گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ رسول مرادی؛* شب هفتمشان هم گذشت و چه زود هم گذشت آنروزی که خیلی بد گذشت همان یک شنبه هفته گذشتهای که در عصر آنروز تلخ سینا به اتفاق علی و معین از دانشگاه آزاد کرمانشاه و از سر کلاس بیرون می آیند و سوار بر پراید این مرکب مرگ می شوند و سرانجام وارد کمربندی غربی شهر می شوند، کمربندی که این بار هم کمر به قتل بسته بود.
سینا می گفت در حوالی بیمارستان سابق سینا، علی که راننده بود می خواست پا به ترمز ببرد تا سرعت ماشین را پایین بیاورد؛ اما پا به ترمز بردن همانا و ترمز عمل نکردن همانا. علی راننده پراید که ترم اول مهندسی شیمی می خواند از بریدن ترمز ماشین هول شده و میخواست خودرو را از حرکت بازدارد او بهترین گزینه را در زدن ماشین به جدول کمربندی می بیند که ناگهان خودرو خود را در هوا و در پرواز می بیند و با گذر از گارد ریل دست تقدیر آنرا بر خودروی پژوی 206 فرود می آورد همان پژوی که دکتر صادقی، راننده آن بود؛ همان دکتر محجوبی که تنها فوق تخصص و جراح عروق در غرب کشور بود.
سینا که وحشت زده شده بود، می گوید علی متاسفانه همان لحظه تلخ، جان شیرینش را از دست می دهد؛ اما از اینجا به بعد تصاویر ضبط شده با ما سخن می گوید سینا دچار مصدومیت شده و حال معین خوب بود.
اما آن سو دکتر صادقی فقید، استاد دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه که در خون خود غلطیده بود هنوز زنده بود و هنوز من آن تصاویری را که ضبط شده بود و روز بعد دیدم فراموش نمی کنم، هنوز صدای کم رمق دکتر صادقی در گوشم می پیچد، آخرین صداهای زندگی او که مدام می گفت تو را به خدا کمک کنید خیابان پر شده بود از خون و افرادی هم که در صحنه حادثه بودند، بجای اینکه سد معبر نکنند و به توصیه پلیس توجه کنند همه یک پا فیلمبردار شده بودند و به رسم غلط این روزها از این حادثه دردناک با موبایلشان فیلم میگرفتند تا آنرا در فضای مجازی به اشتراک بگذارند فضای مجازی که گرم شدنش این روزها موجب سرد شدن فضای واقعی زندگی خیلی ها شده، بعضی از حاضرین هم کارشناس شده بودند سر صحنه و برخی هم روی میز قاضی رفته بودند و حکم می دادند و می گفتند احتمالا راننده جوانمرگ پراید حالت طبیعی نداشته است؛ در حالی که آن بنده خدا ترمز ماشینش نقص داشت.
خیابان بسیار پر ترافیک و شلوغ بود و مرحوم دکتر صادقی همچنان زنده بود و منتظر، منتظر کمک تا شاید زندگیش نجات یابد؛ دکتر حاذقی که در طول زندگیش جان خیلی از بیماران را نجات داده بود.
شاهدان عینی در گفتگو با همکاران صداوسیما می گفتند اورژانس یا همان فوریت های پزشکی حدود چهل و پنج دقیقه بعد از حادثه به محل رسید هرچند که دکتر مدرسی مسئول اورژانس می گفت همکارانش بعد از حدود 9 دقیقه سر صحنه آمدند.
اما هر چه بود کمک دیر آمد نشان به آن نشان که دکتر صادقی این سرمایه ارزشمند استان که نه این سرمایه ملی جانش را از دست داد و مردم استان کرمانشاه و دیگر استان های همجوار دیگر برای همیشه از خدمات ارزشمند این پزشک ماهر و با اخلاق که مرحوم شد، محروم شدند.
از دکتر مدرسی سئوال شد چرا از اوراژنس هوایی که چند ماهیست راه اندازی شده برای امدادرسانی استفاده نشد او گفت آنجا پد بالگرد وجود ندارد با این حساب این موضوع به ذهن خطور می کند پس باید در نقاط مختلف شهر پد بالگرد زد و در غیر اینصورت امداد هوایی در شهر دیگر نمی تواند امدادرسانی کند.
من که سواد تخصصی پزشکی ندارم؛ اما بعنوان یک فعال کوچک رسانه ای که رسالتی بزرگ را بر دوش دارم؛ این سئوال در ذهنم نقش بسته که چرا در کلانشهری مثل کرمانشاه با این ترافیک سنگین آنهم در هنگام وقوع حوادث از گروه های فوریت پزشکی موتور سوار یا همان به اصطلاح موتورلانس استفاده نمی شود تا در ترافیک گیر نکند و خدماتی مانند جلوگیری از خونریزی شدید افراد حادثه دیده، باز کردن راه تنفس و فیکس کردن استخوان های شکسته و چه می دانم کمک های فوری و پراهمیتی از این دست ارائه دهد. حالا در این میان آیا هزینه موتور سیکلت خیلی زیاد است و یا اصلا به آن احساس نیاز نمی شود نمیدانم.
ولی همه این را می دانیم که باید از این حوادث ناگوار درس عبرت بگیریم تا دیگر در چنین مواردی هزینه های سنگینی چون از دست دادن صادقی ها نپردازیم هر چند نمی دانیم تا کنون چه تعداد مانند دکتر صادقی ها را که سالها بطول انجامیده تا به این جایگاه رسیده اند را در آنی در این گونه حوادث تلخ از دست داده ایم؛ هر چند منکر تلاش های عزیزان فعال در فوریت های پزشکی نیستیم و قدردانشان هم هستیم؛ اما باور کنید هر قدر برای حفظ سلامتی انسان ها هزینه کنیم، جایی نمی رود و ارزش نجات دادن جان یک انسان در دین و فرهنگ ما به مانند نجات جان همه انسانهاست.
باشد که همه ما در هر جایگاهی که هستیم به وظیفه مان درست و به موقع عمل کنیم. راستی علت آنکه بعد از گذشت بیش از یک هفته به این موضوع پرداختم آن بود که دور از آن هیجان های روزهای نخست در فضایی آرامتر و منطقی تر به این موضوع مهم بپردازیم شاید که تصمیم های منطقی تری بگیریم.