به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از ساری، در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی و با توجه به اینکه قشر جوان و دانشجو از جمعیت حداکثری در جامعه ایران برخوردارند و نقش اثرگذاری بر تصمیم گیری ها و انتخابات دارند، بر آن شدیم تا با گفتوگو با کارشناسان مسائل حوزه جوانان به بیان مشکلات این قشر اثرگذار بپردازیم.
از این رو، در اولین گام به سراغ سید باقر پیشنمازی، کارشناس مسائل جوان و معاون سابق امور فرهنگی و تربیتی وزارت وزرش و جوانان رفتیم، تا بپرسیم چرا با وجود اینکه جامعه ما از ظرفیت بی نظیر قشر جوان تحصیلکرده برخوردار است، اما همچنان این قشر اثرگذار در مهجوریت به سر می برد و همچنان دولت ها با مدیرانی به فعالیت ادامه می دهند که به دلیل کهولت سن حتی حوصله فکر کردن هم ندارند.
خبرگزاری دانشجو: با توجه به اینکه مطرح می شود هدف از توسعه آموزش عالی ایجاد یک دور 4 یا 7 ساله برای سرگرم کردن دانشجویان به تحصیل بود تا شاید بتوان برای آنها در این مدت شغل ایجاد کرد، آیا توسعه آموزش عالی پس از انقلاب مبتنی بر نیازهای دولتها بود یا سرگرم کردن بیکاران جامعه؟ و چرا همچنان جوان ما بیکار است؟
پیش نمازی: در آن دوره این بحث ها مطرح می شد که این جوان بیکار باشد بهتر است یا مشغول به درس باشد و نسبت به این دو فرض، می گفتند، خوب مشغول به درس باشد بهتر است. با یک چنین استدلالی دیگر فرق نمی کرد که رشته هایی که وضع می شود متناسب با نیازهای کشور باشد و رشته هایی که وضع می شد متناسب با امکانات استان ها بود. مثلا می دیدند که در فلان استان، چه استادی دارند و متناسب با رشته آن استاد، رشته دانشگاهی نیز وضع می کردند و برای آن دوره بخاطر اینکه از هر 15 یا 20 نفر، یکی وارد دانشگاه می شد این یک سرخوردگی برای بعضی ها در خانواده ایجاد می کرد و آسیب های روحی شدیدی ایجاد می شد و این موضوع باید در آن زمان طلسمش می شکست که خوشبختانه از این جهت آن هدف هایی که در آن زمان محقق شد که فرصت های تحصیلی در دانشگاه توسعه پیدا کرد.
البته ما امروز در فصل دوم آن جریان قرار داریم و این امر باید اصلاح و ساماندهی شود و به تناسب نیازهای ما باید دانشجو در رشته های مورد نیاز پذیرش شود و با توجه به اینکه کشور ما سند چشم انداز 20 ساله دارد و هر پنج سال برای آن برنامه ریزی می شود، این امر باید تدوین و هدف گذاری شود. البته اینکه در عمل این برنامه چقدر محقق می شود، بحث دیگری است و به هر صورت برنامه داشتن از بی برنامه بودن بهتر است و این برنامه داشتن یک مرجعیتی ایجاد کرده است.
بنابراین پاسخ سوال شما در آن زمان این بود، یعنی اینکه در شرایطی که اشتغال هم نیست، یک جوان فرصتش هدر برود بهتر است یا درس بخواند، یا به تعبیری جمعیت بیکار درس خوانده بهتر است یا جمعیت بیکار درس نخوانده، در یک چنین فرضی مسئولان می گفتند که یک جمعیت بیکار درس خوانده بهتر از یک جمعیت بیکار درس نخوانده است، فرد درس خوانده بالاخره یک فرهیختگی دارد که ممکن است اگر در ایران فرصت شغلی پیدا نکرد شاید بتواند در خارج از ایران بتواند از دانشش استفاده کند و برای خودش شغل ایجاد کند.
خبرگزاری دانشجو: با اینکه 37 سال از انقلاب گذشته است، احساس می شود که همان روند سرگرم کردن نسل جوان به تحصیل دنبال می شود و همچنان فارغ التحصیلان دانشگاهی هیچ جایی در تصمیم سازی دولت ها ندارند. چرا؟
پیشنمازی: این نیازمند اصلاح به این معناست، یعنی اولا کمیت گرایی محضی که در آغاز بود، باعث شد که کیفیت پایین بیاید و کمیت گرایی باعث شده بود که تند تند خروجی دانشگاه افزایش یابد و معمولا هر جا شما کمیت را یکدفعه توسعه می دهید، نتیجه اش افت کیفیت می شود.
ما روند نمره دهی های بی حساب و کتاب و بدون امتحانات جدی را حتی در رشته های علوم پزشکی می بینیم که به حوزه آموزش عالی راه پیدا کرده است. من خودم پای درد دل یک رئیس دانشکده پزشکی نشسته بودم که می گفت، وقتی موقع نمره دادن می شود، از مراکز قدرت و مراجع مختلف با من تماس می گیرند که شما به فلانی نمره بده و این در حالی است که این دانشجوی پزشکی، با جان مردم سر و کار دارد و فردا می خواهد دارویی تجویز کند، پس من چگونه می توانم به کسی که ده هم نگرفته است، نمره قبولی بدهم.
یعنی فضای مدرک گرایی بدون درس فصل جدیدی بود که بعدها در فضای کمیت گرایی برای توسعه رشته های تحصیلی برای بیکار درس خوانده و بیکار درس نخوانده آغاز شد و الان یک مسئله و شیوه اصلاح آن است که این رویکرد توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی و نظام آموزش عالی کشور، جهت دهی صحیح بشود و هم مسئله بعد، مسئله کارامد سازی فارغ التحصیلان رشته های مختلف است.
باید گفت امروز محصولات دانشگاهی ما از لحاظ کارآمدی متفاوت هستند، یعنی برخی از دانشگاه ها کارآمدترند و برخی دیگر که با همان مدرک و با همان عنوان و حتی با همان معدل فارغ التحصیل می شوند، ابدا کارمد نیستند و این باعث شده که نگاه جامعه به این فارغ التحصیلان تغییر پیدا کند، مخصوصا بحث دسترسی به مدرک دکتری به هر قیمتی، این چیزی که رسانه ملی نشان داد مبنی بر فروش پایان نامه در مقابل دانشگاه تهران، این بخش آشکار شده آن لایه پنهانی است که در سال های قبل در اثر رویکرد کمی و توسعه کمی به وجود آمده بود و همین سوالی که برای شما ایجاد شده است نسبت به رویکردهای وزارت علوم این است که شما می خواهید خروجی دانشگاه چه چیزی باشد.
از طرفی با توجه به اینکه جهان آماده به کارگیری نیروی های متخصص ایرانی و به کارگیری آنها برای انجام پژوه های مختلف فنی و عمرانی است، می طلبد که وزارت علوم رویکرد خود را در این خصوص اصلاح و فضای آموزش عالی را متحول کنند.
علت دیگری که باعث شده این روند همچنان ادامه پیدا کند، رویکرد مدیر گزینی است که بیشتر رویکرد حزبی پیدا کرده است. به این معنا که الزاما باید از جریان من یا کسانی که در ستاد انتخاباتی رئیس جمهور زحمت کشیده اند باید وزیر بشوند، یا حتما کسانی که موضع فکری سیاسی آنها صد در صد همراه با رئیس جمهور هست، وزیر بشوند، هرچند که از کارآمدی یا توانمندی لازم برای تصدی یک وزارت برخوردار نباشند. این وسط در اثر این رویکرد، اولین کسانی که قربانی می شوند، مردم هستند، یعنی مصلحت مردم دیگر مسئله شماره 1 نیست و می شود مسئله شماره 3 یا 4 و مسئله اول این می شود، کسانی که در ستادهای انتخاباتی بودند و به کاندیدا اظهار وفاداری کردند، اول به مسئولیتی برسند و حق آنها داده شود.
این نظام مدیر گزینی کشور ما یک نظام بیماری است که تا اصلاح نشود، ما مشکلاتی از این قبیل که به آن اشاره شده است را خواهیم داشت و به نظر می رسد با این سیستم اجرای برنامه های دراز مدت و میان مدت ما هم در هاله ای از ابهام قرار خواهد گرفت و توسط مدیران جدی گرفته نخواهد شد، زیرا مدیری که در راس نظام قرار می گیرد، بیش از اینکه دغدغه مجلس شورای اسلامی و دستگاه های نظارت و بازرسی داشته باشد، دغدغه حزب خود را دارد و می داند که اگر هوای حزب خود را داشته باشد، بقیه موارد حل خواهد شد، اما اگر بخواهد برعکس کار کند و به دنبال منافع مردم باشد، نه حزب مطبوعش ممکن است در مواقع خطر کسی از او حمایت نکند و پستش را از دست بدهد. این نگر معنایش این است که فقط مواظب حزبت باش و اگر وقت کردی به مردم برس. پس این موضوع باید اول مورد نقد قرار گیرد.
ما باید به فضایی برسیم که رئیس دولت مسئله شماره یک او، گره گشایی از کار مردم و پیشرفت و توسعه نظام باشد و مسئله توجه به دوستان را در اولویت سوم و چهارم قرار دهد، که البته این نیاز به یک شجاعت دارد.
خبرگزاری دانشجو: وجود جمعیت کثیری از دانشگاه های غیرانتفاعی و آزاد که معمولا بین 800 تا 1500 دانشجو دارند و از کیفیت آموزشی بالایی هم برخوردار نیستند، چه تاثیری بر کیفیت آموزش عالی دارد؟
پیشنمازی: اگر نظارت وجود نداشته باشد، می تواند بسیار آسیب زا باشد، یعنی آن یک دانشگاه انتفاعی است، هر چند هم اسمش غیرانتفاعی باشد، پس به دنبال منافع خود می باشد و اگر بخواهد نظام آموزشی را جدی بگیرد، ممکن است با ریزش دانشجو مواجه شود و در نتیجه ممکن است دانشجوها کمتر اقبال کنند که به آن دانشگاه ها بروند. البته راهکار آن هم می تواند، برگزاری امتحان جامع و یکپارچه برای خروجی بعضی از رشته های این دانشگاه ها می باشد، که آن آزمون متمرکز یک استانداردی را مشخص کند.
وضع فعلی توسعه آموزش عالی به معنای افت کیفیت آموزشی است؛ اما به طور کلی توسعه آموزش عالی به معنای افت کیفیت نیست و می توان با مشخص کردن کف کیفیت، به توسعه هم دست پیدا کنیم.