گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، همواره موضوع علم دینی، آری یا نه؟ مورد سوال دانشجویان و کسانی است که در ابتدای مسیر علم آموزی قرار دارند. علم دینی موضوعی است که در دهههای گذشته بارها مورد تاکید امام خامنهای و نرم افزار هدایت و گردش حکومت اسلامی عنوان شده است؛ به گونهای که نبود و فقدان آن را به قتلگاه رفتن انقلاب اسلامی معرفی کردهاند.
همچنین بارها تاکید کردهاند که مبنای علوم انسانی غربی، مادی، غیر الهی و غیرتوحیدی است که به همین علت با مبانی دین سازگار نیست.
در زمینه خواستگاه علوم و داشتن نگاه ارزشمدارانه در علم با مهدی امیدی متخصص فلسفه سیاسی و عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) که تحت مدیریت علامه مصباح یزدی فعالیت میکند، به گفتگوی تفضیلی پرداختهایم که مشروح قسمت دوم آن در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.
متفکرین امروز غربی به ضعف معنا در اندیشه خود اذعان دارند
آیا اندیشمندان غربی متوجه نبود دیدگاه عمیق و ارزشمدار در تفکرات خود شدهاند؟
بله برخی از متفکرین غربی در حیطههای سیاسی اجتماعی به این نتیجه رسیدهاند که لایههای مهمتری از بحث را باید مد نظر قرار دهند؛ اما باز به دلیل حاکمیت تفکر سکولار نتوانستند آن لایهها را به خوبی بشکافند و در دسترس عقل قرار دهند.
امروزه ما در حوزه تفکر سیاسی با اندیشههایی مواجه هستیم که بیان میکند، بایستی ما به معنا توجه کنیم یعنی بحث گرایش به معنا در باطن پدیدهها بسیار برایشان مهم شده است؛ یعنی اینکه فقط به عناصر مادی توجه نکنند و صرفا به سمت ذهنیتی که حاکم بر دولت است، اکتفا نکنند؛ حتی فراتر از این ظواهر به باطن آنها معتقد هستیم که باید لایههای عمیقتری از مباحث را دنبال کنیم و صرف بایدها و نبایدها کفایت نمیکند. باید به این سوالها پاسخ دهیم که چگونه امور مربوط به بایدها و نبایدها از دل هستهای حقیقی بیرون میآید؟ باید تامل کنیم که نسبت بین اعتبار و حقیقت پدیدهها چیست؟
دیدگاه سکولار غربی حصر معرفتی ایجاد کرده است
چرا غرب با وجود علمگرایی به سمت نگاه ارزشمدار و جهتمند در علم نمیرود؟
اساسا دانش در یک خواستگاه خاصی شکل میگیرد و آن خواستگاه روی دانش اثر میگذارد؛ لذا نمیشود که دانش را عاری از ارزش تلقی کرد؛ حتی علم سکولار غربی که Sciense نامیده میشود.
اگر کمی توجه کنیم؛ متوجه خواهیم شد تفکر سکولار در درون خودش دانش خاص خودش را تولید میکند و همان را بسط میدهد؛ لذا نمیتواند ادعا کند که علوم باید از ارزش عاری باشند؛ پس منطقی است که اسلام نیز منطبق با ارزشهای خود و طبیعتا فضای دانش تفکر اسلامی که نگاه آیتی به هستی دارد دست به تولید علوم بزند.
این که کدام دانش را میپذیریم؟ دانش سکولار و یا دانش دینی را؟ باید به زاویه دیدمان توجه کنیم اینکه چقدر حصر معرفتی برای خودمان قائل شدهایم و اگر بخواهیم افق دیدمان را وسیع قرار بدهیم و مبانی معرفتیمان را محصور نکنیم و به همان چیزی که در ظاهر میبینیم و مشاهده میکنیم بسنده نکنیم و تلاش کنیم از منابع معرفتی بالاتر استفاده کنیم، طبیعتا در چنین فضایی میشود به یک علم جدیدی راه پیدا کرد و حتی تعالی را هم رقم زد.
اما اگر افق دید را محصور کردیم و معرفت را محدود دانستیم، اگر با برخی از حقایق با زاویه انکار برخورد کردیم و در موردش موضع گرفتیم، قطعا علم و محصولی که از آن به دست میآید متعالی نخواهد بود و به تعبیر آیت الله جوادی آملی این علم صرفا مربوط به دنیا و بدون معنا خواهد بود.
متاسفانه در دیدگاه سکولار و غرب در منابع معرفتی بسیار انحصارگرایانه رفتار میشود بسیاری از متفکرین غربی به این نگاه انحصارگرایانه در غرب اذعان دارند.
نظام رسانهای و تبلیغاتی غرب وانمود میکند که جز دموکراسی هیچ الگویی موفق نخواهد بود
در این زمینه میتوانید یک مثال بزنید؟
مثلا میتوانیم در مورد دموکراسی این موضوع را مشاهده کنیم، تفکر دفاع از دموکراسی شاید در ابتدا نظامی در کنار نظامهای دیگر به نظر بیاید، اما آن قدر در مورد دموکراسی تبلیغ میشود که انگار امکان وجود یک نظام دیگر ممکن نیست، نظامی که بتواند همه ارزشهای مثبتی که در دوره دموکراسی وجود داشته را پوشش بدهد و در عین حال آثار بسیار منفی دموکراسی را در بر نداشته باشد.
گونهای برخورد و تبلیغ میکنند انگار اصلا جز دموکراسی مدل دیگری موفق نخواهد بود و این نگاه انحصارگرایانه تفکر لیبرال و دموکراسی است که باعث میشود به این نتیجه برسند که دین باعث ضرر به تفکر و تعقل است.
دموکراسی از احزاب و اشخاص دفاع میکند نه از ارزشها
مشکلات اصلی دموکراسی را چه مواردی میدانید؟
بهتر است مشکلات دموکراسی را از زبان اندیشمندان غربی عنوان کنم. ژان بلاندل میگوید در دموکراسی مشکلات زیادی داریم و یکی از آن مشکلات این است که مردم فکر میکنند در امور سیاسی خودشان دخالت دارند. اما ما سه راه را پیش روی مردم قرار میدهیم:
یک راه این است که احزاب وارد انتخابات بشوند در حالیکه احزاب خود آنقدر گسترده نیستند که بتوانند همه مردم را پوشش بدهند و همچنین اجازه نمیدهند که احزاب حق رای مشترک داشته باشند و تصمیمات اساسی احزاب در مجمع عالی کنگره برگزار نمیشود و نظرات اساسی آنها در دموکراسی نقشی ندارد.
راه دیگر رفراندم است ولی بسیاری از رفراندمهایی که در دنیا برگزار میشود، حکومتی است و در نتایج آن مداخله میشود. مدل سوم هم سازمانهای مردم نهاد و یا همان NGOها هستند تا بین مردم و حکومت به عنوان حلقه واسط عمل کنند. مشکل اساسی سازمانهای مردم نهاد این است که جزیرهای عمل میکنند و وحدت و یکپارچگی را در بین مردم از بین میبرند و دشمنان و بیگانگان راحتتر میتوانند از طریق آن به مردم نفوذ پیدا و از طریق آنها بر کشور فشار وارد کنند.
نکته دیگر این است که سازمانهای مردم نهاد خودشان اهدافی دنبال میکنند که اگر حکومت بخواهد همه آنها را دنبال کند، با تضاد مواجه خواهد شد.
حقیقت این است که دموکراسی نتوانسته مشکل نوع مداخله مردم در حکومت را حل کند و توضیح دهد اما به شدت تبلیغ میشود که دموکراسی یک روش سودمند است ولی مردم به جای دفاع از ارزشها، از احزاب و اشخاص دفاع میکنند. ببینید این متفکرین مسلمان نیستند که دموکرسی را زیر سوال میبرند بلکه خود متفکرین غربی هستند.
برای تعالی علوم لازم است توانمندی منابع معرفتی خودمان را باور کنیم
برای اینکه از انحصار علم سکولار غرب نجات پیدا کنیم چه روشی باید در پیش بگیریم؟
اگر انحصاری که امروز تفکر غرب با آن مواجه است را بشکنیم و اجازه بدهیم افق و دورنمایی که منابع صحیح و وحی در اختیار ما قرار میدهند، استفاده کنیم و از منابع معرفتی دیگر هم بهرهمند شویم و توانمندی عظیم تفکر خودمان را انکار نکنیم، قطعا علوم و دانش ما میتواند تعالی پیدا کند و جنبه اسلامی هم به خودش بگیرد.