
سوریه در آستانه بحران جدید: حملات اسرائیل، ترور مقامات و تغییرات در جغرافیای سیاسی

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، در هفته گذشته، دمشق بار دیگر به مرکز تحولات پرشتاب و پرمخاطره منطقهای بدل شد؛ جایی که حملات هوایی گسترده اسرائیل، ترور مقامات حکومت جولانی، و گزارشهایی از بمباران کاخ ریاستجمهوری و وزارت دفاع، وضعیت سیاسی و امنیتی شکننده سوریه را به مرحله تازهای رسانده است. برای تحلیل دقیقتر این تحولات، گفتوگویی داشتهایم با دکتر جواد بخشی الموتی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل منطقه.
در ابتدای بحث، لطفاً تصویری کلی از وضعیت میدانی سوریه برای مخاطبان ترسیم کنید. امروز حکومت جولانی بر چه بخشهایی از کشور کنترل دارد؟
ببینید، وضعیت کلی سوریه بسیار پیچیده است. حکومت جولانی در حال حاضر بر حدود ۵۵ درصد از خاک کشور سیطره مستقیم دارد، اما این تسلط در بسیاری از مناطق شکننده است. حدود ۲۶ درصد از خاک سوریه هنوز در خارج از کنترل کامل دمشق قرار دارد. مناطق شمالی هنوز تحت قیمومیت ترکیه هستند و استان سویدا نیز تا پیش از درگیریهای اخیر، نوعی خودگردانی داشت که دمشق نیز متعهد شده بود آن را حفظ کند.
آنچه اکنون در حال وقوع است، چهار بحران کلان در ابعاد امنیتی، سیاسی، اجتماعی-اقتصادی، و ژئوپلیتیکی است. ابتدا از بُعد امنیتی صحبت کنیم. چرا اسرائیل در این مقطع خاص اقدام به حملات گسترده به دمشق کرد؟
اسرائیل این حملات را پس از آن انجام داد که تنشها در استان سویدا به اوج رسید. واقعیت این است که دو ماه پیش، دروزیهای سویدا عملاً به دو گروه تقسیم شده بودند. گروه اول با دولت مرکزی توافق کرده و نوعی خودمختاری به دست آورده بود، اما گروه دوم که در رأس آن حکمت الحجری قرار داشت، مخالف بود و حمایت پررنگتری از اسرائیل داشت.
شنبه هفته گذشته، پس از آن که مذاکرات دمشق با غرب در شبهبنبست قرار گرفت، درگیریای بین عشایر بدوی سنی و دروزیها در سویدا رخ داد که ۳۰ کشته برجای گذاشت. حکومت جولانی، نیروهایش را به سمت سویدا حرکت داد و اسرائیل که مخالف جدی ورود نیروهای دولت مرکزی به جنوب بود، با حملات هوایی واکنش نشان داد.
در بُعد سیاسی، گزارشهایی از ترور وزیر دفاع و خروج جولانی از دمشق منتشر شده است. این تحولات چه تأثیری بر ساختار دولت انتقالی دارد؟
این گزارشها عمدتاً از شبکه المیادین منتشر شده اما منابع مستقل معتبر آنها را تأیید نکردهاند. با این حال، صرف انتشار چنین اخباری نشان از تزلزل شدید ساختار دولت پسااسد دارد. واقعیت این است که دولت انتقالی با فقدان رهبری مرکزی قوی، بیش از پیش در معرض فروپاشی قرار دارد.
باید توجه داشت که جولانی برای بازپسگیری کنترل کامل خاک سوریه تلاش میکند و در این راستا حتی بخشی از خاک سوریه را به اسرائیل بخشید تا از تنش جلوگیری کند اما اسراییل و بازیگران منطقهای در پی بهرهبرداری از شکافهای داخلی هستند. این وضعیت، پرسشهای جدی درباره آینده فرآیند انتقال قدرت و امکان ظهور موج تازهای از خشونت را مطرح میکند.
در سطح اجتماعی و اقتصادی، این تحولات چه تأثیری بر زندگی مردم سوریه دارد؟
این تحولات نهتنها باعث اختلال در مدیریت کشوری شده، بلکه روند شکننده بازسازی و کمکهای بینالمللی را نیز تهدید میکند. حملات اخیر حتی دسترسی بازرسان تسلیحات شیمیایی را نیز مختل کرده و احتمال بازگشت تحریمهای بینالمللی علیه سوریه را افزایش داده است.
باید در نظر داشت که درگیریهای اخیر در سویدا، برخلاف تصوری که ممکن است از آن ارائه شود، بیشتر یک درگیری فرقهای نیست. مسئله مهمتر این است که اقلیتها در سوریه چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد. در همین حال، عشایر سنی از سراسر سوریه به سمت سویدا میروند و تأکید دارند که با دروزیها دوست و برادرند.
در ابعاد ژئوپلیتیکی، چگونه قدرتهای منطقهای و بینالمللی در این بحران دخیل هستند؟
سوریه بار دیگر به میدان رقابت قدرتهای منطقهای و بینالمللی بدل شده است. قطر با صدور بیانیه رسمی از حکومت جولانی حمایت کرد و اسرائیل صراحتاً مواضع خود را علیه حضور نیروهای وابسته به ایران و ترکیه اعلام کرد.
نکته مهم این است که اسرائیل، دروزیها را بهعنوان یک پتانسیل قوی میبیند که بعداً بتواند به یک نیروی نیابتی تبدیل شود. دروزیها اقلیت بومی شامات هستند، عرب و مسلماناند، همبستگی درونی بالایی دارند و بیشترین قرابت را با اسرائیل در بین طوایف مختلف دارند.
تحولات اخیر چه درسهایی برای کشورهای منطقه، بهویژه ایران، دارد؟
تجربه سوریه درس مهمی برای ایران دارد. ترامپ در می ۲۰۲۵ اعلام کرد آماده لغو تحریمهای دمشق است و در اواخر ژوئن نیز فرمان اجرایی وسیعی امضا کرد که حدود ۵۱۸ فرد و نهاد سوری از فهرست تحریمها خارج شدند. با این حال، حملات اسرائیل به دمشق پس از این اقدامات رخ داد.
آینده سوریه را چگونه پیشبینی میکنید؟
تحولات اخیر نشان میدهد بحران سوریه، برخلاف تصویری که از "پایان جنگ داخلی" ارائه میشود، وارد فاز تازهای از بازتعریف معادلات قدرت شده است. اگر این مسیر به شکست دمشق منجر شود، میتواند الگوی مناسبی برای دیگر اقلیتها، بهویژه علویها، باشد تا به سمت جلب حمایت خارجی بروند.
آینده سوریه، نه در اتاقهای سیاست داخلی دمشق، بلکه در معادلات پیچیدهتری میان تلآویو، آنکارا، دوحه و واشنگتن رقم خواهد خورد. این واقعیت تلخ است که تکیه صرف بر وعدههای آمریکایی، لزوماً مانع تجاوز اسرائیل نخواهد شد و کشورهای منطقه باید این درس را به خاطر بسپارند.