گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، فاطمه کاظمی؛ * در روزهای اخیر، شاهد اعتراضات و اغتشاشاتی در خیابانهای شهرهایمان بودیم. اعتراضاتی که با فوت غم انگیز خانم مهسا امینی آغاز شد و اندک اندک آتش عداوت براندازان و سلطنت طلبان، سوار بر موج این سوگواریها و مطالبات به حق گردید و سبب آسیب رساندن به هزاران زیرساخت عمومی و اموال خصوصی شد؛ همچنین جان انسانهای بسیاری را گرفت. اعتراضاتی که در ابتدا نسبت به عملکرد گشت ارشاد، انتقاد داشت، اما در نهایت به سمت و سوی خشونت و تخریب و کشته سازی رفت، چیزی که در سالهای اخیر، به وفور، مثالهایی از آن را در کشورمان دیده ایم. در این میان، جوانان زیادی در خیابانها با جریان معاند همراه شده و فریب آنها را خوردند.
در این جریانات، همواره احساسات حرف اصلی را زده و هیچ گاه منطق و استدلال برای عدم تکرار آنها در آینده، به کار گرفته نشده است. هیچ گاه کارِ کارشناسی شده برای بررسی ریشههای این خشم نهفته در جوانان و نوجوانان ما، صورت نگرفته است، هیچ متخصصی راجع به عملکرد سیستم تربیتی پرسش جدی نداشته است، نقش خانواده در تربیت این جوانان بررسی نشده است و همواره انگشت اتهام به سوی نیروی انتظامی و نیروی قهریه بوده و آنان مقصر اصلی شناخته میشوند.
گویا یادمان رفته است که در کشور ۴۲ موسسه، نهاد و شورای فرهنگی دایر هستند که وظیفهی ارشاد در مرحله اول به عهده آنهاست نه نیروی انتظامی. نهادهای ریز و درشتی که هریک، کار را به دیگری محول کرده و یا عملکرد مطلوبی نداشته اند. نهادهایی که هریک، ساز خود را میزنند و چیزی به نام همکاری برای یک اتفاق مفید و موثر در قاموس شان نیست.
یکی از مهمترین نهادهای متولی تربیت و فرهنگ سازی در کشور، به یقین آموزش و پرورش است. دستگاهی که به طور مستمر ۱۴ میلیون دانش آموز به عنوان مخاطب مستقیم و ۵۶ میلیون مخاطب غیر مستقیم دارد. با دارا بودن ۱۲۰ هزار پایگاه آموزشی در سراسر کشور بیشترین ارتباط و تعامل را با مردم دارد.
آموزش و پرورشی که دو برابر بودجه فرهنگی کل کشور را به خود اختصاص داده است و بیشترین کارمندان دولت، نیروی انسانی این نهاد هستند. کودکی و نوجوانی، ۱۳ سال از بهترین اوقات زندگی یک انسان در مدرسه سپری میشود؛ این یعنی بهترین فرصت برای تأثیر گذاری. پس از آن عده زیادی در فضای آموزش عالی قرار می گیرند، ولی آنجا هم خبری از آگاه سازی، نخبه پروری و ایجاد فضای تعامل و گفتگو نیست؛ در نهایت منجر به این میشود که جوان ایرانی مسلمان، برای ابراز خواسته اش دست به اعمال غیر اخلاقی و خشونت آمیز بزند.
آیا زمان آن فرا نرسیده که در این چرخه معیوب بازنگری صورت گیرد تا هر از گاهی، شاهد بروز این خشونتها از سوی جوانان مان در درگیریها و اغتشاشها نباشیم؟! بهتر نیست دستگاههای مسئول از قراردادهای همکاری سوری فراتر رفته و به معنای واقعی برای حل این مشکل دست به کار شوند؟! حتما باید یک مسئله به بحران تبدیل شود تا برایش چارهای بیندیشیم؟! چند جوان دیگر باید فریب بخورند تا مسئولان ما به خود بیایند؟!
فاطمه کاظمی، عضو معاونت گفتمان سازی و مطالبه گری بسیج دانشجویی پردیس حضرت فاطمه زهرا (ع) اصفهان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.