گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-سها صالح، ماجرای تقلبهای علمی هرچند موضوع تازهای برای جامعه علمی کشور نیست اما حوادث هفتههای گذشته بیش از پیش آنها را نگران کرده است. دکتر حمیدعبداللهیان استاد رشته علوم ارتباطات دانشگاه تهران نزدیک به ۱۰ سال است که دغدغه اصلاح نظام آموزش عالی کشور را دارد. او که سالها با نظام آموزشی کشورهای پیشرفته سر و کار داشته است؛ استقلال مدیریتی دانشگاهها راهحل اساسی خروج از وضعیت نامطلوب فعلی میداند. عبداللهیان در گفتگویی صمیمی با خبرگزاری دانشجو ابعاد رکود علمی و زمینههای بروز تقلب در نظام آموزش عالی کشورمان را تحلیل کرده است.
مدتی است جامعه علمی کشور درگیر موضع تقلب علمی است. برخی از مسئولان معتقدند که اقدام مجله نیچر یک حرکت سیاسی است و این اتفاقات در همه دنیا پیش میآید. مثلا در چین بیشتر از کشور ماست اما این همه جنجال نمیشود. نظر شما چیست؟
بله در چین هم اتفاق میافتد ولی با 1 و نیم میلیارد جمعیت. این تعداد تقلب برای کشوری با 80 میلیون جمعیت غیر عادی است. بنظرم باید پرسید زمینه رخداد این جعل و تفلب چگونه فراهم شده است؟
مشکل کار ما کجاست؟
ببینید اول اینکه دانشگاههای خاصی در ایران این کاره هستند. دوم اینکه کشورهای مختلف برای مقابله با تقلب قانون دارند. در غرب اگر کسی این کار را بکند از هستی ساقطش میکنند. خود جماعت علمی هم برخورد میکنند. در اینجا متأسفانه نه قانون محکمی وجود دارد نه قوه قضائیه ورود میکند. حتی اگر کسی شکایت هم بکند قوه قضائیه نمیتواند کاری کند چون قانون نداریم. سوم اینکه، این یک فرآیند ده- دوازده ساله بوده است که از مشروط کردن ارتقا و یا دفاع از پایان نامه به چاپ مقالات شروع شده و حالا نهادینه شده است. چهارم اینکه یک کاتالیزور قدرتمند هم به این اضافه شده است و آن اینکه مدارک دانشگاهی رابطه خود را با منافع مستقیم اقتصادی از دست داده اند و در اغلب اوقات به عنوان سرمایه نمادین برای افرادی ارزش دارند که می خواهند از آثار جانبی آن بهره ببرند.
به نظر شما مشکل ما بیشتر ضعف قانون است یا یک مسئله فرهنگی و ساختاری؟
ما یک مشکل ساختاری داریم. دانشگاههای ما عمدتاً دولتی هستند و استقلال ندارند. اگر دانشگاه مستقل بود و خودش تصمیم میگرفت که افرادی که این کار را انجام میدهند را اخراج کند کمتر از این مشکلات رخ می داد. نکته بعدی این است که تولید علم در ایران یک حالت اداری پیدا کرده است. جماعتهای علمی قدرت تصمیمگیری ندارند. بنابراین کسی نیست که بخواهد درباره این تصمیم بگیرد. اگر دانشگاهها مستقل میشدند، میشد کارهایی انجام داد اما الآن تنها راهکار ایجاد قوانین سفت و محکم است. یا باید دولت با قدرت ورود کند یا اجازه دهد خود دانشگاهها برخورد کنند. الآن اگر دانشگاهها برخوردی انجام دهند آن فرد میتواند شکایت کند و رای هم به نفع او خواهد بود چرا که بستری قانونی برای برخورد با این موراد وجود ندارد.
ما از سال 85 مبارزه با تقلب را شروع کردیم. من قبلا هم تاکید کردم. سه عامل دشمن علم هستند: پوپولیزم، بوروکراتیزم و فرمالیزم. منظور از پوپولیزم این است که افراد به جای اینکه دنبال علم باشند، دنبال کسب عنوان و شهرت بروند و یا بدنبال ارتقا باشند. هیچوقت کسی نگفته انیشتن به خاطر شهرت آن کارها را کرده است. پاستور را در خیابانهای پاریس با تخم مرغ میزدند ولی او دنبال حل یک مسئله بزرگ تاریخی بود و این نشان می دهد که کار علمی آدم خودش را می خواهد. در گذشته نیز وقتی سرگذشت دانشمندانی همچون ابوعلی سینا و رازی و خیام و بیرونی و دیگران را مطالعه می کنیم می بینیم در چه شرایط سختی به تولید علم می پرداختند و دنبال شهرت هم نبودند.
بوروکراتیزم هم به کمک این ماجرا آمده است. یک عضو هیئت علمی هرکاری میخواهد بکند باید در قالب یک چهارچوب آئیننامهای باشد. مثلا شما میخواهی استاد شوی باید اینقدر مقاله بدهی. حالا این فرد استحقاقش را دارد یا خیر؟ آیا کار علمی با ارزشی انجام داده؟ اینها هیچکدام مهم نیست. باید نمراتی جمع شود. این امتیازات را به یک هیئتی میدهند. در این فرآیند با اصرار و اصرار کار خودت را جلو میبری و آخرش استاد میشوی.
مشکل بعدی این است که افراد مجبورند در قالب و فرم دانشگاه حرکت کنند. اگر بخواهی کار خلاقانهای انجام دهی که معمول نیست، روندهای اداری و غیر آکادمیک جلویت را میگیرند. اینها چیزهایی است که دانشگاه را فلج کرده است.
یعنی شما اعتقاد دارید که راه حل مشکل تقلب تغییر ساختار مدیریتی دانشگاهها است؟
الآن دانشگاهها کمتر محل تضارب آرا و فرآیندهای آکادمیک هستند و بیشتر تبدیل به محل ارتقا و کارهای اداری شدهاند. در کشورهای پیشرفته کسی فرآیندهای بوروکراتیک را نمیپذیرد. به همین دلیل نظام دانشگاهیشان را استاد محور کردهاند. استاد همه چیز را تعیین میکند. در مکانیزم ما همیشه جلسه داریم تا تعیین کنیم دیگران چگونه فعالیت آکادمیک کنند. ما باید بپذیریم که فعالیت علمی یک کار خودمدارانه است و نه یک کار اداری که آیین نامه های اداری حدود و ثغور آن را تعیین کنند. در فعالیتهای دانشگاهی، توصیه ترویج میشود. توصیه چیزی شبیه به پارتیبازی است اما در دانشگاه این چیز قابل قبولی است چرا که من به عنوان استاد باید فرد را بشناسم تا اجازه بدهم با من کار کند.
این سه عامل ساختار مدیریتی متصلبی را در دانشگاههای ما ایجاد کرده و آنها را از آنچه که باید باشند دور کرده است و فاقد قدرت تصمیم گیری و مستقل هستند. یک عامل دیگری هم هست که به نظر من کاتالیزر اینها است و آن نگاه مهندسی است. منظورم این است که برخی از همکاران ما تمایل دارند که همه چیز را در چهارچوب و قالب بگذارند. متأسفانه در همه دانشگاه این موضوع صادق است. در کشورهای پیشرفته وقتی کسی اختراعی انجام میدهد دیگر خیالش راحت است چرا که نظام آکادمیک غیر اداری مسئول اختصاص جوایز است وافراد مخترع در این نظام به امنیت شغلی دست پیدا میکنند. در ایران نظام جمع آوری نمره ها که متقلبین بخوبی از آن استفاده می کنند و نمره جمع می کنند سبب شده تا جوایز را هم در برخی موارد به افراد متقلب بدهند چرا که نمره آنها از دانشمندان واقعی بیشتر است. من می توانم کتابی را به شما معرفی کنم که به شهادت بسیاری از همکاران من ارزش علمی ندارد اما سال گذشته به این کتاب جایزه داده شد. جالب آنکه دانشمندان واقعی اصلا پا پیش نمی گذارند برای کسب جوایز و امتیازات و این منش از ملزومات نظام آکادمیک است. به نظر من نظام آکادمیک ایران به منش (اخلاق) و کنش (تولید علم اصیل) نمی تواند ارزش بدهد بدلیل اینکه از مسیر ارزیابی آکادمیک منحرف شده است و اداری عمل میکند.
برخی از کارشناسان، نظام ارتقاء اساتید را یکی از عوامل رشد فساد در سیستم دانشگاه ما میدانند. نظر شما چیست؟ کشورهای دیگر چه نظامی برای ارتقاء اساتید دارند؟
همانطور که گفتم این یک نظام اداری و پوپولیستی است که کار را خراب کرده است. وزارت علوم و بهداشت هم کاملاً تسلیم این موضوع هستند. مجلات علمی هم همینطور هستند. در کشورهای پیشرفته تنها یک درصد مجلات، دانشگاهی هستند و بقیه همه مستقل اداره میشوند و نظارت آکادمیک از طریق داوری صورت می گیرد و راه بر تقلب بسته است چرا که مجلات سرنوشت خود را به سرنوشت افراد در دانشگاهها پیوند نزده اند. در نظام آکادمیک ایران مجلات مستقل بسیار معدودند و مجلات را اعضای هیات علمی راه اندازی کرده اند و وزارت علوم و بهداشت هم آنها را با این افراد ممیزی می کنند. ظاهرا چنین نظامی به رشد مقالات هم منجر شده است. اما بخشی از این افزایش در نظام انتشارت غیر ایرانی صورت گرفته که با الگوی تولید علم در ایران تطابق یافته است و اینجا همانجایی است که مجلات بین المللی تقلبی وارد شده اند تا مقالات جعلی افزایش یابند. اینجا همانجایی است که نظام ارتقا ایرانی با مجلات بین المللی جعلی پیوند خورده است.
برگردم به مساله تولیدات علمی ایران. اگر این نظام ارتقا درست می بود ما باید نتایج این رشد علمی را در زندگی خودمان می دیدیم. آثار این رشد علمی که از آن صحبت میشود کجاست؟ کدام ایده درجه یکی در کشور ارائه میشود و مورد استقبال قرار میگیرد؟ پشت ماجرای ارتقاء همان سه عامل مخرب وجود دارد. وظیفه دانشگاه تولید دانش است و این کار باید در شرایط امنیت، آرامش و رفاه صورت بگیرد.
ما سیستم استادیاری و دانشیاری را از غرب گرفتیم اما در عمل آنقدر این را گرفتار فرآیندهای اداری کردیم که خسته و دلسرد کننده است. یک نفر باید در طول 20 سال به حد استادی برسد. در تمام این سالها باید به جای تولید علم به این فکر کند که چه کار کنم تا استاد شوم؟ جواب این سوال هم این نیست که برو کار علمی انجام بده. جواب این است که برو مقاله چاپ کن، کتاب بنویس. حالا چی مینویسی مهم نیست، فقط بنویس. جالب این است که در نظام آکادمیک ایران همه باید استاد بشوند. این در حالیستکه در دانشگاههای مطرح دنیا اینطور نیست. این نشان میدهد در نظام آکادمیک ایران اشکال وجود دارد و ما داریم اشتباهات نابخشودنی انجام میدهیم.
حالا در عمل باید چه گامهایی برای حل این مشکلات باید برداریم؟
ما باید مانند تمام نهادهای آکادمیک برخورد کنیم. تقلب و جعل باید با قطع همکاری فرد با دانشگاه برابر باشد. علت اینکه ما نمیتوانیم مسئله تقلب را در دانشگاهها حل کنیم این است که دانشگاهها استقلال ندارند. از طرف دیگر هم قانون مناسبی برای این کار نداریم. این همه در تلویزیون و رسانه ها درباره «پایاننامه فروشی» صحبت میکنند و آخرش هم هیچ اتفاقی نمیافتد. کارهای بنیادینی باید در این حوزه انجام شود. اصلاً چرا باید وزارت علوم ابلاغ کند که دانشگاهها چه کنند. وزارت علوم باید سیاستهای کلان را تعیین کند و بودجه تحقیقات را به سه تا چهار درصد از تولید ناخالص داخلی برساند و مسئول توزیع بودجه های پژوهشی به طرحهای کارآمد در حوزه های مهم از جمله مسائل محیط زیست و انرژی اختصاص بدهد. از سوی دیگر، دانشگاه هم باید پاسخگوی نیازهای جامعه باشد نه نهادهای سیاسی-اداری و محلی برای آموزش.
از سوی دیگر باید اشاره کنم که دانشگاه زمانی منزلت داشت. حقوق اساتید طوری بود که نیاز آنها را تأمین میکرد. الآن با این حقوقها استاد چطوری سفر علمی برود؟ قوانین پیچیده و تو در تویی مقابل هیئت علمی گذاشته شده است. می توان پرسید که این چه سیستمی است؟ هیئت علمی در فرآیندی قرار میگیرد که حاصلش چیزی جز تقلب و جعل نیست. همه اینها باید با هم دیده شوند.
من حدس میزنم چند سال دیگر همین کارکرد فعلی دانشگاهها هم از بین برود و در آنصورت درب بسیاری از دانشگاههای ما بسته می شود چراکه استاد نه دیگر منزلتی دارد و نه حقوق آنچنانی. این نظام جواب زحمتهای استاد را نمیدهد. همچین سیستمی تقلب را در درون خودش مشروع میکند. اگر دانشگاه مستقل باشد، درآمدش مستقل باشد و تصمیمگیریهایش بر اساس معیارهای آکادمیک باشد نه معیارهای اداری و نمره جمع کردن، چنین مسائلی پیش نمیآید. حل مسائل کشور عبارت است از پیدا کردن راهحلهای جدید نه کسب نمره و امتیاز و مقاله دادن.
من سرنوشت آقای جمشید آریان را میخواندم، اشک در چشمهایم جمع شد. آخه این چه سیستمی است!؟ چرا نباید مملکت آدمهای مخترع خودش را حفظ کند؟ نظام آکادمیک ایران ناکارآمد است و اصرار هم داریم که حفظش کنیم. یک رئیس دانشگاه میخواهیم انتخاب کنیم 6 ماه باید معطل فرآیندهای سیاسی و اداری باشد در حالیکه این وظیفه یک جماعت آکادمیک است.
اگر واقعا اراده لازم برای مبارزه با تقلب باشد این کار عملی است. راهش هم تکیه کردن به خود دانشگاهها و برچیدن فضای اداری و سیاسی از گردونه تولید دانش است. باید به دانشگاه ساختاری بدهیم که از او انتظار میرود. استاد را محور کارها قرار بدهیم. او تعیین کند که چه کسی باید پیش برود یا ادامه ندهد. جالب است الآن دانشگاهی داریم که خودش را برای این تعریف کرده که مغزهای این کشور را بگیرد و بفرستد آمریکا. خب این دانشگاه چه فایدهای برای این مملکت دارد؟ طبیعی است که حاصل همچین فرآیندی همین است. فساد از جاهای دیگر شروع میشود و به دانشگاه کشیده میشود. از سال 85 ما اینها را میگوییم ولی گوش شنوایی نیست. اگر این فرآیند ادامه پیدا کند دانشگاهها کارکردهای خودشان را از دست میدهند.