دانشمند ایرانی برگزیده امسال جایزه مصطفی (ص) درباره زندگی و اثر برگزیده خود در حوزه زیستشناسی تکوینی توضیح داد.
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، یک آزمایش ساده، اما تماشایی در سال ۱۹۲۳، جایزه نوبل سال ۱۹۳۵ در رشته فیزیولوژی یا پزشکی را برای جنینشناس آلمانی، هانس اشپیمان (۱۸۹۶ تا ۱۹۴۱)، به ارمغان آورد، «برای کشف پدیده سازماندهنده در تکوین رویان.» این یکی از حدود ده جایزه نوبل است که تاکنون به رشته جنینشناسی تعلق گرفته و یکی از موارد کمیابی که در آن به یک پایاننامه دکتری جایزه نوبل تعلق گرفته است.
در این آزمایش مشهور، اشپیمان و دانشجو و دستیارش، هیلده مانگولد (۱۸۹۸ تا ۱۹۲۴)، پیوندی در رویان سمندر انجام دادند. آنها از رویان دو گونه سمندر مختلف از جنس Triturus با رنگهای مختلف استفاده کردند تا بتوانند بر اساس تاریکی یا روشنی، گیرنده و دهنده را از هم تشخیص دهند. معلوم شد که با پیوند یک منطقه کوچک خاص از یک رویان اولیه سمندر به رویان دیگری در همان مرحله میتوان جنین چسبیده ناقصی را القا کرد که با جنین میزبان رودررو باشد. این منطقه کوچک رویان، که اکنون سازماندهنده اشپیمان نامیده میشود، مسئول هدایت تکوین یک بدن جنین کامل است.
کشف این پدیده توسط اشپیمان، که اکنون القای رویانی نامیده میشود، یکی از خاستگاههای زیستشناسی تکوینی مدرن به شمار میآید. پدیده القا، که در آن یک سلول یا بافت، به تکوین سلول یا بافت دیگری جهت میدهد، اهمیت بنیادی برهمکنشهای میان سلولها در تکوین رویانی را بی هیچ تردیدی ثابت کرد.
حسین بهاروند، هنگامی که دانشآموز سال آخر دبیرستان بود، عاشق این ماجرای باشکوه تاریخ علم شد که در کتاب درسی زیستشناسیاش روایت شده است. وقتی سوال کرد، دبیرشان به او گفت: رشتهای که به این موضوعات میپردازد جنینشناسی است. همان وقت و همان جا، در تابستان ۱۳۶۸، بهاروند تصمیمش را گرفت که جنینشناس شود. دوره کارشناسی را در رشته زیستشناسی در دانشگاه شیراز گذراند و سپس در مقطع کارشناسی ارشد در رشته زیستشناسی تکوینی دانشگاه شهید بهشتی در تهران پذیرفته شد. سرانجام مدرک دکتریاش را در رشته زیستشناسی سلولی و تکوینی از دانشگاه خوارزمی (تربیت معلم سابق) در سال ۱۳۸۳ گرفت. حسین بهاروند حال یکی از برگزیدگان جایزه مصطفی (ص) سال ۲۰۱۹ است که در ادامه با وی بیشتر آشنا میشویم.
کمی از خودتان بگویید. از دوران کودکی و...
من ششم اسفندماه ۱۳۵۰ در اصفهان به دنیا آمدم. پسرکی بازیگوش و سرزنده که شاخصه بارزم از آن زمان تاکنون حرکت و فعالیت است. از ابتدایی تا دانشگاه، تابستانها کارهایی مانند دستفروشی، بنایی و کشاورزی میکردم و با درآمدم کتاب و وسایل مدرسه میخریدم. چون معتقدم برای اثرگذار بودن، باید سخت کار کرد. کار برایم لذتبخش است و آن را برای پرورش روح خود لازم میدانم.
فرزند نخست خانواده هستم و همواره از من انتظار بود کمک حال خانواده در مراقبت از برادر و خواهرهایم باشم، اما این مسئله دلیل نمیشد که کتابهای علمی تخیلی ژول ورن را نخوانم.
با این همه علاقه به مطالعه، آیا کتابی خواندهاید که بر روند زندگی شخصی و کاری شما اثرگذار باشد؟
یکی از کتابها «آلبرت شوایتزر» نام داشت که خاطرات پزشکی را روایت میکرد که از اروپا به آفریقا رفته بود و با کمک به مردم آنجا مایه خیر و برکت زیادی شده بود. این کتاب خیلی روی من اثر داشت و دلم میخواست مانند کسانی همچون شوایتزر یا لوئی پاستور، رامون کاخال، و ماری کوری اثرگذار باشم.
در شکلگیری یک اندیشه و یک شخصیت، کنج بومشناختی نیز موثر است. کنج یک ابرحجم n بُعدی است که خانواده یک قسمت از آن است، محیط اطراف یک قسمتش است، همسر، دوستان، فامیلها و جامعه و نظایر اینها قسمتهایی از آن است؛ و همه دست به دست هم میدهند تا یک شخصیت شکل بگیرد.
شما برای تمام افرادی که به زیست شناسی تکوینی علاقمندتان کردند و باعث پیشرفت کارتان شدند ارزش قائل هستید، کمی از آنها برایمان بگویید.
در این خصوص بهطور خاص دو نفر را به یاد میآورم مرحوم سعید کاظمی آشتیانی (۱۳۴۰ تا ۱۳۸۴)، زیستشناس تکوینی و مدیر پژوهشگاه رویان و دکتر کلاس اینگو ماتایی، سرپرست آزمایشگاه هدفگیری ژن در پژوهشگاه پزشکی جان کرتین در کانبرای استرالیا، که از بهمن ۱۳۸۰ به مدت پنج ماه برای فرصت مطالعاتی به آنجا رفتم و در تولید موشهای تراریخته و ناکاوت – که یکی از ژنهایش از کار انداخته شده - آموزش دیدم.
چه شد که بعد بازگشت از استرالیا به ایران به تولید سلولهای بنیادی پرداختید؟
پس از بازگشت به ایران، برنامهای برای تولید سلولهای بنیادی در پژوهشگاه رویان آغاز کردم که سرآغاز ورود ایران به پژوهشهای کاربردیسازی و پزشکی بازساختی یا ترمیمی بود. تیم ما در رویان، برای نخستین بار در ایران، در سال ۱۳۸۲ موفق به تولید سلولهای بنیادی رویان موش و انسان شد و در سال ۱۳۸۷ سلولهای بنیادی پرتوان القایی را تولید کردیم. این دانش را بارها در کارآزماییهای بالینی و پیوند سلولهای بنیادی بافت-ویژه به کار گرفتهایم.
فعالیتهای علمی و مقالههای شما بیشمار است، از کارهای علمیتان بگویید
بیش از ۳۵۰ مقاله علمی به زبان انگلیسی دارم که تاکنون بیش از ۱۱ هزار بار به آنها ارجاع داده شده و شاخص اچ ایندکس من را در علمسنجی را به ۵۲ رسانده است. دبیر چهار مجموعه مقاله از نویسندگان مختلف درباره سلولهای بنیادی بودم که از ناشران بینالمللی همچون اشپرینگر و وایلی منتشر شدهاند. البته تعدادی کتاب به فارسی نیز ترجمه و تالیف کردم که عمدتا درباره سلولهای بنیادیاند. همچنین بر ترجمه چندین کتاب راهنما درباره حرفه و ارتباطات علمی و همچنین کتاب درسی پرطرفدار «زیستشناسی تکوینی»، نوشته اسکات گیلبرت، نیز نظارت داشتم که کتاب مقدس این رشته به شمار میرود.
عضو هیئت دبیران ژورنالهای بسیاری با ضریب اثرگذاری بالا مانند «ژورنال شیمی زیستی» و «گزارشهای علمی» بودم. همچنین دو اختراع ثبتشده در آمریکا دارم و سه شرکت ایرانی بر اساس دانش تولید شده ما فعالیت میکنند.
در طول سالهای گذشته جایزههای ملی و بینالمللی بسیاری ارزش پژوهشهای شما را به رسمیت شناختهاند، ازجمله جایزه جشنواره بینالمللی خوارزمی در سال ۱۳۹۲ و جایزه امسال «فرهنگستان جهانی علوم» در رشته زیستشناسی در سال ۲۰۱۹، این موضوع را تایید میکنید؟
بله جایزه فرهنگستان جهانی علوم هر سال به پیشرفتهای علمی کشورهای در حال توسعه تعلق میگیرد، و سال ۲۰۱۹ به دلیل خدمات من و گروهم در شناخت چگونگی تولید و نگهداری سلولهای بنیادی و مفاهیم پرتوانی و تمایز» به ما اعطا شد.
هنر کُنجسازی چیست؟
در تاریخ ایران چهرههای برجسته بسیاری همچون زکریای رازی، ابوریحان بیرونی، و ابوعلی سینا بودند که در تولید دانش بشری در زمینه پزشکی سهم چشمگیری داشتند. امیدواریم که ایران جایگاه گذشته خویش را در علوم پزشکی بازیابد و نقش خودش را در «پزشکی آینده» ایفا کند. به عقیده من علم میانرشتهای «پزشکی آینده» از چهار محور پزشکی بازساختی، پزشکی شخصی، پزشکی سرطان، و علوم شناختی و مغز تشکیل خواهد شد و در تلاشیم که نمونه اولیه آن را در قالب یک بیمارستان تحقیقاتی با کمک دولت و خیرین راهاندازی کنیم.
شنیدهایم که به شعر فارسی علاقه دارید و آن را در آموزش و پرورش دانشجویان به کار میگیرید یا به کوهپیمایی و کوهنوردی میروید و به ورزش رزمی کاراته میپردازید، این علاقه از کجاست؟
طبیعت بزرگترین معلم ماست. نزد او زیاد میروم تا از او یاد بگیرم. طبیعت به من آموخته است که تکامل تدریجی است و باید آرامآرام حرکت پیوسته داشت. پس هیچ راه میانبری در رشد و نمو ما وجود ندارد. بدون تلاش زیاد چیزی به دست نمیآید. امکان ندارد که یکشبه بتوان موفق شد. از طبیعت آموختهام که اگر میخواهید موفق شوید باید از عهده چالشها برآیید. راه خودتان را پیدا کنید یا اگر راهی وجود ندارد آن را از ابتدا بسازید. دایناسورهای قدرتمند نتوانستند راهی برای مقابله با چالشها پیدا کنند و از میان رفتند، اما پستانداران حقیر راه نجاتی پیدا کردند و کامیاب شدند. برای تکامل گونههای جدید باید کُنج خالی وجود داشته باشد. "گونههای" جدید میخواهید؟ کنجهای خالی بسازید و تلاش کنید آنها را پر کنید.