گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، کوثر محمدی؛ جوامع معاصر تغییرات اجتماعی و رشد فرهنگ مصرفی فزایندهای را تجربه میکنند. در این بین بدن به عنوان مصرف کننده انواع کالاها و خدمات جدید مطرح شده و در بسیاری موارد توجه جامعه شناسان را به خود جلب نموده. ترنر، یکی از صاحب نظران بر این باور است که علاقه به عرضه کنندگی و نمایش بدن در جوامع معاصر سبب میشود که بدن در نظام سرمایه داری به موجودیتی سودمند بدل شود.
در این بین زنان مصرفکنندگان عمدهای هستند که تحت تاثیر تبلیغات مدیریت بدن قرار میگیرند. سوال اساسی در اینجا این است که آیا همانطور که ترنر میگوید عرضه کنندگی انسانها میزان مصرف کنندگی و مدیریت بدن را در ایشان را بالا میبرد یا بالعکس، انبوه تبلیغات سبب افزایش بدن نمایی و مدیریت بدن میگردد؟ برای پاسخ به این سوال، ابتدا بایستی تعریفی از مفاهیم تن انگاری و مدیریت بدن ارائه کنیم؛ تن انگاری یعنی تصور فرد از بدن خویش که غالباً در دنیای مدرن تحت تاثیر دوستان، آشنایان و رسانههای مختلف قرار میگیرد و در بین زنان این تصورات نسبت به مردان مهمتر تلقی میشود.
تصور از بدن در اکثر زنان به صورت منفی تجربه میشود. مدیریت بدن به معنای نظارت، مراقبت و دستکاری مستمر ویژگیهای ظاهری بدن است. از مظاهر این مدیریت مراقبتهای آرایشی و بهداشتی، رویههای لاغری و تناسب اندام، دستکاریهای پزشکی و گرایش به مد لباس را میتوان نام برد. دیدگاه نحلههای مختلف فمینیستی نسبت نیز به تن انگاری فزاینده، منفی است و آثار آن در میان زنان متفاوت است.
در حالیکه فمینیستهای اولیه آرایش و دستکاری در بدن را نشانهای از سلطه مرد سالاری میدانستند و معتقد بودند زن آرایش کننده برای جلب توجه دیگری، که همان مرد است خود حقیقیاش را پنهان کرده؛ موج سوم فمنیسم، آرایش، زیبا سازی، جراحیهای خطرناک و... را جملگی راهی برای احقاق عاملیت زن و قدرت وی میدانست. آنان معتقد بودند زنان میخواهند از طریق زیبایی به قدرت برسند.
پیر بوردیو، در میان تحلیلهای مختلف از بدن یکی از مهمترین تحلیلها را دارد؛ وی معتقد است بدن افراد و سرمایهای که از طریق آن ساخته میشود توضیح دهنده رفتار مصرفی افراد است. افراد گوناگون برای کسب منزلت و پایگاه اجتماعی به دنبال بدنی زیبا و متمایز هستند. او همچنین به کالایی شدن بدن در جوامع مدرن اشاره میکند و بدن را حامل ارزش در زمینه اجتماعی میداند. عواملی چند ایجادکننده تصورات منفی فزاینده از بدن مخصوصاً در میان زنان است. البته ناگفته نماند که این تصورات منفی خاص زنان نیست و به قول توماس کَش، مردان نیز از این قبیل تصورات ایمن نیستند. لکن از آنجا که جامعه آن را مغایر با احساس مردانگی میداند مردان به صورت آرام و خاموش از این مسئله رنج میبرند.
زنان افسرده و افسونگر
نکتهای را نبایست از نظر دور داشت، اولاً میزان نارضایتی از بدنهای نامناسب و صورتهای نه چندان جذاب در میان زنان و مردان یکسان نیست؛ ثانیا همانطور که کَش میگوید: مدیریت بدن در مردان بسیاری از مواقع به منصه ظهور نمیرسد و یک تمایل بالقوه درونی باقی میماند. نتیجه منطقی این مسئله دوری نسبی مردان از جراحیهای سنگین و هزینههای بالای خرید لوازم آرایشی و زیباسازی صورت و بدن، رژیمهای سخت و طاقت فرسای لاغری و تناسب اندام است.
شاهد آن هستیم که کلیشههای جنسیتی زن زیبا و خوش اندام، چگونه غالباً به ضرر زنان تمام میشود. مدرنیته به خودی خود عامل مهمی در ایجاد بدنهای مدرن و قرائتهای نو از زیبایی است؛ غالباً این نو قرائتها برای طیف وسیعی از جامعه معنادار، اما غیرقابل دسترس است. این مسئله با وجود رسانههای مختلف قوت میگیرد. در پژوهش گروه «داو» تحت عنوان زیبایی نقادانه عنوان میشود از آنجا که در رسانههای جمعی مدرن مفهوم تقلیل یافته، زیبایی یعنی همان زیبایی جسمی و بدنی مورد استفاده واقع میشود و به دیگر مولفههای آن مثل خوشحالی، مهربانی، تعقل، عشق، درک و ... توجهی نمیگردد و از سوی دیگر کیفیت خاصی از زیبایی که در رسانه تبلیغ میشود غیر قابل دسترسی است. زنانی که الگوی خود را از رسانه اخذ میکنند دچار نوعی افسردگی و خود کم بینی میگردند.
اما در ایران
امیر مظاهری، طبق پژوهش تبارشناسانه میگوید در ایران دو گفتمان و فهم رایج وجود دارد؛ ۱- فهمی که بدن را آفریده خالق هستی و غیر قابل تغییر میداند و دستکاری در ساختار بدن را خلاف مشیت الهی قلمداد میکند. ۲- فهمی که قائل به حکمرانی بدن و شی انگاری آن است در نتیجه فرد را مجاز به هر نوع تغییر در آن میداند. ژان بودریار، شبیه سازی را از مسائل مبتلا به جوامع پسامدرن میداند به نظر میرسد این چالش از مدتها قبل در جامعه ایران به وجود آمده. یعنی افرادی به عنوان الگو از سوی رسانههای گوناگون معرفی شده و دیگران سعی در تقلید رفتارهای آنان اعم از طرز راه رفتن، صحبت کردن، لباس پوشیدن و... دارند.
گاهاً این افراد معیار زیبایی هم محسوب میشوند. به نظر میرسد همه دست کاریها و مدیریت بدن در ایران و البته در همه جای دنیا اعم از جوامع پیشرفته و یا در حال توسعه در جهت زیباسازی یا جوان سازی افراد صورت نمیگیرد و به طور کلی امروزه جراحیهای زیبایی و سایر تغییرات بدنی به دو دسته تقسیم میشوند؛ ۱-دستکاریهایی که سبب افزایش زیبایی و مقبولیت اجتماعی شده مانند تغییرات و جراحیهای متعارف و گاه خطرناک بینی، فک، لیپوساکشن، تزریق بوتاکس و... است. ۲-جراحیهایی که ریشه منطقی و حتی زیبایی شناسانه نداشته و شاید به قول، پیر بوردیو، به دنبال متمایز سازی هستند و به نوعی ساختارشکنانه محسوب میشوند. مثل چشم گربهای، گوش الاغی و ... .
از موارد منتج از مطالب بالا چند نکته کوتاه و کلیدی را میتوان برشمرد؛ رسانهها خصوصاً رسانههای خارجی و شبکههای مجازی با الگوسازی و تعیین معیارهای زیبایی نقش مهمی در تن انگاری منفی زنان دارند، مردسالاری و سرمایه داری توأمان در تصورات منفی زنانه نسبت به بدنشان نقش موثری ایفا میکنند و تصورات منفی از بدن در دوران مدرنیته به مراتب بیش از دوران ماقبل مدرن است که بدن در حاشیه تلقی میشد و با توجه به گسترش روز افزون تاثیرات رسانه و تکنولوژی و حرکت بیش از پیش جوامع به سمت جامعهی جسمانی و مصرف گرایی افراطی و برداشته شدن مرزهای زندگی خصوصی و اجتماعی، تصورات منفی افراد خصوصا زنان نسبت به بدن خود افزایش میدهد. به دنبال آن نیز گرایش به جراحی پلاستیک، صنعت مد و به طور کلی مدیریت بدن گاه برای پوشاندن معایب و گاه به منظور زیباتر شدن سیر صعودی پرشتابی داشته است.