به گزارش خبرنگار اعزامی «خبرگزاری دانشجو»، از مناطق عملیاتی، قاسم خیری در جمع خادم الشهدای بسیج دانشجویی خراسان رضوی با بیان اینکه در 31 شهریور سال 59 حمله صدام به ایران آغاز شد، گفت: صدام امیدوار بود ایران و در غیر این صورت خوزستان و در غیر این صورت رودخانه اروندرود را از ایران جدا کند.
وی ادامه داد: صدام به دنبال این بهانه از استان های جنوبی ایران از 5 مسیر چزابه، طلائیه، کوشک، فکه و شلمچه حمله خود را آغاز کرد و با حمله هوایی به 19 شهر ایران توانست 13 شهر را به تصرف خود درآورد.
این رزمنده دفاع مقدس رودخانه اروندرود را برای هر دو کشور دارای اهمیت دانست و گفت: 400 سال قبل هنگامی که ترکان عثمانی بر منطقه حکومت داشتند در انعقاد 19 قرارداد در نهایت رودخانه اروندرود را به عراق سپردند که این حاکمیت در دوران شاه در جلسه ای با سران اوپیک شکسته شد و بار دیگر براساس مرز تالوک از عمیق ترین نقطه رودخانه اروند رود میان ایران و عراق تقسیم شد.
وی با بیان اینکه آمریکا پس از آنکه 4000 مستشارش را با انقلاب از دست داد به دنباله تصرف دوباره ایران بود، خاطرنشان کرد: آمریکا به دنبال فردی می گشت که به هر بهانه ای به ایران حمله کند و صدام کسی بود که با پاره کردن قرارداد الجزیره این بهانه را به آمریکا داد و به ایران حمله کرد.
این راوی دفاع مقدس با بیان اینکه سوریه و لیبی تنها کشورهایی بودند که ایران در جنگ با عراق از آنها اسیر ندارد، گفت: شاه سلطان حسین اردنی اولین شخصی بود که گلوله جنگ علیه ایران را شلیک کرد و این جنگ به بهانه تصرف اروندرود آغاز شد.
وی ادامه داد: در یکی از عملیات های مهم ما علیه عراق به نام والفجر 8 دو رزمنده مشهدی در حال صحبت با هم بودند که یکی از رزمنده ها در پاسخ به دوست خود که گفت در نهایت این عملیات ما به شهادت خواهیم رسید ، بیان داشت آنچه که مهم است این است که در نهایت ما اجازه ندهیم پاسخ ولی فقیه در زمین بماند.
خیری با بیان اینکه بر زمین نماندن سخن ولی فقیه باید امروز خط مشی دانشجویان باشد، بیان داشت: دانشجویان ما امروز باید بر این نکته واقف باشند که اگر ولی فقیه امر یا دستوری را به آنها بدهد به هر قیمت دستور را اجرایی کنند.
وی در پایان به نقل خاطره ای از شهید احمد نیری پرداخت و تصریح کرد: شهید نیری در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید و این شهید را در تهران دفن کردند. آیت الله حق شناس پیش نماز این شهید در مسجد محله زندگی شان بود. او در یکی از مراسم ها خطاب به جمع گفت شهید نیری را بسیاری نشناخته اند و این را به این دلیل می گویم که شبی در حالی که چراغ های مسجد خاموش بود وارد مسجد شدم و مشاهده کردم در و دیوار مسجد ذکر لااله الا الله و ملک الحق المبین می گویند. خوب که دقت کردم دیدم شهید نیری در حالی که نیم متر از زمین فاصله دارد در حال خواندن نماز است. با حیرت به نماز خواندن او نگاه کردم و سپس از وی پرسیدم به چه دلیل به این جایگاه رسیده ای. او در حالی که از پاسخ دادن اجتناب می کرد در برابر اصرارهای بی نهایت من گفت تا زنده هستم این خاطره را برای کسی بازگو نکنید. روزی که با بچه های بسیج جهت انجام اردو به یکی از جنگل های اطراف تهران رفتیم من را مسئول آوردن آب کردند در حالی که به سمت رودخانه انتهایی جنگل می رفتم چشمم به چند خانم افتاد که در حال آب تنی در کنار رودخانه بودند. به یک باره لا اله الا الله گفته و از آن مسیر فرار کردم در حالی که از جایی دورتر آب پیدا کرده و به محل اسکان برمی گشتم، اما مدام از دیدن آن چند خانم خود را سرزنش می کردم و ذکر لا اله الا الله را تکرار می کردم . در نهایت هنگامی که آب را بر روی آتش گذاشتم و این ذکر را تکرار می کردم با تعجب دیدم وسایل اطراف من نیز این ذکر را تکرار می کنند و این گونه شد که از آن زمان نماز و حالات من به این شکل تغییر پیدا کرد.