به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، یک بام و چند هوا؛ شاید دقیق ترین کنایه ای باشد که مناسب وضعیت فعلی دانشگاههای ما است، علی الخصوص دانشگاههای علوم انسانی.
شاید کسی باورش نشود، ولی بعد از انقلاب اسلامی قراربود دانشگاه جایی برای مطالعه علوم غربی باشد تا بتوانیم به راحتی با مبانی اسلامی به نقدشان بپردازیم و شروع به تولید علوم اسلامی کنیم. این موضوع را به وضوح در سخنرانیها و کتابها متفکرین انقلاب میشود دید.
اگر بخواهیم خیلی هم بدبین نباشیم و از واژه کاملا استفاده نکنیم، امروز در دانشگاهها باچیزی مواجه هستیم که تا حد زیادی، هیچ نسبتی با جملات بیان شده ندارد. برای ریشهیابی مسئله به سراغ یکی از فعالان حوزه اقتصاد و علوم انسانی که اتفاقا خروجی و هیئت علمی دانشگاه امام صادق(علیه السلام) هستند رفتیم. دانشگاهی که احساس میشود با این مفاهیم بیشترین نسبت را دارد؛ سید مهدی زریباف.
در ابتدا از ضرورت اسلامی شدن علوم انسانی سوالی مطرح کردیم، که آیا این ضرورت واقعا وجود دارد؟
وی پاسخ داد: این موضوع به مدل نگاه ما به انقلاب اسلامی برمیگردد. اگر انقلاب اسلامی را یک نقطه عطف تاریخی و یک انقلاب علمی میبینیم، قطعات ضرورت دارد ولی اگر نگاه ما به انقلاب اسلامی یک دگرگونی یا به اصطلاح یک رفرم باشد، اصلا چرا اسمش را بگذاریم انقلاب که دیگر به این مسائل فکر کنیم؟
زریباف ادامه داد: ما در انقلاب اسلامی ادعای یک تحول بنیادین و تاریخی را داریم که می خواهد جلوی جریان مدرنیته و عقل گرایی صرف را که در دوره رنسانس در مقابل مسیحیت و کلیسا که در آن زمان مخالف علم بود مطرح شد که الان داریم اثراتش را در غرب به خوبی مشاهده میکنیم بایستد و نیاز دارد تا مبانی و اصول خود را به صورت علمی بیان کند.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که مشکل علوم غربی در چیست گفت: مشکل تمدن غرب در حال حاضر همان علم سکولار است. بزرگان انقلاب بر این عقیده بودند، انقلاب اسلامی آمده است تا بگوید اقتصاد شما در اصل اقتصاد نیست و دارد مردم را نابود میکند و فقر آفرین است، که قابل تعمیم به تمامی علوم حتی علوم فنی و تجربی نیز است. این یک بخش نفی دارد و یک بخش ایجاب که ما در بخش نفی خوب کار کردیم، ولی در بخش ایجاب تا الان خیلی کار جدی و اصولی صورت نگرفته است.
زریباف اظهار کرد: مشکل غرب و سکولاریزم هم با ما درهمین علوم اسلامی است و برای مقابله ابتدا نیاز داریم که اعتماد به نفس داشته باشیم. باور داشته باشیم که ما می توانیم و بعد باید به دنبال روشهای تولید علم اسلامی برویم، بعد از این فرایند شما خواهید دید که ما واقعا می توانیم حتی جهان را متحول کنیم.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه در این موضوع باید یک نگاه منصفانه داشت، گفت: هم نباید وادادگی و کم کاری را توجیه کرد و هم نباید توقع این را داشت که کار یک تلاش دویست یا سیصد ساله را در عرض ۴۰ سال انجام داد. در دهه ۶۰ این دیدگاه بسیار قوت داشت که علوم انسانی باید اسلامی بشود و در همین راستا دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه در همان سالها تاسیس شد و شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز فلسفه ایجادش همین بود، هرچند الان از آن هدف تا حدودی دورشده است.
وی ادامه داد: شورای عالی انقلاب فرهنگی از اولین نهادهایی بود که بعد از انقلاب به دستور حضرت امام(ره) تاسیس شد و این اهمیت بالای این نهاد را اثبات می کند که به این معناست، انقلاب فرهنگی و انقلاب علمی از بالاترین اهداف انقلاب اسلامی بوده است، ولی الان متاسفانه صرفا به تغییر و جابجایی چند رئیس دانشگاه خلاصه شده است و چندان اولویتی برای بررسی و اصلاح متون درسی قائل نیست در حالی که هدف اصلی تشکیلش اصلاح دانشگاهها در تمامی ابعاد بوده است.
زریباف گفت: همچنین باید دانشگاه امام صادق که در سال ۶۱ ایجاد شد مورد سوال قرار بگیرد، که اصلا هدف از تاسیسش چه بود و الان در چه جایگاهی ایستاده است. حتی باید این سوال از دانشگاه امام صادق(ع) پرسیده شود که آیا در تولید علم اسلامی موفق بودهاند یا نه؟
این استاد دانشگاه اظهار کرد: موسسین دانشگاه امام صادق(ع) با وجود تمام خدماتی که داشتند، متدولوژیشان، تولید علوم اسلامی نبود و براین عقیده بودند که علوم غربی محترم است و راه خودش را برود، ما هم راه خودمان میرویم. تحول علوم انسانی سه پایه دارد؛ اول درحوزه مبانی است، که برعهده حوزههای علمیه است. دوم در حوزه روششناسی و متدولوژی است،که در اصل مشکل اصلی الان ما در همین روششناسی و متدولوژی است که ما هنوز نتوانستیم روش تولید علوم اسلامی را پیدا کنیم و سوم، دولت و دستگاههای اجرایی است که بودجه در دست اینها است.
زریباف گفت: متاسفانه الان در انقلاب اسلامی کسانی را داریم که اعتقادی به کلمه انقلاب ندارند و بر این عقیده هستند که انقلاب ما یک شورش بوده است، که این تفکر نمی تواند زیر ساختهای به دشمنان این کشور خدمت میکند. اصلا جمع آوری نخبگان کشور در یکجا پالسی به غربی ها میدهد برای جذب آنها.همینهایی هم که جذب خارج میشوند به بدترین شکل آنجا تحقیر میشوند و سرخورده به کشور باز میگردند و شروع میکنند به تحقیر توان داخلی.و ما هیچ گاه متوجه این موضوع نشدیم که باید در رویکردهایمان تغییر ایجاد کنیم. تولید علوم اسلامی را ایجاد کند زیرا ضرورت تولید علوم اسلامی به ضرورت انقلاب اسلامی برمیگردد.
تکیه برآموزههای سکولار پاسخگوی نظام اسلامی نیست
وی ادامه داد: تکیه برآموزههای سکولار پاسخگوی نظام اسلامی نیست. اعتماد به آمریکا و اعتماد به علوم غربی نتیجه نمی دهد و این را می توان از وضع فعلی کشور متوجه شد. در این سالهای اخیر کاملا تکیه ما بر علوم غربی بوده است. در حالی که شعارمان نظام اسلامی است. یا باید دست از شعارهای اسلامی برداریم و یا باید از آموزههای غربی قطع امید کنیم .نمیشود هم ولایت الله و هم ولایت طاغوت را همزمان پذیرفت.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: یکی دیگر از مسائلی که باید به آن توجه نمود بحث مدرک گرایی و بحث وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه است و دیگری بحث وزارت علوم است که باید از ایشان سوال پرسید که اصلا برای تولید علوم اسلامی و انسانی چه کرده اید؟خیلی جالب است که بدانید تا الان ما یک وزیر علوم انسانی خوانده نداشتیم و این خودش نشان دهنده میزان اهمیت دهی به علوم انسانی است.
وی ادامه داد: وزارت علوم یکی از مروجین اصلی مدرک گرایی در جامعه است. در همین بحث علوم اقتصادی یک بخش نظریهپردازی داریم و یک بخش هم بحثهای تکنیکال و مهندسی، اما در دانشگاهها فقط بحثهای تکنیکال آن پرداخته میشود و بودجه برایش میگذارند، چرا چون وزیرعلوم خودش مهندس است.
استاد ما به دنبال مدرک و سلبریتی علمی شدن و درآمد زایی است
زریباف با اشاره به اینکه دغدغه ما خود علم نیست اطهار کرد: استاد ما به دنبال مدرک و سلبریتی علمی شدن و درآمد زایی است. این فرآیندی است که نهادهای تصمیم ساز در این عرصه ایجاد کرده اند و الان می بینیم که رقابت در مقاله آی.اس.آی است تا به مبلغ حقوقشان اضافه شود، نه اینکه به حل معضلات جامعه کمکی کنند.حاصل این رویکرد این میشود که در جامعه دیگر به دنبال حرفهای درست نمیرویم و فقط برایمان مدرک یک انسان مهم میشود. مگر کسی سوال میکند که مارکس مدرکش چه بود؟ در حالی که تفکرش بسیار وسیع و فراگیر شده است.
وی گفت: مشکل اساسی و اصلی ما این است که فضای فرهنگی دانشگاه طوری شده است که هر دانشجویی به دنبال نمره، وام دانشجویی و از این قبیل چیزهاست و کسی دیگر برای خود ارزش علمی قائل نیست.وخامت اوضاع تا جایی است که امروز آنقدر سطح بحث تقلیل یافته است که بسیاری به سراغ درس میروند تا که بیکار نباشند و اصلاً بحث تولید علوم اسلامی وغیر اسلامی مطرح نیست.
این پژوهشگر دانشگاه در پاسخ به اینکه مواجهه غرب با تولید علوم انسانی اسلامی را چطور ارزیابی میکند گفت: یکی از موانعی که مانع گسترش و تولید علوم اسلامی در ایران شد همین حملات گسترده رسانهای از سوی غرب به سمت ماست. اصلا به ما اجازه نمیدهند که جوانانمان ذهنشان را متمرکز کنند برای تولید علم و صرفا آنها را درگیر سرگرمی های کاذب می کنند.
زریباف ادامه داد: این فضا، جامعه ما را شخص محور میکند. به طور مثال آقایی را که می گویند که مدیر جهادی است و خیلی هم قبولش دارند، میآید یک پل میسازد وبه آن افتخار میکند، در حالی که از او میپرسیم که چه کسانی قراراست روی این پل رفت و آمد کنند، اغنیا یا فقرا؟ پاسخ روشنی وجود ندارد چون اصلا مسئله ایشان این نیست و فقط به دنبال ساختن هستند و هیچ جریان فکری را دنبال نمیکنند و مردم هم اصلا مبانی فکری برایشان اهمیت ندارد.
اقبال نخبگان به علوم انسانی کمتر است
وی با توجه به اقبال کمتر نخبگان به مباحث علوم انسانی گفت: دلیل اینکه اقبال نخبگان به علوم انسانی کمتر است، ارزش گذاری اجتماعی روی علوم تجربی و مهندسی است وهمچنین ارزش گذاریهای حکومت.سنت خداوند بر این است که کشور هایی که فکر و اندیشه دارند حداقل در مبانیشان موفق هستند. این فکر و تفکر است که سختترین کار است و ما باید به سمت تولید علوم فکری برویم. در ژاپن مدتها قبل برای یک کار فرهنگی خواستیم از آنجا نمونه برداری کنیم، یک مدرسه را دیدیم که برای ۳۰۰ سال آینده خود یک چشم انداز دقیق ترسیم کرده است و طبیعی است که چنین کشوری باید مبانی قویتری نسبت به ما داشته باشد.
این استاد دانشگاه افزود: یا مثلاً در غرب با وجود این که مبانی علوم انسانی شان مبانی سکولاری است به علوم انسانی مثل اقتصاد مثل حقوق مثل روانشناسی اهتمام ویژهای میگذارند، و این نشانه درک بالایشان از اهمیت این علوم است.آنها به این نتیجه رسیدند، آنهایی که جامعه را اداره میکنند وزرا نیستند و همین علمای علوم انسانی هستند که توان اداره جامعه را دارند و وزرا صرفاً یک تکنسین یا پیمانکار هستند.
زریباف در پایان درباره رابطه علوم انسانی اسلامی و وضع کشور گفت: وضع کنونی کشور ما به شکلی است که به هیچ عنوان جریان فکری در آن نمیبینیم،به طور مثال این مجلس که با نقد مجلس قبل روی کار آمده همان وعدهها را میدهد و هیچ بنیان فکری هم در این بین وجود ندارد و ما درحوزه تفکر و اندیشه ورزی دچار یک بیماری هستیم.