گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مصطفی امانی؛ مدت کوتاهی از التهابات و اعتراضات ناشی از مشکل آب میگذرد. بعد از ماجرای خوزستان، این روزها از اصفهان گرفته تا چهار محال و بختیاری نیز اخیر درگیر این اعتراضات بودند، ماجرا با کنشگری صحیح رسانه ملی و با تلاش مسئولین انتظامی و همینطور هوشمندی کشاورزان معترض به خوبی آغاز شد و صدای اعتراضِ مشروع داشت به صورت رسمی به گوش همه میرسید. در ادامه اما شاید «نشنیدن پاسخ درخور از سوی مسئولین» یا توطئه عناصر ضد انقلاب یا هر چیز دیگر موجب شد که بازهم روند اعتراضها به سوی امنیتی شدن پیش برود و باز هم صدای اصلی اعتراض در حاشیه قرار بگیرد.
از شرح ماجرا که بگذریم آنچه که امروز اهمیت بسیار ویژه دارد توجه و پرداختن به موضوع حکمرانی آب است. حکمرانی آب در کشور ما با توجه به اقلیم خاص و خشکسالیهای متمادی به یک موضوع بسیار مهم تبدیل شده است و اگر توجه درست بدان نشود به زودی به یک بحران تبدیل خواهد شد که تبعات مختلف آن را مشاهده خواهیم کرد.
اهمیت حکمرانی آب آنقدر زیاد بوده است که مطابق بررسیها و پژوهشهای مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در دولت قبل، مسئله حکمرانی آب همواره در صدر تمام مسائل کشور از نظر اولویت توجه قرار داشته است.
مسئله اصلی آب در کشور ما در وهله نخست «بیتوجهی به تلفات آب تا پیش از رسیدن به مصرفکننده» است. تقریبا 5 برابر آبی که توسط بخشهای شرب، کشاورزی، صنعت و خدمات مصرف میشود (مصرف بهرهور یا غیر بهرهور) دارد قبل از رسیدن به پای مصرف تلف میشود. این تلفات به ترتیب اهمیت و حجم تلفات عبارت است از «تبخیر»، «سیل» و «نشت شبکههای توزیع».
مسئله بعدی حکمرانی آب کشور، شکافهای نهادی و ساختاری مدیریت آب کشور است. «مردم» در مدیریت آب کشور (از اصلاحات ارضی به بعد) کمترین نقش را دارند. ساختار مدیریت آب کشور ما به شدت چندپاره و به مثابه طناب مسابقه طنابکشی میان مسئولین و مقامات مختلف کشور است. هر مسئولی در کشور به منظور وانمود کردن خدمترسانی به مردم منطقه خودش، تلاش میکند زودتر از سایر مقامات مشابه در مناطق دیگر، سهمی از کیک بزرگ منابع طبیعی در کشور بردارد. حتی اگر این منبع طبیعی (مثلا آب) موجود در منطقه خودش نباشد و در حقیقت دستاندازی به منابع مناطق دیگر باشد. اما آنچه امروز در خوزستان و اصفهان رخ داده، نتیجه رقابت افسارگسیخته مسئولین استانی، منطقهای و حتی ملی در کشور در احداث بیبرنامه صنایع، شهرها و شهرکهای جدید، کشت و صنعتها و هرگونه جاذبههای شغلی است که بعضا به زور و ضرب انتقال آب شدنی بود و در پس همه اینها انگیزه رایآوری یا انتصاب مجدد، بیش از خدمترسانی به مردم است.
چرا که اگر انگیزه خدمت بود، هر عقل سالمی میتوانست بفهمد در جایی که با دوپینگ انتقال آب، شغلی ایجاد شود، جمعیت زیادی با انگیزه دستیابی به آن شغل یا خدمات مورد نیاز افراد شاغل، به آن منطقه مهاجرت میکنند و آنها نیز مسلما به آب نیاز خواهند داشت. پس باز هم آب کم خواهد آمد. به طور مثال، محاسبه میشود که یک خط تولید فولاد به ظرفیت مثلا ۱۰۰۰ تن در سال، A مترمکعب آب میخواهد و آن را از سرشاخه رودخانهای دورتر یا اصلا از نمکزدایی از آب دریا به جایی مانند اصفهان میکنند. اما دیگر محاسبه این را نمیکنند که ۱۰ شغل ایجاد شده بابت این خط تولید فولاد، ۱۰ نفر متخصص غیر بومی را به آنجا جذب خواهد کرد که این ۱۰ نفر همراه با خانواده هایشان در آنجا ساکن میشوند. این ۱۰ خانواده به اندازه خودشان، غذا میخواهند (پس زمین کشاورزی لازم خواهد بود که غذای آنها در آن کاشته شود) این ۱۰ خانوار لوزام خانگی میخواهند (پس یعنی ظرفیت بیشتر در کارخانجات دیگر) و ... و همه اینها یعنی نیاز به آب بیشتر (که نیست و باز هم باید انتقال جدید صورت داد و همین دور باطل به ازای هر انتقال آب جدید وجود خواهد داشت).
مصطفی امانی - فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.