به گزارش «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی؛ اصولا همیشه برای اصلاح سبک زندگی باید چند متر آن طرف تر را هدف گرفت. یعنی تفنگ اصلاح سبک زندگی یک گرا گیری اساسی نیاز دارد. برای مثال هرگاه در صدا و سیما بحث بر سر اصلاح سبک زندگی پیش می آید یک نگاه سطحی نگر بلافاصله پیشنهاد می کند که یک برنامه ی زنده ترتیب می دهیم با یک مجری و یک میهمان. و این دو بنشینند با فراغ بال از موانع سبک زندگی اسلامی و عوامل موثر در رشد سبک زندگی غربی و مانند آن سخن بگویند -حالا نگو! کی بگو؟-. و اگر کمی این نگاه بیشتر به عمق نفوذ کرده باشد ممکن است این اصلاح را در برنامه ریزی برای نشان دادن سبک زندگی ایرانی اسلامی در سریال ها پیش بینی کند و باز اگر کمی عمیق تر بنگرد به نامربوز ترین المان در ظاهر یعنی اصلاح تبلیغات خواهد رسید که در مقاله ای در همین پایگاه به تحلیل فضای تبلیغاتی پرداختیم-. دقیقا مثال متناظر همین فضای تبلیغی را می توان در مکانها و موقعیت هایی جستجو کرد که در ظاهر امر ربط چندانی به اصلاح سبک زندگی ندارد.
میادین ورزشی فارغ از بوجود حس غرور گروهی و ملی و فارغ از ایجاد سرگرمی برای قشر عمده از مردمان یک کشور دو کارکرد مهم دیگر نیز دارند. یکی از این کارکردها تاثیرگذاری ظریف و قدرتمند بر سبک زندگی افراد است. این تاثیر خود از دو طریق منبع تاثیر قرار می گیرد. در ابتدا و به عنوان مقدمه باید اشاره کرد؛ بازیکنی که در میانه میدان مشغول هنرنمایی است- حال می خواهد این هنرنمایی زدن یک شوت زیبا باشد یا خواباندن یک آبشار پایپ در بازی والیبال- خود به خود مورد علاقه ی مخاطب آن رشته ی ورزشی قرار می گیرد و آن کسی که مورد علاقه عده زیادی جوان و غیر جوان قرار گرفت؛ اولا کوچکترین حرکات و سکنات او در زمین زیر ذره بین تماشاگران است. از مچ بند تا گردنبندش و از مدل ریش تا مدل موهایش و تا نوع خوشحالی کردنش و ده ها «تا» ی دیگر و علاوه بر این طریق اول همین بازیکن در زندگی شخصی اش هم مورد توجه تعداد زیادی از مخاطبان جوان قرار می گیرد که باز می تواند محل تاثیر واقع شود.
اما کارکرد دوم که ای بسا گاهی در میادین ملی بسیار مهمتر از آن کارکرد اول هم باشد همانا کارکرد معرفی است. به این معنا که بازیکنان یک تیم فوتبال، والیبال، بسکتبال و یا هر چیز غبر آن در زمین و میدان بین المللی دیگر خودشان نیستند. بل نماینده ی یک ملت اند و به یک معنا معرف یک ملت و شاید سیاست های کلان یک ملت اند.
اتفاقی که در بازی والیبال بین ایران و آمریکا افتاد دقیقا نتیجه اطلاع تیم های حرفه ای- یا بهتر بگویم دولت های حرفه ای- دنبا از این روند است. در واقع این که بازیکنان تیم والیبال آمریکا دو ساعت در سالن آزادی آب نمی نوشند را نمی توان یک اقدام اتفاقی در نظر گرفت؛ بلکه یک نوع اخلاق مداری حرفه ای دولت آمریکا است. در واقع تیم های ورزشی یک کشور بهترین ابزار برای موجه جلوه دادن سیاست های کلان یک کشور اند؛ چرا که همان قدر که برای مردمان دنیا تصویری از یک جنگ در رابطه با یک کشور در اذهان ثبت می شود به همان مقدار یا حتی شاید بیشتر تصویر تیم ورزشی آن کشور در اذهان ثبت می شود. و اگر این تصویر، تصویری آرام و مورد تایید و موجه باشد ای بسا که بهترین سرپوش بر سیاست های ضد انسانی آن کشور در دنیا باشد.
حال سئوال اساسی در این جا نهفته است که آیا تیم های ورزشی ما توسط نهادی فرهنگی مورد این گونه کنترل ها قرار می گیرند؟ آیا تاثیرات مختلفی که بر روند سبک زندگی جوانان توسط تیم های ورزشی گذاشته می شود مورد بررسی نهادی قرار گرفته است؟ آیا نوع پوشش یا اصلاح سر و صورت بازیکنان در مسابقات ملی مورد توجه قرار می گیرد؟ آیا برنامه ای برای افزایش وحدت ملی و احترام به ارزشهای دینی در این گونه مسابقات در نظر گرفته شده است؟ خیلی جالب است که اصلا انگار در برخی موارد المان هایی مخالف آنچه که ما در فضای جنگ نرم داریم توسط برخی از بازیکنانمان ارسال می شود. به نظر می رسد برنامه ریزی در این حوزه یکی از خلا های جدی تیم های ورزشی ما است که بایستی توسط احتمالا وزارت ورزش و یا شاید غیر آن مورد رسیدگی جدی قرار بگیرد.
*علی کرد- فعال دانشجویی دانشگاه سیستان و بلوچستان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.