گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی*؛ انقلاب اسلامی در هر دهه از عمر خود ، همواره دچار دغدغه ها و چالش هایی جدی است که با توجه به گذر زمان و باز شدن صفحه ای تازه از تاریخ ، پیشرفت ، و ایجاد معانی جدید در عرصه های مختلف نظام های سیاسی دنیا، تاکتیک های اغواگری و به محاق بردن موجودی زنده به نام انقلاب اسلامی، توسط دشمنان آن، تغییر میکند اما هدف و استراتژی، همان سیاست کلان سالهای گذشته و حتی سده های متمادی ست؛ یعنی «به زیر کشیدن پرچم اسلام ناب نبوی»
اما در عصر حاضر.....
از کوتاهی های مسئولان مربوطه و تساهل و تسامح آن ها در امر پاسخگویی به یاوه گویی های شاهزاده های سعودی قبل و پس از فاجعه ی منا، تا کوتاهی و عدم اتخاذ راهکار و حربه ای قانونی و عزتمند، در ماجرای مهمی به نام برجام که در ابتدا نکته ای را باید بدانیم:
به بهانه ی فاصله چندماهه تا انتخابات مجلس، مسئول، وقتی نامش مسئول است، یعنی تا قیام قیامت مورد سوال است، اصلا" انتخاب شده است تا راهکار بیاندیشد و عزت آفرین باشد، گره گشایی کند اما انگار نه انگار که دوستان مسئول و برخی کارگزاران نظام، وظیفه شان این است که باید در مواقع تاریخی و برهه های حساس چاره اندیشی کنند تا کمترین هزینه برای انقلاب به بار بیاید.
در ماجرایی مانند فاجعه منا و مکدر شدن خاطر همه مسلمانان و آزادگان جهان، عدم مسئولیت پذیری رژیم سعودی و حمایت همه جانبه نظام سلطه از دولتِ سینه چاکشان، دور از انتظار نبود، اما واقعا" چرا کسانی که در داخل با قصد عقب نشینی از اهداف انقلاب، (البته به زعم خودشان مصلحت اندیشی)حقوق ملتی را نادیده میگیرند؟
از طرفی هم، چنان سکوت کردند این عزیزان،که یاوه سرایی های شاهزادگان سعودی نیز با پاسخ دندان شکن از سوی رهبر انقلاب مواجه شد و سپس وادار به عذرخواهی شدند؛ اما کسانی که مدعی بازگرداندن عزت به پاسپورت ایرانی ها بودند، این چنین ایرانیان را عزتمند میکنند و با چنین سیاستی مدافع عزت آن ها میشوند؟
حال با توجه به این مهم – مقوله عزتمندی انقلاب و به تبع آن ملت- چطور میشود که اِجماعی،در بالاترین رکن های تصمیم گیری کشور، آن هم در مهم ترین چالش چندساله اخیر یعنی فرجام مذاکرات هسته ای، وجود نداشت و باز هم باید شروطی نه گانه و هزینه ای دیگر (از رهبری انقلاب) میبود تا ضامن سلامت انقلاب شود و خدشه ای به نظام وارد نشود؟
گمان میرود مسئولین،آن هم در سطوح بالا، دچار خطایی شده اند و قلب و ذهن آن ها به تسخیر هدف دیگری به غیر از اهداف انقلاب درآمده، چرا که دیگر توان جدا کردن مسائل ملی را از مسائل حزبی و سیاسی کاری ندارند!
چقدر حکیمانه است این واژه ی «نفوذ» ! دشمن در قلب و ذهن کسانی نفوذ کرده است که مردم به آن ها اعتماد نموده اند. این مدعا نیز معلول این علت است که:
تاریخ را وارونه و همسو با مقاصد خودشان تحلیل و تفسیر میکنند! ایستادن پای حق و دفاع از مظلوم را شرط عقل نمیدانند و به ضرر منفعت کشور حساب میکنند!کسانی که خود را رهرو پیامبر خاتم(ص) میدانند و برخی از آنها در لباس پیامبر نیز هستند اما کلام نورانی وی را مبنی بر فریادرسی حال مظلومان و دستگیری و حمایت از آنان را زیرپا میگذارند! بده بستان های دنیایی را به جای معامله با خدا نشانده اند و معامله ی با منبع خیرات عالم را، بر خلاف ساختارهای کنونی بشر قرن 21 میدانند!
حال اگر چنین افرادی دارای جایگاه در نظام اسلامی شوند، ابتدا درصدد همسو ساختن اهداف انقلاب اسلامی با تراوشات ذهنی و خوراک های فکری خود قدم برمیدارند (که ماحصل تحصیل زیر چتر نظام آموزشی مادی غرب است) و در گام بعدی ماهیت اهداف انقلاب و آرمانها و شعارهای آن را از روح و محتوا خالی میکنند تا بتوانند با منطق مادی خود، دوگانگی ها و دوقطبی های دنیایی را در مقابل دستورات خداوند و رسول او و به دنبال آن انقلاب، قرار دهند و ایجاد تعارض در ذهن همگان کنند.
برای کسانی که در چنین فضایی احساس درد میکنند، فریضه است: ابتدا، دشمن ملت را به ملت بشناسانند و راههای نفوذ دشمن و مختصات کسانی که دشمن و اقتدار از میان تهی اش را باور کرده اند، برای مردم تبیین نمایند؛ اینها افرادی هستند که خواسته یا ناخواسته، باغرض یا بی غرض بر آن شده اند که دشمن قسم خورده ملت را فرشته نجاتشان نشان دهند و باز شدن گره های های به ظاهر کور را، منوط به اشاره و اراده آن ها جلوه دهند.
اما جوان و خصوصا" دانشجوی نسل سوم و چهارم انقلاب، باید بداند که محتوایی مانند «مرگ برآمریکا» یعنی مرگ بر نظام سلطه ی حامی ترور دانشمندان هسته ای، یعنی مرگ بر مدافعان ظلم و نافیان حقوق مستضعفین فلسطین،یمن ، لبنان ، لیبی ، بحرین و ...، یعنی مرگ بر دشمن انسانیت زیرا این دشمن که شیطان بزرگ نیز هست، و ایادی فراوانی هم در سرتاسر دنیا دارد، مادامی که قلبها و ذهنها را مسخّر خود نگرداند از پای نمینشیند
حال اگر عده ای هستند که با استدلال های پوچ و بی اساس و سهل اندیشانه میگویند که همه چیز را زین پس نباید گفت، دیگر نباید تنش ایجاد کرد چون آنها قدرت دارند، چون آنها بمب اتم دارند و چون ما تحریم هستیم، سخت در اشتباهند! زیرا با همین رفتارها بود که دیدیم نه عزت به پاسپورت ایرانیان بازگشت، نه مشکلات دنیای مردم حل شد و نه دست دولت (به عبارت دوستان) در جیب ملت رفت؛ کما این که کشورمان از سوی هر کشور کوچکی تهدید شد، ژِن مردم مان خائن شمرده شد، ایران محور شرارت در منطقه مورد خطاب قرار گرفت و در انتها انقلاب اسلامی نیز حامی تروریسم باقی ماند!
کمی که دقیق شویم میینیم واقع گرایی را مقابل دیدگاه توحیدی و خدا محوربودن عالم قرارداده اند و دفاع تمام قد از راه انبیاء و امامان را افراطی گری و تحجر میدانند و سنت های الهی را نادیده گرفته اند که : نصرت خدا را پشت گوش انداخته اند، امداد الهی خالق خود را مبنی بر یاری یاریگران حق از یاد برده اند و همه اینها یعنی تنش زدایی و تعامل سازنده با دنیا!
ملت ما تحریم نیست! در کشور ما و انقلاب ما عده ای باورهای شان و قلوبشان اسیر تحریم در زندان غرب گرایی ست!
با آه نربای دنیاگرایی و جرخیدن بر مدار قدرتهای پوشالی دنیا، و پیوند زدن حل هر مشکل کوچک و بزرگی، بر خواسته دستگاه فاسد نظام سلطه، قلبهای آنها را رام و در دل و ذهن عده ای نفوذ کرده اند و این عده را مجذوب و اغوا نمودند؛ که شاید با جنگ سرد و حمله همه جانبه به هرکشوری نیز نمیتوانستند به این اهداف دست یابند!
« بصیرت میخواهد تنفس در چنین هوای زهرآلودی! »
مرتضی مهریار -عضو شورای تبیین مواضع ببسیج دانشجویی کشور
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.