گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو: به نقل از الاخبار؛ میتوان بدون تردید گفت که خسارات بزرگی به نیروهای مقاومت (و بهطور ضمنی جنبشهای آزادیبخش) وارد شده است؛ این خسارات ناشی از خشونت بیرحمانه پاسخ اسرائیل، نفوذهای امنیتی گسترده، و شگفتیهای سیاسی و نظامیای است که از لحاظ شدت خشونت فراتر از انتظار بودند، از غزه گرفته تا لبنان. عامل دیگری که این خسارات را تشدید کرد، فراهم شدن زمان و شرایط لازم برای ادامه تجاوز دشمن پس از توقف آتشبس بود. این موضوع به سیاست سنتی واشنگتن و روابط آن با دشمن اسرائیلی مرتبط است، جایی که آمریکا همیشه بهعنوان حامی، شریک و عامل تجاوز اسرائیل عمل کرده است و در عین حال «واسطه» انحصاری در میان دشمن و طرفهای درگیر بوده است. هدف از این سیاست، حضور در دو طرف جبهههای جنگ و درگیری بود: از یک سو تقویت و تسهیل مأموریت دشمن و از سوی دیگر ایجاد فرصتهایی برای تثبیت موفقیتها یا کاهش شکستهای آن.
در موضوع لبنان، «روایت» آمریکایی در این مرحله بیشتر تشدید شده و خطرناکتر شده است. پس از مشارکت با سوریه و عربستان سعودی در مدیریت و مهار بحران لبنان، واشنگتن پس از حمله به عراق در سال 2003 به اجرای یک استراتژی تهاجمی در خاورمیانه، با محوریت لبنان، پرداخت. عدم همکاری مقامات سوریه و نپذیرفتن تهدیدات واشنگتن، این کشور را به تصویب قطعنامه 1559 واداشت. این قطعنامه، که دولت لبنان با آن موافقت نکرده بود، با وجود این، در شورای امنیت صادر شد. این اتفاق در دورهای رخ داد که تناقضات بینالمللی در حال سکون بود و از سال 2006، با سیاست جدید مسکو در قبال تکروی واشنگتن در مدیریت وضعیت بینالمللی و به ضرر حقوق دیگران، تغییراتی آغاز شد.
لبنان به نقطهای برای درگیری شدید تبدیل شد که با خروج نیروهای سوریه از لبنان در سال 2005، پس از ترور رفیق حریری در 14 فوریه همان سال، پایان یافت. قیمومیت سوریه از «عنجر» (مرکز اطلاعات سوریه) به «عوکر» (مرکز سفارت و اطلاعات آمریکا در بیروت) منتقل شد. در این میان، پوچی ادعاهای برخی از جریانهای راستگرای فرقهای که خطر برای حاکمیت لبنان را تنها به طرف سوری و فلسطینی محدود میکردند، آشکار شد. این جریانها این دو طرف را نماینده جنبشهای عربی آزادیبخش معرفی میکردند که از لحاظ جغرافیایی به فلسطین اشغالی، محصور و محتکر شده توسط دشمن صهیونیستی، نزدیک بودند.
شکست تجاوز آمریکا و اسرائیل به لبنان در جنگ 2006، پروژه خاورمیانه جدید دولت جورج بوش پسر را مختل کرد. مقاومت لبنان بهعنوان یک نیروی محلی و منطقهای ظهور کرد که تعادلی ناراحتکننده برای واشنگتن، تلآویو و جریان راستگرای داخلی تحت حمایت آمریکا ایجاد کرد.
واشنگتن از بحران اقتصادی 2019 لبنان بهعنوان ابزاری برای سرزنش مقاومت و انتقال نارضایتی عمومی به سمت آن استفاده کرد، در حالی که فساد و غارت توسط جریانهای تحت حمایت آمریکا نادیده گرفته شد. اعتراضات گسترده، که به «بهار لبنانی آمریکایی» معروف شد، در انتخابات 2022 ناکام ماند. آمریکا برای دور بعدی شرطبندی کرد و با بهرهگیری از گرسنگی و فقر، بر وضعیت لبنان تسلط یافت. واشنگتن از کمکهای خارجی جلوگیری کرد و تلاش کرد لبنان را از طریق منابع اقتصادی و دریایی به عادیسازی روابط با دشمن صهیونیستی بکشاند.
مذاکرات ترسیم مرزهای دریایی به رهبری «آموس هوکشتاین» نماینده اسرائیلیالاصل، لبنان را تحت فشار قرار داد. هوکشتاین از لبنان خواست تا بدون معطلی، شروط ارائهشده را بپذیرد. مداخله مقاومت توانست شرایط را بهبود بخشد، اما پرونده همچنان شامل تنازلاتی است.
در جریان انتفاضه «طوفان الأقصی» در اکتبر 2023، آمریکا به اسرائیل برای اجرای جنایات بیسابقه علیه فلسطینیان چراغ سبز نشان داد. واشنگتن از حملات گسترده علیه مقاومت در لبنان و غزه حمایت کرد و نقش اطلاعاتی و نظامی در هدفگیری رهبران مقاومت داشت.