به هر حال، حقیقت این است که تا وقوع حادثه 17 شهریور هنوز هیچ یک از سران کاخ سفید در ریاست جمهوری، وزارت خارجه و سازمان سیا، بحران ایران را جدی و نگران کننده نمی دانستند. آنان با اظهارنظرهای سطحی و خوشبینانه خود ...
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، بزرگترین فاجعه جمعه خونین 17 شهویور سال 1357، یکی از روزهای خونبار و مهم در تاریخ انقلاب شکوهمند اسلامی ایران است. در این روز، مردم مؤمن و شجاع ایران اسلامی، به ویژه مردم تهران، در خیابانها به حرکت در آمدند و شعارهای کوبندهای بر ضد رژیم سردادند.
در این روز، جوانانِ بسیاری جان خویش را از دست دادند و به خاطر به ثمر رسیدن نهال انقلاب اسلامی، به قربانگاه عشق و شهادت شتافتند. رژیمِ در حال فروپاشی، تعداد کل شهیدان 17 شهریور را 58 نفر و مجروحان این فاجعه را 205 نفر اعلام داشت و تجمع گسترده و عظیم مردم تهران را نقشه خارجی اعلام کرد. شمار دقیق قربانیان مظلوم حادثه 17 شهریور در میدان شهدا هیچگاه مشخص نگردید، ولی به یقین، این رقم از چهار هزار تن افزونتر بود و یکی از بزرگترین فجایع تاریخ انقلاب به شمار می رود.
17 شهریور مکرِّر عاشورا و میدان شهدا مکرِّرِ کربلا و شهدای ما مکرِّرِ شهدای کربلا و مخالفان ما مکرِّرِ یزید و وابستگان او هستند
حضرت امام خمینی رحمهم الله، در 18 شهریور سال 1357، با ارسال پیامی به ملت شریف و شجاع ایران، ضمن ابراز همدردی با ملت، کشتار وحشیانه رژیم شاه را محکوم و دولتِ آشتیِ ملی را، دولتی تحمیلی و غیر قانونی اعلام کردند.
ایشان فرمودند: «... چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم میخورد. آری این چنین است راه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و سرور شهیدان امام حسین علیه السلام ... ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته می شد ... باید علما و روشنفکران ملت در زیر چکمه دژخیمان خُرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد. شما ای ملت محترم ایران که تصمیم گرفته اید خود را از شر رژیم شاه خلاص گردانید، در رفراندمی که در سوم و چهارم شوال در برابر ناظران سراسر جهان انجام دادید، به دنیا نشان دادید که رژیم شاه جایی برای خود در ایران ندارد ... 17 شهریور مکرِّر عاشورا و میدان شهدا مکرِّرِ کربلا و شهدای ما مکرِّرِ شهدای کربلا و مخالفان ما مکرِّرِ یزید و وابستگان او هستند».
همزمان با بحرانی شدن اوضاع ایران، گفتگوهای صلح اعراب و اسرائیل با وساطت آمریکا در «کمپ دیوید» جریان یافت. سایروس ونس، وزیر خارجه، و برژینسکی، مشاور امنیت ملی امریکا، پس از کشتار 17 شهریور به این باور دست یافتند که لازم است رئیس جمهور آمریکا در یک تماس تلفنی پشتیبانی خود را از شاه و سیاست های او اعلام کند.
بالاخره در 19 شهریور، رؤسای جمهور مصر، اسرائیل و آمریکا تلفنی با شاه گفت و گو کردند. شاه در گفت و گو با کارتر حادثه 17 شهریور را یک طرح شیطانی از سوی کسانی دانست که از برنامه ایجاد فضای باز سیاسی کشور بهره مند گشته و از آزادی های اعطا شد علیه وی سوء استفاده نموده اند.
او خواستار ادامه حمایتهای آمریکا تا سر حد ممکن شد و هشدار داد در غیر این صورت دشمنانش او را غافلگیر ساخته و بر وی پیشی خواهند جست.
کارتر نیز در پاسخ به درخواست های شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت.
دو روز پس از 17 شهریور اردشیر زاهدی، سفیر ایران، که راه واشنگتن را در پیش گرفته بود با وارن کریستوفر، معاون وزارت خارجه، دیدار نمود. کریستوفر ضمن تأکید بر حمایت دولت امریکا از ایران، خواستار رعایت اعتدال در اجرای حکومت نظامی شد. اما زاهدی ادعا کرد، کمونیستهای سازمان یافته تظاهرات را ترتیب می دهند و دولت آمریکا همراه با نیروهای اپوزیسیون توطئه براندازی شاه را تدارک دیده است. کریستوفر این اتهام را زشت و ناروا خواند و گفت: تضعیف اعتماد به نفس شاه در این زمان مهمترین عامل بروز و گسترش شورش هاست.
به هر حال، حقیقت این است که تا وقوع حادثه 17 شهریور هنوز هیچ یک از سران کاخ سفید در ریاست جمهوری، وزارت خارجه و سازمان سیا، بحران ایران را جدی و نگران کننده نمی دانستند. آنان با اظهارنظرهای سطحی و خوشبینانه خود درباره توانایی تردید ناپذیر شاه در کنترل اوضاع کشور و خاورمیانه به حمایت خود ادامه می دادند.
اظهارنظرها و رهیافت های متفاوت آنان در پی ناآرامی های فراگیر در سطح کشور، مقدمه پیدایش دو طرز تفکر و دو خط مشی در ارتباط با ایران از سوی مقامات واشنگتن شد
اما 17 شهریور نخستین زنگ خطر را برای زمامداران آمریکا به صدا درآورد. از همین زمان گروهی از سران امریکا به بررسی دقیق تر و بازنگری کارشناسانه در حوزه مسائل ایران ترغیب شدند. در پی آن انبوهی از کارشناسان سیاسی، نظامی، اقتصادی و خبری آمریکا به منظور بررسی همه جانبه وضعیت ایران وارد کشور شدند. اظهارنظرها و رهیافت های متفاوت آنان در پی ناآرامی های فراگیر در سطح کشور، مقدمه پیدایش دو طرز تفکر و دو خط مشی در ارتباط با ایران از سوی مقامات واشنگتن شد:
یکی هواداران مشی مسالمت آمیز و طراحان راه حل سیاسی به ریاست سایروس ونس، وزیر خارجه و شخصیت هایی چون ویلیام سولیوان سفیر آن کشور در ایران؛ و دیگری طرفداران خشونت و شدت عمل و سیاست مشت آهنین به رهبری برژینسکی - مشاور امنیت ملی کارتر - و با حمایت وزیر دفاع و دیگران که بی وقفه تا آغاز کنفرانس گوادالوپ ادامه یافت.
پیامد این نگرش ها و راهکارهای متفاوت آن، سردرگمی هرچه بیشتر آمریکا در امور ایران بود که با توصیه های ضد و نقیض به شاه همراه می شد و در نتیجه مسیر انقلاب را هرچه بیشتر هموار می ساخت.