نوجوانان و بزرگان منطقه تاثیرات عجیبی دارد.
علی می گوید: در حقیقت بچه های دانشجو با حضور در اینجا از چالش های کاذب فضای مجازی و بازی های رایانه ای عبور می کنند و قدم به دنیای جدیدی که با چالش های حقیقی و محرومیت های واقعی روبروست می گذارند و از سوی دیگر کودکان روستا نیز قهرمان های پوشالی خود را که غرب در انیمیشن هایش به آنان معرفی می کند، به صورت واقعی و متفاوت در وجود جهادگرانی می یابند که همه امکانات خود در شهر را رها کرده و بدون مزد مادی مخلصانه به آنان خدمت و محبت می کنند و در واقع این فضاها حرف نوی اردوی جهادی برای یک تقابل تمدنی با غرب است.
جواد پاک، معاون گروه جهادی عمار و دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی خراسان شمالی نیز خود از فعالان اردو است؛ او که این روزها از لباس گفتمانی و مباحثه ای خارج شده و با عمل، قدم در مسیر تحقق گفتمان های تئوری اش در خصوص آرمانهای انقلاب اسلامی که همانا عدالت اجتماعی و خدمت به محرومین که صاحبان واقعی انقلابند گذاشته است. دیگر از فریاد های انتقادی و روشنگرانه او در کرسی های آزاد اندیشی خبری نیست و با تواضع و اخلاص، خلعت نوکری مردم محروم به تن کرده و برای ساخت قلب معنوی و فرهنگی روستای قراجه بایر یعنی مسجد، دست در استانبولی و خاک گچ دارد!
او در مورد پروژه ساخت مسجد روستای محروم قراجه بایر چنین می گوید: از تابستان 94 پروژه آغاز شده و اکنون در مرحله خاک گچ سقف و دیوارهای آن هستیم که از 4 تا 12 فروردین ادامه دارد. تاکنون 80 نفر در قالب 3 اردوی جهادی و در مجموع 35 روز کار در این پروژه انجام داده اند و توکل بر خدا بعد از سفید کاری و کف سازی، تابستان 95 آنرا افتتاح خواهیم کرد.
اگر نیاییم در شهر خفه می شویم!
از جواد می پرسم جمع کردن بچه ها برای اردوی جهادی نوروزی سخت نبود، می گوید: با توجه به اینکه اردو از 4 فروردین آغاز می شد بچه ها سعی کردند همه دید و بازدید های خود را در همین فرصت انجام دهند. با این حال می توان گفت چون بچه ها اکثرا دفعات قبلی هم در اردو حضور داشته اند خود را ملزم می دانند که کار ناتمام خود را به پایان برسانند، در حقیقت برای بچه ها سالی دو اردوی جهادی جزو برنامه های ثابتشان شده و می گویند اگر نیاییم در شهر خفه می شویم!
او می گوید مردم روستا هم خدا خیرشان بدهد، از همان روز اول که بچه ها وارد شدند آنها را به منازل خود دعوت می کردند و با پذیرایی و گشاده رویی خود جای خالی خانواده و دید و بازدید های عید را برای ما پر کردند. آنها حضور بچه ها در روستا و در منازل خود را مایه برکت خودشان می دانند و ما نیز گذران ایام تعطیلات عید را کنار محرومان و کپر نشینان ذخیره آخرت و شب اول قبر خود می دانیم و این یک حال و هوا و انس و صمیمیت خاصی بین دلها برقرار کرده است.
به جای افزایش پهنای باند اینترنت مشکل آب شرب را حل کنید
جواد می گوید: مهمترین مشکلات روستای قراجه بایر صفی آباد اسفراین نداشتن آب شرب مناسب و بیکاری جوانان است. او آروزها و ایده های خوبی برای اشتغال زایی در این منطقه در سر دارد، می گوید: بناست با توکل بر خدا در قالب طرح های اقتصاد مقاومتی به خاطر شرایط اقلیمی مناسبی که دارد، پیگیری تاسیس مجموعه پرورش شتر مرغ را در آینده نزدیک انجام دهند و تاکید می کند این به همت مسئولین بستگی دارد که چقدر با جهادگران و مردم روستا همکاری تنگاتنگ داشته باشند. او محرومیت زدایی واقعی را ایجاد اشتغال پایدار برای مردم می داند و خطاب به مسئولین می گوید: به جای افزایش پهنای باند اینترنت در مناطق محروم، فکری به حال آب شرب و اشتغال آنان بکنید!
واقعا جای خرسندی دارد که بچه های جهادی با این دقت و حوصله تمام وجود خود را وقف محرومان کرده اند و فارغ از فعالیت های عمرانی که انجام می دهند دنبال حل ریشه ای و سیستمی محرومیت از این پابرهنگان مظلوم هستند. یعنی تنها به پروژه عمرانی محدود نشده اند و دغدغه ها و برنامه های بزرگی در سر می پرورانند و این احساس تکلیف تعدادی جوان دانشجو که هیچ ارتباط جغرافیایی و فامیلی با این محرومان ندارند و صرفا به خاطر دغدغه های انقلابی و ایمانی به چنین سطحی از غم خواری مستضعفان رسیده اند، واقعا ستودنی است؛ خدا خیرشان دهد!