به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از مشهد، حجت الاسلام الهی خراسانی شب گذشته در نشست کرسی آزاداندیشی با موضوع «تعامل علوم اسلامی و علوم انسانی و مسئله اسلام سازی» در آمفی تئاتر دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی گفت: از بین معانی مختلف و کاربردهای مختلف واژه علم، بیشترین منظور در این بحث شاخه علمی است؛ به این معنا که یک سری مسائل که حول و حوش یک موضوع به طور منظم گرد آوری شده اند و با روش های معتبر و عقلانی که نظم درونی نیز دارند، قابل اثبات و ابطال باشند.
وی با اشاره به اینکه علوم اسلامی یک سری رشته های اسلامی را علم اسلامی می داند که تعریف ذاتی آنها فهم عمیق و روش مند اسلام است، افزود: البته این گفته به این معنا نیست که علم اسلامی به همین یک معنا اطلاق می شود، بلکه کاربردهای دیگری هم دارد که در این بحث مد نظر نیست.
استاد دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد: دانش وجودی فلسفه فقه این است که به سمت توسعه فهم اسلام حرکت می کند و اگر این غرض را از علم فقه بگیریم، موضعیت آن را گرفته ایم و همچنین برخی به علومی که هدف اولیه آنها فهم اسلام باشد علوم عربی گفته اند. شاخه های مختلف علوم عربی مانند صرف، نحو و بلاغت برای فهم متن الهی تاسیس شده اند، اما ادامه آن برای فهم اسلام نیست؛ حتی به آن فکر نکرده است، چه برسد به اینکه برای فهم آن تلاش کند.
الهی خراسانی در خصوص کاربرد دیگر علوم در ارتباط با اسلام بیان کرد: علومی که به فهم اسلام کمک می کنند، حتی اگر هدفشان فهم اسلام نباشد، داخل دایره علوم اسلامی تعریف می شوند؛ مثلا علم تاریخ که قبل از اسلام بوجود آمد، برای فهم اسلام نبود، اما به فهم اسلام کمک کرد. یا فلسفه یونان برای گسترش اسلام نیامد، اما به فهم آن کمک کرد و یا علومی وجود دارند که قبل از اسلام به وجود آمدند، اما در تمدن اسلامی توسعه یافتند مانند ادبیات و فلسفه.
وی اذعان کرد: همچنین بسیاری از علوم انسانی مانند معماری، صنایع،سیالات و شیمی و غیره به وجود آمدند که در پیشبرد مفاهیم جامعه اسلامی مدد رساندند و در تمدن اسلامی تاسیس نشده بودند و بعد از آن ظهور کردند. بنابراین هر علمی که به جامعه اسلامی کمک کند، جزء علوم اسلامی می باشد مانند علوم ریاضی، زیرا یافته های آن با اسلام در تضاد نیست.
این استاد حوزه علمیه با طرح این پرسش که آیا در حال حاضر نمی توانیم بگوییم که علوم انسانی اسلامی داریم، تصریح کرد: اسلام واقعیتی فراتر از واقعیات انسانی و ذهن انسان است و ما چه بفهمیم و چه نفهمیم و چه به تعابیر پایبند باشیم و چه نباشیم، اسلام وجود دارد و علوم اسلامی اگر چه به انسان می پردازد، اما مستقل از انسان وجود دارد و اگر بگوییم اسلام برنامه ای یرای بشر است، خدا این برنامه را داده است؛ حتی اگر آن را طرد کنیم.
حجت الاسلام الهی خراسانی با تاکید بر اینکه علوم انسانی خارج از انسان قابل تصور نیست زیرا برای انسان بوجود آمده است، عنوان کرد: قلمرو علوم انسانی از علوم اسلامی متمایز است، البته ضد هم نیستند، اما اسلامی شدن علوم اسلامی به دو دلیل گریز ناپزیر است، نیاز جامعه به این اسلامی شدن و درست است که علوم انسانی جهانی هستند، اما در جامعه انسانی با یک سری مسائل مواجهیم که به آنها پرداخته نمی شود چه برسد به اینکه پاسخ بگوید و باید بپزیریم که چه بخواهیم و چه نخواهیم علوم مفروضات خود را از علوم دیگر می گیرد و باید قبول کنیم ارتباط بین علوم وجود دارد.
وی در پایان گفت: پروسه اسلامی شدن علوم انسانی در چند مرحله شامل تغییر دغدغه ها و نیازها، تبادل و داد و ستد، مبادله و تکمیل فنون و تکنیک های علمی، تبادل و تکمیل روش های تولید علم که بسیار مشکل است، تحول و تکامل تدریجی مفروضات و مبانی، تحول در نظریه و در آخر تاسیس یک مکتب علمی قابل ذکر است.
محققان جهان سوم ذهن مستقلی در بررسی های خود ندارند، بیشتر به تقلید می کنند
یوسفی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد نیز در ادامه این کرسی آزاد اندیشی گفت: طبق گفته یک محقق اندونزیایی در خصوص وضعیت علمی در کشورهای جهان سوم، فضای علمی این کشورها بیشتر در راستای تقلید از فضای علمی غرب است.
وی افزود: این ستوه اسارت ذهن در سه سطح می تواند ظاهر شود که عبارتند از: سطح روش؛ به این معنا که این کشورها با یک ناتوانی در روش شناختی مواجه اند که اگر در غرب یک تغییر موضع نسبت به روشی اتفاق افتد، در کشورهای جنوب نیز این تغییر رخ می دهد. سطح نظریه؛ به این معنا که در نظریه سازی و مفهوم سازی با یک تقلید کورکورانه و ناشیانه از جانب کشورهای جهان سوم و همچنین کشورهای اسلامی مواجه هستیم، در آخر اینکه در فعالیت های علمی همان موضوعات و عناوینی مورد تحقیق قرار می گیرد که در غرب هم جاری بوده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی با اشاره به اینکه باید بین سطح عام علمی و سنت های مستقل علمی تفکیک قائل شویم، ادامه داد: یکی از راه حل های برون رفت از اسارت ذهن، سنت های مستقل علمی است؛ مثلا سنت جامعه شناسی ایرانی، آمریکایی و غیره. در غرب آن صورت عام علم و سنت های مستقل علمی با هم انطباق پیدا می کنند و یک چارچوب معین را بوجود می آورند.
یوسفی بیان کرد: ایجاد سنت های مستقل علمی با بومی کردن فرق دارد و این رویکرد اشاره به این دارد که بومی کردن علم، علمی نیست؛ بلکه باعث تخریب علم می شود و همین معنا در اسلامی کردن هم قابل طرح است.
وی با اشاره به اینکه منظور از سنت های مستقل علمی محفوظ ماندن چارچوب کلی علم است، اذعان کرد: این سنت ها به طور مستقل و به خودی خود شکل نمی گیرد، بلکه گزینش صورت می گیرد. به طور مثال در جامعه شناسی آلمانی یا هر کشور دیگر برخی از مفاهیم و آرا برجسته می شوند و برخی دیگر به حاشیه می روند و این سنت ها نیز برخی مفاهیم عام را برجسته می کنند و برخی دیگر را به حاشیه می کشاند.
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی در پایان تصریح کرد: نکته ای که در مورد سنت های مستقل مهم است این است که اگر به موضوعات اسلامی توجه کنیم آن را لزوما اسلامی کرده ایم و اگر این مفاهیم وارد سنت شود، تدریجا باور می شود و اینگونه سنت ها شکل می گیرند و تعامل مکرر باعث باور موضوع می شود.